نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

من از بچگی علاقه خاصی به کشیدن سگ داشتم..نمیدونم این حس و علاقه از کجا شروع شد..ولی حدس میزنم از کارتونهای دوران کوچکی....گمونم کارتون اولک و لولک بود و اون سگشون که دور یه چشمش سیاه بود یا شایدم کارتون بل و سپاستین.....نقاشی های که تو کارتون ها از سگ میشد و بیشتر این کارتون ها هم ژاپنی بود برام جذاب بود و با نگاه کردن سعی میکردم سگ رو نقاشی کنم...بعد ها که کتاب الگو یا ارژنگ اگر یادتون باشه میدیدم با همون جزئیاتی که من دقت کردم اونها هم کشیدن سگ رو یاد دادن..اینم تو پینت کشیدم اونم سریع..نیایید بگید چرا اونجاش کجه چرا اینجا صافه؟ من هیچ ادعایی تو نقاشی نداشته و ندارم...



۰ نظر موافقین ۴ ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۵۱
نمیدونم من تنهاترم یا ننه نساء؟!!
اول از همه بگم به شخصه احترام زیادی برای ایشون قائلم و میدونم ارزش و جایگاه ایشون از خیلی از ماها بیشتره و اگر طنزی هم در کلام من بود برمیگرده به وضعیت خودم. 
شباهت هر دومون تنهاییه و یکی از تفاوتمون هامون اینه که اون با گاو و گوسفند و درختای میوه و طبیعت بکرش تنها مونده و من با مقالات و شبیه سازی های نیمه تمام و وامونده ام!....
یه تفاوت دیگه مون اینه که بعید میدونم ننه نساء غیر از یه زانو درد و یه پادرد  که همش بخاطر آب آوردن از پایین دره بوده و امکاناتی مثل برق، کمبود دیگه ای داشته باشه...تو بگو نیم سیر چربی اضافه!! اوره، فشارخون و کووید 18،19،20، ابدا.......این پیرزن تو این سن و سال قطعا از من سالمتر و قوی تره! تو نبرد تن به تن همین الانش من 3-0 ازش عقبم...چه برسه به اینکه تازه چوب دستی اش رو هم برداره! دیگه شیرزنی که از گرگ نترسه و 60 سال تو کوهستان زندگی کنه کاملا مشخصه کیه!
خوشبحالش...به نظرم به تمام وظایفش در عالم هستی عمل کرده، بچه هاشو بزرگ کرده...از زیبایی های طبیعت استفاده کرده و کم خورده و گرد خوابیده...
ما چی؟
غیر از دود و آلودگی که تو ریه هامون هست، همش استرس همش اضطراب..... حالا اگر کرونا نکشتمون!.. .بس که اینترنت رو شخم زدیم و الان همه اخبار و از اطراف و اکناف دنیا مطلعیم و میدونیم به املت چقدر باید سس بیژن بزنیم و فلان بازیگر دنبال چه کسی برای زندگی مشترک میگرده. آیا چیز دیگه ای هست که بهش فکر کنیم؟ ....دلمون خوشه که فلان مدرک کاغذپاره رو داریم و کلی هم بهش افتخار می کنیم......بخدا هنوز موندم که سهام عدالتمو مستقیم انتخاب کنم یا غیر مستقیم؟ :)اصلا حسش نیست برم تحقیق کنم؟ راستی شما مستقیم رو انتخاب کردید یا غیر مستقیم؟ راه میانبر نداره؟:)
ولی ننه نساء چی؟ از عالم و آدم بی خبر....مهمترین چیزی که بهش فکر میکنه اینه که امروز گاو قهوه ایه بیشتر شیر داد یا گاو سفیده؟ مرغا امروز یه دونه کمتر از روزای قبل تخم کردن......بخدا  دیتای تعداد تخمای این مرغا صدا تا شرف داره به جمال خاشقچی و کرونا و سهام عدالت و ....شرف نداره؟
ایشالا بذار دفاع که کردم و مدرکمو گرفتم اول از همه یه کوزه میخرم برای مدرکم و بعد همه چیو میفروشم و میرم در دامنه کوه آلپ یه آلونک پروفشنال و لاکچری میسازم و اونجا به زندگی محقرانه خودم ادامه میدم.....تنها مشکل من زمستوناشه که با این سرمای طاقت فرسا چه کنم؟ بنظر شما کرسی تو زمستونای دامنه کوه آلپ جواب میده؟ اصلن یکی بمن بگه اونجا وای فای هست؟؟!!:) خدا رو چه دیدی شاید آنت رو هم دیدم:)) 

۰ نظر موافقین ۴ ۲۴ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۳۶

هر چی نباشه ما نسلی هستیم که زمین خوردن و از زمین بلند شدنو  بلدیم یکم!...درسته اولین فیلمی که روی پرده  سینما دیدیم تیرباران بود و معبر!، ولی سریال سالهای دور از خانه  بما یاد داد بازم میشه از صفر شروع کرد....حتی بدون ریوضو!

ناگفته ها زیاد است  و جزمِ سکوت، زندانبانِ ناگفته های من!...سپاس از همه مخاطبینی که در مدتی که نبودم  منتظرم بودند...از نظر من وبلاگ نویسی بیهوده ترین کار دنیاست مگر اینکه حداقل یک نفر منتظر نوشته هات باشه!


نه کسی منتظر است، نه کسی چشم به راه
نه خیال گذر ازکوچه ما دارد ماه
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه

به چه دل خوش کند آن خسته پلنگی که فقط
حاصلش زخم شد از پنجه کشیدن بر ماه
به امید گذر قافله از دشت مباش
به عزیزی نرسد هر که درآید از چاه

چشم بسته است خدا بر همه بدهای جهان
تا که یک وقت نبیند تو بیفتی به گناه.


"سید حسین شریفی"



پ.ن:عکس بالا رو خودم کشیدم با نرم افزار پِینت اونم در چند دقیقه.........راستش این روزا دیگه حرفی ندارم برای گفتن. فقط یه توک پا اومدم خودتونو ببینم:) ....از بس رفتم و اومدم شدم "احسان رفت و برگشت"  .شاید بیشتر براتون نقاشی کشیدم..:)

۰ نظر موافقین ۴ ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۴۵
در کارهایی که که از اهمیت بالایی برخوردارن، نباید هیچگونه ملاحظه ای رو در نظر گرفت، همین مبارزه با ویروس منحوس کرونا رو در نظر بگیرید..
حتما کلیپ های زیادی رو دیدید که در کشور چین طرف رو خِرکِش  از پشت فرمون ماشینش میکشن بیرون که تست کرونا بده
تو خیلی از کارهای دیگه این کوتاه نیامدن ها و رودربایستی نداشتن ها خیلی مهمه
یکی از مهمترین این موارد، رسیدن به موفقیت هست...برای موفقیت نباید با کسی شوخی داشت...
هر عاملی که جلوی راه موفقیت تو رو گرفته بدون هیچ رودربایستی باید اون رو کنار بزنی
یه سری عوامل هم پیش شرط رسیدن به موفقیت هستند که کاملا اکتسابی اند و یکسری عوامل هم اکتسابی نیستند و باید برات رقم بخوره
کتاب " تافته های جدابافته" نوشته ملکوم گلدول که توسط استاد شعبانعلی معرفی شد رو بالاخره خوندم...
این کتاب درباره  داستان موفقیت آدمهای معروفی مثل بیل گیتس، جوفلوم  و نظیر اون بحث میکنه
من ترجمه خانم میترا معتضد رو داشتم..ترجمه نسبتا روانی بود..
ولی فصل هفت این کتاب واقعا من رو مجذوب خودش کرد...عنوان این فصل اینه: نظریه قومی سقوط هواپیماها
در این فصل رابطه ای بین فرهنگ و ملیت این افراد با مواجهه با خطر سقوط هواپیما رو بررسی میکنه
بسیار نتایج جالبی بود...من که پلک نزدم..
دو صفحه از این فصل تقدیم شما(البته دلیلی نداره که این مطالب برای هم جذاب باشه، ضمنا این دوصفحه قطعا نمیتونه شما رو کاملا با کتاب آشنا کنه، هیچ منظور خاصی هم مدنظر نبوده جز محور اصلی کتاب که موفقیت هست..)



۱ نظر موافقین ۸ ۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۵۴

پارسال 4 تا دانشجوی دکترا با هم رفتیم اتاق استاد راهنمای جان که روز معلم رو خدمتتشون تبریک بگیم...ضمنا پشمک حاج عبدلله هم بردیم خدمتشون!! (اینکه چرا پشمک بردیم رو اگر خواستید تو همون لینک پشمک بخونید) امسال، هم روز معلم افتاده روز جمعه!، هم، اساتید بخاطر کرونا کمتر میان دانشگاه! آدرس خونه شونم ندارم ولی داشتمم میدونم خیلی از این قیزقیلبازیا خوششون نمیاد!!....چکار کنم بنظر شما؟ من وظیفه شناسی و شکرگزاری از زحمات معلمین و اساتید داره هیمنجوری از سلول سلولِ وجودم میریزه بیرون! واقعا چه کار کنم؟ راستی روز معلم بر همه اونایی که ماژیک وایتبرد و گچ میذارن لای انگشتاشونو و ذرّه ذرّه وجودشونو میریزن رو تخته تبریک میگم!(عمرن اگر کسی تا حالا اینجوری بهتون تبریک گفته باشه:))



مرجع عکس

۱۶ نظر موافقین ۱۹ ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۲۶