نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

دفترچه چل برگ یا شص برگ!!!

شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۲۰ ق.ظ

نمیدونم با این کرونا و آموزش مجازیِ آبدوغخیاری، آیا امسال بوی ماه مدرسه به شما خورده یا نه؟

ولی چندروز پیش ناخودآگاه سوال یه دانش آموز که از مادرش میپرسید، به گوشم خورد که:

دفتر چل برگ بردارم یا شصت برگ؟

و یهو من رو برد به دوران نیمکت نشینی و دانش آموزی....یکی از مهمترین سوالامون این بود:

دفتر چل برگ بردارم یا شصت برگ؟ شصت برگ بردارم یا صد برگ!

هنوز اون جمله "تعلیم و تعلم عبادت است" پشت دفتر های موشی رنگ را به خاطر دارم

و آنها که در دهه های بعد با دفتر فانتزی به مدرسه رفته اند، چه میدانند که دفتر چل برگ  یعنی چه؟

یکسال یادم میاد دفترها کاهی شد....یادش بخیر

بوی کتاب..بوی دفتر..بوی مدرسه......

اون روزها خبری از مدارس غیرانتفاعی نبود  و همه پسرهای  دانش آموز با کله کچل، لیوان پلاستیکی آبخوری در کیف و نون سنگک و پنیر قاضی شده محصور در پلاستیک در کیف، با تمامی تجهیزات،آماده ی شروع یکسال  تحصیلی بودن...

اون روزها همه خیال میکردن آینده پر رزق و برقی در انتظارشونه...ابرِ خیالاتشون یا تو اتاق عمل تشکیل میشد یا تو کابین هواپیمای بوئینگ  مسافربری....هر چند اون دوران هم دوران راحتی نبود ولی دلخوشی های زیادی داشتیم....

یکی از مهمترین خلاف های من این بود که کلاس سوم چهارم به بعد بعد مدرسه با بچه ها میرفتیم ساندویچی و ساندویچ کتلت میخوردیم..چه بویی داشت! چه طعمی چه مزه ای...

یه بار هم یه پیراهن آستین کوتاه پوشیدم و از خونه خواستم برم مدرسه که منو راه ندادن! گفتن برو پیراهن آستین بلند بپوش و بیا...یادمه اون روز شیفتمون بعداز ظهری بود و تو گرمای ظهر مدرسه مجبور شدم بیام خونه و لباسمو عوض کنم...تو راه همش به این فکر میکردم که پیراهن آستین کوتاه چه مشکلی میتونه داشته باشه؟ دوران دبستان اونموقع رو با وضعیت الان دانشگاهها که مقایسه میکنم دچار افسردگی بالینی میشم!:)

اون موقع تنها آرزومون تموم شدن جنگ تحمیلی بود و الان مهمترین آرزومون ریشه کن شدن کروناست... 

موافقین ۱۷ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۲۲

نظرات  (۱۲)

۲۲ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۴۷ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

بچه‌ها صبح‌ها توی صف هم دیگه قرار نیست بایستن!

پاسخ:
بله متاسفانه...به نوعی همه چیز بر وفق مرادشونه:) ولی باز یه مزه دیگه داشت سر صف ایستادن

چقدر قشنگ بوده :) الان یعنی شما چن سالتونه که اون دوران مدرسه می رفتین؟ 

یاد شیرهای مدرسه افتادم که روش نوشته بود آفرین برشما صد آفرین بر شما :)

پاسخ:
قشنگ، خاطره ساز و تا حدی سخت....انقدر بهتون بگم سن من در حدی هست که پدرِ پدر شجاع رو هم تو کارتون دیدم!:)
رو شیرهای مدرسه ما که چنین چیزی ننوشته بود؟ شما مگه چند سالتونه که رو شیرهاتون این چیزا رو می نوشتن؟:)

فکر کنم متولد اواخر ۵۰ باشید

من متولد ۷۷م :/

پاسخ:
اووو.... خیلی منو پیر کردید:)))

۲۲ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۵۷ شارمین امیریان

سلام.

احتمالا از نظر خوانندگان، مهمترین مساله تو این پست، سن شما بشه!🤭

من  فکر میکردم ازم کوچیکتر باشین ولی الان فکر میکنم بزرگتر باشین!

پاسخ:
سلام
سالهای مدیدی هست که مهمترین چیز تو این وبلاگ یا سن منه یا وقتی عکس میذارم!
احتمال داره بزرگتر باشید احتمال داره کوچکتر ....ضمن اینکه من دارم درسمو ادامه میدم:))
واقعا سن من چه ارزشی داره؟ یعنی پستهام به اندازه سن من اینقدر اهمیت نداره؟؟ به کجا داریم میریم ما:))
متاسفانه یا خوشبختانه این موضوع یکی از open problem هاست:))

۲۲ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۰۸ شارمین امیریان

تو همه وبلاگها همین طوره. 😄 حتی بیرون از وبلاگها هم همین طوره!

شما همون درستون رو ادامه بدید بهتره 😂

پاسخ:
واقعا؟ پس بازم میگم به کجا داریم میریم ما؟:)))
تو اصفهان شاید تو تهران که اینجور نیست
ممنونم البته میدونم از روی حس کنجکاویه

مواردی داشتیم تو کلاسا که سر چهل برگ و شصت برگ با هم کل کل میکردن :/

که بدین صورت بود:معلم ما گفته واسه فارسی 60 برگ کافیه

اون یکی:نخیر داداش من میگه 60 برگ زیاده

پاسخ:
آره دقیقا ..چه خوب یادتونه
آفرین
حالا مگه شما سرکلاساتون داداش هم داشتید؟:)) {بعدا نوشت: اون کلمه من رو بعد داداش ندیده بودم:))}

الان هم این جنگ سرد تحمیلی ، کم اذیت نمیکنه ...

 

شاید ما یه ذره شل شدیم و بی حوصله و بهتره بگم دلسرد !

پاسخ:
بله سخته واقعا

در نومیدی بسی امید است
۲۲ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۴۹ chefft.blog.ir 💞💕

میخوره متولد 66 یا 67 باشین

هر درسی که میگفتن دفتر صد برگ، مشخص بود که درس سختیه، من همیشه میگفتن چهل برگ شصت برگ برمیداشتم که کم نیاد 😆

از مدرسه و خاطراتش متنفرم،

پاییز بدون مدرسه خیلی قشنگتره

پاسخ:
اتفاقا قشنگ نمیخوره!......از کجا این حدس اشتباه به ذهنتون رسید؟!!
اتفاقا شیمی سال آخر دبیرستان ما علیرغم اینکه سخت نبود ولی دبیرش یه دفتر 100 برگ + یه دفتر 60 برگ مطلب گفت..هی میگفت و می گفت!
خیال میکرد ما تو سال آخر باید شیمیدان بشیم!
ولی بر عکس برای من خیلی خاطره انگیز و خوب بود
پاییز همیشه قشنگه چه با مدرسه چه بی مدرسه

سلام،

به ما که بدجوری خورده:/ :))))

دقیقا؛ یکی از سوالات مهم مهم بود البته فک میکردم برا پسرا مهم نبوده!؟:)

دفتر فیلی که برای طراحی  دوران راهنمایی بود، نگهش داشتم^_^ با همه آثار هنریم:)))))

و هر بار نگاه کردن بهش برام لذت بخشه...

یه چیز دیگه هم یادمه لیوان پلاستیکی از اوناییکه جمع میشد...:)

معلومه بچه مثبتی بودین، اطرافیان تعریف میکنن اون زمانا یکی از تفریحاتشون این بوده زنگ در خونه ها رو میزدن در میرفتن:))))

 

پاسخ:
سلام
خدا رو شکر..
به شما معلما یا دبیرا نخوره به کی بخوره!:) 
راستی این حقوقا چه جور از گلتون پایین میره،  میرید تو آشپزخونه با موبایل و تبلت 35 دقیقه برای بچه های مردم حرف میزنید بعد حضور و غیاب میکنید ، آخر ماه هم میلیون میلیون حقوق میگیرید!:))) از 12 ماه سال سر جمع 6-7 ماه اگر درس بدید!!...یا کرونا میاد یا برف میاد بجز دماوند و ... همش تعطیلین!:)))خونه بهتون میدن! بهتون میرسن! واقعا این عدالته؟ این درسته؟::)))
دفتر فیلی؟ نکنه کتاب ارژنگ هم داشتید؟ یادش بخیر!:)
اون لیوانا زود خراب میشد! راستی اگر خواستید به یه بچه مدرسه ای هدیه بدید یدونه از اینا بخرید براش که تو کیف لپ تاپ هم جا میشه..برام معلما هم بد نیست:( هر چند الان کسی مدرسه نمیره!)

الانم بچه مثبتم!!  اون کار بچه های بی ادب بود... ما بچه های با ادبی بودیم:)

چه پست قشنگ نوستالژیکی

پاسخ:
ممنون از لطف شما...شما نباید یه چند تا عکس تو وبلاگت از آموزش و پرورش کانادا ما رو مهمون کنی آقا مهدی؟

حس میکنم این حرفا رو به خودتون زدن؟؟؟؟!...:)))))

به ظااااااااااااهر تعطیل بودیم:/

شرایط من در حال حاضر بعد از هفته دوم بازگشایی مدارس به صورت حضوری: کمردرد و پا درد به خاطر سر پا بودن مداوم از صبح تا ظهر و همین طور نشستن تو ماشین تو مسیر طولانی با پیچ های شیب دار:))))، به یمن حضور کرونا و ماسک،  گلودرد و سردرد اضافه شده و همینطور به خاطر آب و هوا تو این فصل و تو این منطقه دچار آبریزش چشم و بینی و سوزش چشم و آفتاب سوختگی شدم‌ الانم از خستگی بیهوش میشم تا دو سه ساعت:// 

بگم بازم یا خیلی دلتون سوخت؟:))))) حالا چی به نظرتون باید از گلو بره پایین یا نه ؟:))))

ممنونم، قیمتش که خوبه ولی اگه یه کم ظاهر بهتری ^_^ داشت برا خودم میخریدم

دانش آموزام که تعدادشون زیاده پولم نمیرسه:)))) 

کتاب ارژنگ هم یادم نبود چیه:/ تقلب کردم و یه چیزای محوی یادم اومد:)))))

کلام آخر: به نظرم کار یه معلم، دبیر یا استاد با پول نمیشه ارزش گذاری کرد و تمام:)

پاسخ:
نه والا ما کجا میلیون میلیون حقوق معلمی میگیریم؟!
ظاهر و باطن مهم نیست..مهم اینه که تو خونه دورکاری میکنید
پیچ های شیب دار یعنی احتمالا تو مناطق کوهستانی هستید...شیشه ماشینو هم زیاد میدید پایین..به مناطق سردسیر هم آلرژی دارید...خب افتاب یعنی منطقه زندگی تون پست هست..تو جلگه زندگی می کنید....ساعت کاری تون بالاست....ولی خب چون رفت و آمدتون زیاده احتمالا یا حق التدریس هستید که میندازنتون راههای دور...یا جدیدالورود هستید
نه چرا دلم بسوزه؟ حقوق مفت میگرید دلمم بسوزه؟؟:))) هنوز نه1:)
حالا کی گفت بخرید...
شما نمیدونید اگر اون حقوق مفتتونو بدید از این لیوانا بخرید دل چند تا دانش آموز خوشحال میشه!! تا کی زراندوزی؟!
خدا رو شکر
کلام آخر: در کشور معلمی و استادی و پژوهش و ... کاری عبث است! بقیه رو هم هدایت کنید طرف این کارهای شنیع نروند!:)

نزدیک به ۹۹ درصد احتمالاتتون اشتباهه:))))

باشه ما که کلا بهمون تیکه میندازن شما هم اضافه شید مشکلی نیست:/

روز جهانیه مثبت اندیشیه پس کلام آخرتون نادیده گرفته شد:)))

پاسخ:
خدا رو شکر:))
 عوضش میلون ملیون حقوق میگیرید:))

واقعیته

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">