ما عینکی ها که به لطف اشکالات اپتیکی، چشمان آهو وشمان را در پشت ویترین هایی از آبگینه ی تراشیده در معرض دید همگان گذاشته ایم، به دلیل تجهیز به دیوایسی به نام عینک، محکوم به تحمل وحشیانه ترین ستم های تاریخ بوده ایم و هستیم!
نمیدانم شما که این مطلب را که میخوانی چقدر با این مهمان ناخوانده در جلوی چشمانت زندگی کرده ای؟ ولی من وقتی از بلای عظیم رها شدم و کنکور را که دادم چشمانم را گذاشتم جلوی ویترین، وز نرگس مستش، مست! همینطور مانده بودم که ابروانم را بالای عینک جای دهم یا داخل عینک، که به لطف ابروان وسمه کمانکش که در ابروانم پیوسته بود، هر دوی شان افتادند بالای عینک:
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان دارد...بهار عارضش خطی به خون ارغوان داد...
تفسیر این بیت را که پیگیری کنید خواهید یافت که مرادِ حافظ از سنبل، لاجرم ابروان من بوده!:)
باری، مینبشتم برایتان از ظلمهایی که ما عینکی ها محکوم به تحمل آنیم، بگذار با شماره بگویم برایتان:
1- تحمل یک جسم 100-200 گرمی بر روی بینی برای ساعات زیادی از شبانه روز در سرما و گرما
2- تمیز کردن شیشه های عینک روزی یکبار حداقل!
3- هزینه های خرید، تعمیر، افزایش یا کاهش شماره عینک
4- دشواری انتخاب برای عمل لیزیک یا تحمل عینک
5-خیس شدن عینک زیر باران و برف که مجبور می شوید آن را بردارید
6- بخار کردن شیشه های عینک در هنگام ماسک زدن!!! البته راهکارهایی که هم هست که بنظرم به هیچ دردی نمیخورد!
7- بازی کردن بچه ها با عینک تان، افتادن عینک، شکستن شیشه ها و ...
8- در دعواها به هیچ وجه مصونیت ندارید مگر انکه حواستان باشد عینکتان را از چشم بردارید
9- در رانندگی، شما مشخصا محکوم هستید..یادم نمیرود یکبار یک موتوری سر پیچ میخواست از اسب سفیدم به ناحق سبقت بگیرد و وقتی پیچیدم با صدای نکره اش میخکوب شدم که مرا عینکیِ کور صدا زد! آنجا متوجه شدم که ما با آدمهای معمولی کاملا مساوی نیستیم و ما عینکی ها به اندازه یک ابسیلون هم که شده کورتر از بقیه هستیم!
10- رفلکشن، انکسار، دفرکشن و ..ِ نور ، نخ سوزن(یا مخصوصا) نورِ خورشید خانم قشنگه!
همه اینها را گفتم ..دو تا مزیت هم عینک زدن دارد آن را هم بگویم:
1- اخیرا شنیده ام خطر ابتلا به کرونا در عینکی ها کمتر است بخاطر محافظت از چشمها( اگر اشتباه نکنم تا یک سوم میزان ابتلا)
2- میگویند کلاس دارد ولی ما کلاسی ندیدیم! هر وقت عینکم را بر میدارم همه میگویند تو دل برو تر میشوی! عینک که میزنی انگری بِردی میشوی برای خودت!:)
خلاصه همانطور که ماعینکی ها با چشم دیگری به شما غیر عینکی ها می نگریم، شما غیر عینکی ها هم با چشم دیگری(البته مملو از احترام) به ما عینکی ها بنگرید!:)
مرسی از نگریستن تان!
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد...بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب...بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد
چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود...ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که میبینم...کمین از گوشهای کردهست و تیر اندر کمان دارد
چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق...به غماز صبا گوید که راز ما نهان دارد
بیفشان جرعهای بر خاک و حال اهل دل بشنو...که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد
چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل...که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد
خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس...که می با دیگری خوردهست و با من سر گران دارد
به فتراک ار همیبندی خدا را زود صیدم کن...که آفتهاست در تاخیر و طالب را زیان دارد
ز سروقد دلجویت مکن محروم چشمم را...بدین سرچشمهاش بنشان که خوش آبی روان دارد
ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری...که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد
چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب...به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد