چند روز پیش، در بوستانی آکنده از گل و سبزه و کتاب، عِطرِ شبنم در سر، زیباییِ گلواژه های رو جلد کتابها، نرگس مست و خرامان دیده مرا جلا میداد که ناگه با این دو کتابِ پیچیده در نیلوفرِ ناز و لاجوردی فام، رخ به رخ گشتم:
"سفرنامه براداران امیدوار" و "کشکول شیخ بهایی"
اشتیاق دوچندانِ این دل رنجدیده از دوری آن دو، ناخودآگاه سبب ساخت تا تورقی داشته باشم؛ اما دریغ از فرصت، که همه را اهریمنِ تلگرام و درس و ارائه مقاله به یکباره و یکجا بربوده و بهانه نداشتن فرصت، مانع از خواندن این دو ریحانه علم و ادب گردید..
هر دو کتاب آئینه تمام نمای روح بلند نویسندگانش است..نخستین کتاب مزین به تصاویر و در قالب سفرنامه ای دلآرا و آن یکی دیگر غنی شده از حکمت ها و پندها و حکایتها و به گونه ای مالآمال از تجربیات اندوخته دانشمندی بنام شیخ بهایی برای زندگی........
تصور کنید اگر درختان سیگنال وای فای تولید میکردند ما درختان زیادی می کاشتیم و احتمالا زمین را هم نجات می دادیم، اما متاسفانه درختان اکسیژن تولید می کنند تا ما نفس بکشیم!!