دفترچه چل برگ یا شص برگ!!!
نمیدونم با این کرونا و آموزش مجازیِ آبدوغخیاری، آیا امسال بوی ماه مدرسه به شما خورده یا نه؟
ولی چندروز پیش ناخودآگاه سوال یه دانش آموز که از مادرش میپرسید، به گوشم خورد که:
دفتر چل برگ بردارم یا شصت برگ؟
و یهو من رو برد به دوران نیمکت نشینی و دانش آموزی....یکی از مهمترین سوالامون این بود:
دفتر چل برگ بردارم یا شصت برگ؟ شصت برگ بردارم یا صد برگ!
هنوز اون جمله "تعلیم و تعلم عبادت است" پشت دفتر های موشی رنگ را به خاطر دارم
و آنها که در دهه های بعد با دفتر فانتزی به مدرسه رفته اند، چه میدانند که دفتر چل برگ یعنی چه؟
یکسال یادم میاد دفترها کاهی شد....یادش بخیر
بوی کتاب..بوی دفتر..بوی مدرسه......
اون روزها خبری از مدارس غیرانتفاعی نبود و همه پسرهای دانش آموز با کله کچل، لیوان پلاستیکی آبخوری در کیف و نون سنگک و پنیر قاضی شده محصور در پلاستیک در کیف، با تمامی تجهیزات،آماده ی شروع یکسال تحصیلی بودن...
اون روزها همه خیال میکردن آینده پر رزق و برقی در انتظارشونه...ابرِ خیالاتشون یا تو اتاق عمل تشکیل میشد یا تو کابین هواپیمای بوئینگ مسافربری....هر چند اون دوران هم دوران راحتی نبود ولی دلخوشی های زیادی داشتیم....
یکی از مهمترین خلاف های من این بود که کلاس سوم چهارم به بعد بعد مدرسه با بچه ها میرفتیم ساندویچی و ساندویچ کتلت میخوردیم..چه بویی داشت! چه طعمی چه مزه ای...
یه بار هم یه پیراهن آستین کوتاه پوشیدم و از خونه خواستم برم مدرسه که منو راه ندادن! گفتن برو پیراهن آستین بلند بپوش و بیا...یادمه اون روز شیفتمون بعداز ظهری بود و تو گرمای ظهر مدرسه مجبور شدم بیام خونه و لباسمو عوض کنم...تو راه همش به این فکر میکردم که پیراهن آستین کوتاه چه مشکلی میتونه داشته باشه؟ دوران دبستان اونموقع رو با وضعیت الان دانشگاهها که مقایسه میکنم دچار افسردگی بالینی میشم!:)
اون موقع تنها آرزومون تموم شدن جنگ تحمیلی بود و الان مهمترین آرزومون ریشه کن شدن کروناست...
بچهها صبحها توی صف هم دیگه قرار نیست بایستن!