نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

۱۳ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

ما عینکی ها که به لطف اشکالات اپتیکی، چشمان آهو وشمان  را در پشت ویترین هایی از آبگینه ی تراشیده در معرض دید همگان گذاشته ایم، به دلیل تجهیز به دیوایسی به نام عینک، محکوم به تحمل وحشیانه ترین ستم های تاریخ بوده ایم و هستیم!

نمیدانم شما که این مطلب را که میخوانی چقدر با این مهمان ناخوانده در جلوی چشمانت زندگی کرده ای؟ ولی من وقتی از بلای عظیم رها شدم و کنکور را که دادم چشمانم را گذاشتم جلوی ویترین، وز نرگس مستش، مست! همینطور مانده بودم که ابروانم را بالای عینک جای دهم یا داخل عینک، که به لطف ابروان وسمه کمانکش که در ابروانم پیوسته بود، هر دوی شان افتادند بالای عینک:

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان دارد...بهار عارضش خطی به خون ارغوان داد...

تفسیر این بیت را که پیگیری کنید خواهید یافت که مرادِ حافظ از سنبل، لاجرم ابروان من بوده!:)

باری، مینبشتم برایتان از ظلمهایی که ما عینکی ها محکوم به تحمل آنیم، بگذار با شماره بگویم برایتان:


1- تحمل یک جسم 100-200 گرمی بر روی بینی برای ساعات زیادی از شبانه روز در سرما و گرما

2- تمیز کردن شیشه های عینک روزی یکبار حداقل!

3- هزینه های خرید، تعمیر، افزایش یا کاهش شماره عینک

4- دشواری انتخاب برای عمل لیزیک یا تحمل عینک

5-خیس شدن عینک زیر باران و برف که مجبور می شوید آن را بردارید

6- بخار کردن شیشه های عینک در هنگام ماسک زدن!!! البته راهکارهایی که هم هست که بنظرم به هیچ دردی نمیخورد!

7- بازی کردن بچه ها با عینک تان، افتادن عینک، شکستن شیشه ها و ...

8- در دعواها به هیچ وجه مصونیت ندارید مگر انکه حواستان باشد عینکتان را از چشم بردارید

9- در رانندگی، شما مشخصا محکوم هستید..یادم نمیرود یکبار یک موتوری سر پیچ میخواست از اسب سفیدم به ناحق سبقت بگیرد و وقتی پیچیدم با صدای نکره اش میخکوب شدم که مرا عینکیِ کور صدا زد! آنجا متوجه شدم که ما با آدمهای معمولی کاملا مساوی نیستیم و ما عینکی ها به اندازه یک ابسیلون هم که شده کورتر از بقیه هستیم!

10- رفلکشن، انکسار، دفرکشن و ..ِ نور ، نخ سوزن(یا مخصوصا) نورِ خورشید خانم قشنگه!


همه اینها را گفتم ..دو تا مزیت هم عینک زدن دارد آن را هم بگویم:

1- اخیرا شنیده ام خطر ابتلا به کرونا در عینکی ها کمتر است بخاطر محافظت از چشمها( اگر اشتباه نکنم تا یک سوم میزان ابتلا)

2- میگویند کلاس دارد ولی ما کلاسی ندیدیم! هر وقت عینکم را بر میدارم همه میگویند تو دل برو تر میشوی!  عینک که میزنی انگری بِردی میشوی برای خودت!:) 


خلاصه همانطور که ماعینکی ها با چشم دیگری به شما غیر عینکی ها می نگریم، شما غیر عینکی ها هم با چشم دیگری(البته مملو از احترام) به ما عینکی ها بنگرید!:)

مرسی از نگریستن تان!

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد...بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد

غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب...بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد

چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود...ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که می‌بینم...کمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اندر کمان دارد

چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق...به غماز صبا گوید که راز ما نهان دارد

بیفشان جرعه‌ای بر خاک و حال اهل دل بشنو...که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد

چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل...که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد

خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس...که می با دیگری خورده‌ست و با من سر گران دارد

به فتراک ار همی‌بندی خدا را زود صیدم کن...که آفت‌هاست در تاخیر و طالب را زیان دارد

ز سروقد دلجویت مکن محروم چشمم را...بدین سرچشمه‌اش بنشان که خوش آبی روان دارد

ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری...که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد

چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب...به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد


۹ نظر موافقین ۱۱ ۰۴ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۵۲

دوست دارم 

دلبستگی ها و دلخستگی هایم را 

در بقچه فراموشی بپیچم،

همه راهی که آمده ام..

همه قله هایی که رسیده ام یا شاید هم نرسیده ام ...

همه شیرینی ها و تلخی ها.. 

همه  پستی ها و بلندی هایی که طی کرده ام 

پشت سر بگذارم 

و سوار بر دوچرخه کودکی ام شوم

موهایم را به سمت و سوی باد بهاری بسپارم

و بی خیال و رها

در کوچه پس کوچه های معطر به گلهای یاس

رکاب بزنم

رکاب بزنم و رکاب بزنم

برسم تا چشمه ی بی آلایش از دغدغه های زندگی

چشمه ای روان،

چشمه ای خروشان و زلال...

و کف آبی خنک بر صورتم بپاشم

و پا در مسیر آب چشمه

و دل به مقصد بی انتهای آن

در خلوت خود به طلعت یار، اندیشه پرواز دهم...


TANISHA CHERISLIN

۲ نظر موافقین ۱۲ ۰۳ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۵۸

در اولین پست سال نو، امیدوارم روزهای خوبی رو در پیش داشته باشیم و بقیه حرفای کلیشه ای و تکراری..

فرصتی شد تا دو قسمت آخر سریال پایتخت 6 رو ببینم و خوب چون تا حدی مطمئن شدم که کمتر کسی تو بیان حال و دماغ پست زدن و پست خوندن رو داره، نظراتمو در مورد این سریال که بیشتر نظر شخصیه و کمتر نظر تخصصی و کارشناسیه، بدون هیچ روتوشی بنویسم تا عیب هنرم نهفته باشد:

1- من فکر میکنم  در این دو قسمت آخر که با تاخیر و به دلیل کرونا به تعویق افتاد، و بعد از اون انتقاداتی که به پایتخت 6 شد و رئیس صدا و سیما مجبور شد پیام بده، در این دو قسمت آخر محسن تنابنده با همه لج کرد!!!  این دو قسمت آخر کلکسیونی بود از اتفاقات ریز و درشت، که همه با هم اتفاق افتاد، پشت سر هم با ریتم و آهنگی سریع!  انگار محسن تنابنده رو مجبور کرده بودند بر خلاف میلش این دو قسمت رو هم بنویسه و چون از قسمتهای پخش شده در سری قبل، خیلی انتقاد ازش شد واقعا لج کرد و بیشتر با غم و غصه و درام تمومش کرد..البته این نظر منه

2- خیلی ها معتقدند پایتخت باید همینطور ادامه پیدا کنه و ساخته بشه....بعضیها هم میگن تاریخ مصرفش گذشته....من با گروه دوم موافقترم...شاید معدود سریالهایی باشن که اینقدر ادامه پیدا میکنن...البته سریال پایتخت سریال موفقی بود....برای خودش چارچوب و اصولی داشت...مخاطب رو بخوبی با خودش همراه کرد...اینطور وانمود کرد که میتونه خودشو با شرایط روز وفق بده و اینو بخوبی در پایتخت 5 نشون داد...اما پایتخت 6 بنظرم انحراف بیشتری نسبت به اصول و چارچوبهای پایتخت نشون داد..

3- سریال پایتخت بیشتر از همه سریالها به مفهوم خانواده ایرانی خدمت کرده و از اون طرف هم بیشتر از همه سریالها از خط قرمز خانواده های ایرانی عبور کرده..علیرغم همه انتقاداتی که به پایتخت میشه ولی یه ویژگی مثبت این سریال همون معمولی بودن این سریال و بازیگرانش هست که واقعا خود واقعی ما ایرانی ها رو نشون میده

4- انتقادات زیادی به پایتخت 6 میشه  اما من بیشترین انتقاداتی که به این سری از پایتخت دارم به چالش کشیدن بیش از اندازه احترام به بزرگتر هست که عمدا یا سهوا در این سری زیاد شده، البته در سری 5 هم بود ولی کمتر....شخصیت بهتاش واقعیت جامعه است، پسری که 5 سال بدون پدر بزرگ شده و چون پایتخت مدعی همگامی با واقعیات جامعه است حضور این تیپ شخصیتی هم انکارناپدیره، ولی بجای ارائه راه حل، پایتخت 6 بیشتر این تیپ رو تبلیغ کرد و بهش میدون داد و البته به این تیپ حق داد ولی هیچ راه حلی برای بهتاشها، پدران و مادران مواجه به بهتاش و نظیر اون ارائه نکرد....

5- بنظر میرسه علیرغم پستهای اینستاگرامی محسن تنابنده، پایتخت 7 هم ساخته خواهد شد...اینو از آخرین آیتم قسمت آخر که ارسطو با شکوه آشنا شد و یکدل نه صد دل عاشقش شد، میشه فهمید... ولی به شخصه معتقدم کاراکتر بهتاش به این سریال ضربه خواهد زد..بهتاشی که شاید جای باباپنجعلی رو به غلط گرفته..هر چند رسم روزگار هم به ما یاد داده که همه موندنی نیستن و اتفاقا یکی از اقتضائات همین روزگار، جایگزینی امثال بهتاش با امثال باباپنجعلی هاست..

6-قطعا پایتخت سریالی نیست که به این سادگی ها از ذهن مخاطب ایرانی پاک بشه، با پایتخت در ایام نوروز خندیدیم و گریه کردیم...به سادگی مهمان خانه ما شد و بخوبی همذات پنداری کردیم ...با بعضی از کنایه های ریز سیاسی پایتخت خصوصا پایتخت 6  جیگر مخاطب حسابی حال اومد و خنک شد....ذهن هوشمند و سیال محسن تناینده هم از خلق داستان جدید ناتوان نیست...ولی بنظرم محسن تناینده اگر بخواد سری دیگه ای از این سریال پرطرفدار را بنویسه باید برای اصول و چارچوب این سریال و چوب حراج زدن به برخی از دستاوردهای این سریال  فکری کنه...

۷ نظر موافقین ۱۰ ۰۱ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۵۱