دیروز روز شستن ارشدها و پهن کردن بعضیاشون روی بند بود!!!! البته من نَشُستم، اولا که من کاره ای نبودم دوما که خب بعضی از ارشدا نامحرمن! در واقع استاد راهنمای جان زحمت شستشو رو کشیدن!
آقایون و خانمهای ارشد خیال کردن اومدن خاله بازی!!! البته نه همه شون بعضیاشون...
خوشم اومد دکتر.... حالشونو کرد تو قوطی!!
طرف فلان تاریخ تو جلسه مجازی آزمایشگاه ارائه داشته نیومده! خبر هم نداده....بعد دکتر، حسابی شاکی شده بود...گفت ما واقعا جهان سومی هستیم...مثل این می مونه طرف تو ژاپن سخنرانی داره 15 نفر منتظرشن ولی سخنران نیاد! خبر هم نده! بابا اصلا بعد یه هفته بعد بیاد عذرخواهی کنه! اون کار هم نکردن!
خدائیش من به استاد راهنمامون حق میدم..بعد تو گزارش سمینارها هم چند بار گوشزد کردن قوانین نگارشی رو، بازهم دانشجو رعایت نمیکنه!
خلاصه خیلی شاکی بود..حق هم داره
امروز تو واتس اَپ به یکی از این پسرا پیام دادم میگم فلانی کجایی؟..میگه شهرستان!...میگم چرا تو جلسات ازمایشگاه شرکت نمی کنی؟ میگه...میخوام انصراف بدم برم تعمیرات موبایل! آخه من عاشق کارای عملی ام...(البته کارهای فنی منظورشونه نه از اون عملیا!) الان دارم دوره اشو میگذرونم.....کلا میخوام بزنم تو این کار...گفتم لااقل به دکتر خبر بده...گفت خودش متوجه میشه...گفتم حیفه..گفت حیف عمر منه! دیدم بیراه نمیگه!..خدایا نسل جدید چقدر حکیمانه صحبت میکنه:)
خلاصه نمیدونم بخاطر علاقه است، بخاطر مسائل اقتصادی و کروناست، عاشق شده، قاشق شده یا هر چیز دیگه...خیلی وقته دانشگاه های ما اونی نیست که باید باشه...صرفا شده یه کارخونه تولید مقاله...اونم به سفارش اونوریا......نمیخوام تعمیم بدم..همه جا اینجوری نیست ولی خیلی جاها اینجوریه..ولی برام خیلی عجیب بود موقعیتی که خیلیا براش سر و دست میکشنن رو براحتی اون دانشجو بیخیال شده..حالا همه به کنار وقت منو بگو چقدر برای موضوع تزش براش فک زدم! حرومت باشه تعمیرکار موبایل!
ضمنا برای اینکه اولا رشد روزافزون دانشجویان دکترا کنترل بشه و این همه دکتر نداشته باشیم و خلاصه جا برای ما تنگ نشه! و بعد برای اینکه واقعا بعضیا هدف زندگی شونو واقعا پیدا کنن و خیال نکنن تو تحصیلات تکمیلی واقعا خبریه، شما رو ارجاع میدم به پست چرا دکترا نمیخونی نوشته گهربار از استاد شعبانعلی، بنظرم خیلی خوب توصیف کردن این موضوع رو..
بر اساس تجربیات این عبد حقیر، بنده سراپاتقصیر، ذوالسهام عدالت و آخذ الیارانة المعیشة و آخذ الیارانة خمسة وأربعون ألف وخمس مائة تومانی بگیر، بدینوسیله تجربیات خودمو به اشتراک میگذارم. باشد که جملگی به زیور هدایت و رستگاری آراسته گردیم:
1. از ساعت 12 تا 15 که معمولا این بشر دو پا، دچار جوع و گرسنگی می شود، جوانهایی مذکر و از جان گذشته بدون کلاه کاسکت پشت موتور می بینید که ترک موتورها شان یک باکس مکعب مستطیل فلزی یا پلاستیکی قرار داده که در آن نهار یک مشت مرفه بی درد قرار دارد! از پیتزای چهل و پنج تومنی بگیر برو تا سلطانی اصل صد و پنجاه هزارتومانی با برنج اصل ایرانی با زعفران و کره و خلال پسته و لیمو ترش!( ستاد یادآوری روزهای قشنگ به ملت زیر زیر خط فقر!). این جوانها بی قاعده ترین راکبان روی زمین هستند. خود من نزدیک بود تا حالا سه چهارتاشونو زیر بگیرم!. یا از لاین مخالف میان یا با سرعت غیر مجاز حرکت!. اصلا تو هر منطقه ای میگردن ببینن کجا خلافه از همون جا میرن!. سرچهار راه ها خیلی مواظب باشید.
2-در اتوبانهای معمولا سه لاین یا بیشتر داریم...لاینی که از کنار جاده دورتر هست رو معمولا لاین سرعت میگن! معمولا در کنار لاین سرعت گاردریلی هست که موتورسوارهایی که فکر میکنن موتورسوار حرفه ای هست و موتورشون به سرشون میارزه دقیقا از لاین سرعت و کنار گارد ریل با سرعت مطمئنه ای قطعا بیشتر از سرعت خودروی شما، چراغِ زنون زنان و سربران، بسانِ میگ میگ، قصد دارند از کنار شما رد شوند! اگر میخواهید خونی گردن شما نیفتد تو را به جان هر کسی که دوست دارید به این از جان گذشتگان و سفیران حضرت عزرائیل راه بدهید و اصلا بیایید پیاده رو و لاین سرعت را به این حرفه ای ها بسپارید! والا.
3- از 50 متری هر گونه وسیله نقلیه دو چرخ از قبیل موتور دوچرخه، 100 متری هر خودرو 1800 سی سی به بالا و 6 سیلندر مثل انواع شاسی بلندها، خودروهای بالای 300 میلیون اعم از انواع پژو انواع سمند انواع پرشیا انواع پراید اعم از آبی خاکی پرنده خزنده و ...و عللللللخصوص بنز و بی ام و و پورش که بر تخم چشم ما جا دارن، حذر کنید و نزدیک نشوید....دیشب برای خودم داشتم خرامان خرامان در لاین سرعت یکی از اتوبان های تهران به آینده بشریت و نظریه ی هانتینگتون فکر میکرم که عزیزدلی ناگه چراغ زنون در آینه ی اسب سفیدم، کورم کرد، کورم کرد، کورم کرد!!! ( آهنگی با این مضمون داریم بنظرتون؟) نگریستم دیدم یکم پورش است! با خجالت تمام رفتم تو پیاده روی اتویان !! که در جایی که پورش هست من کیستم! گرو هست حقا که من کیستم! (خدا رحمتت کن شیخ اجل نیستی ببینی این پورش ها رو) الیته لازمه عرض کنم که اینها خودکم بینی نیست؟ خدا برای هیچ گرگ مسلمونی، نه ببخشید برای هیچ مسلمون گرگ دنیا دیده نه، همون گرگ بارون دیده ای قسمت نکنه سپرش بگیره به سپر این ماشینهای لاکچری! در اون صورت باید ماشینتو بذاری به عنوان خسارت و خودت پیاده بیای!
4- رانندگی خانمها حرف نداره..نه جدی میگم...رانندگی که فقط پارک دوبل نیست! شما آقای محترم اصلا میدونی فرق گل بهی با قرمز جگری با قرمز گوجه ای چیه؟ اصلا رنگ سبز خال خال پشمی دیدی تا حالا که به پارک خانمها میخوای گیر بدی؟ در هر صورت به شخصه من رانندگی خانمها رو خیلی قبول دارم ولی توصیه اکید میکنم از کنار اتومبییل خانمها رد نشید! یوقت سرعت میرن شما هم سرعتتونو زیاد نکنید! خانمها خیلی قانون مدارن! و چون ما آقایون اکثریت رانندگان هستیم و خیلی هم بی نظم رانندگی میکنیم ، لذا رعایت قانون توسط خانمها از دید ما آقایون نوعی بی نظمی محسوب میشه و ما تحمل دیدن رعایت قانون رو نداریم! پس لطفا از ماشین خانمهای قانون مدار فاصله بگیرید! مثلا پشت چراغ قرمز اگر یهو چراغ قرمز شد و خانم راننده پاشو محکم کوبید رو ترمز و شما بیخیال اینکه ثانیه 1و2 قرمز شدن چراغ یعنی همون زرد با سرعت ادامه دادید و جملگی رفتید وارد صندوق عقب ماشین خانمه شدید، بدونید تقصیر خودتونه و شما قانون رو رعایت نکردید ولی اون خانم قانون مدار به محض دیدن قرمزی چراغ استپ کردن و الان ایشون برنده ان:))!
5- پلاکهای شهرستان روی سر ما جا دارند.....نیسان های آبی عزیز دل اند... پرایدهای پلاک شهرستان عزیز دل برادر.....ماشین بزرگا سرورن.موتوری ها فرستادگان خدا برای قبض روح، .به این پلاک ها بیشتر احترام بگذارید..حق با آنهاست.... (اول جملات قبل یه بعضی از ..اضافه کنید حق کسی ضایع نشه یوخ)و تو چه میدانی کامیون با سرعت 130 تا تو لاین سرعت یعنی چه؟؟؟
6- با ماشین بزرگ شوخی نکنید! نقطه کور ماشینهای بزرگ را بشناسیم...از کامیون و اتوبوسی که با سرعت حرکت می کنند انهم در لاین سرعت فاصله بگیریم...عکس زیر نقاط کور یک ماشین بزرگ و خصوصا هنگام سبقت رو نشون میده( نواحی قرمز رنگ نواحی کور ماشین بزرگه، از اون نواحی فاصله بگیرید)
نمیدونم با این کرونا و آموزش مجازیِ آبدوغخیاری، آیا امسال بوی ماه مدرسه به شما خورده یا نه؟
ولی چندروز پیش ناخودآگاه سوال یه دانش آموز که از مادرش میپرسید، به گوشم خورد که: