نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۵۶۹ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

سرما خوردم همین!

۱ نظر موافقین ۰ ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۴

سلام

هر سال با خانواده چند تا ماشین میشدیم و این ایام میرفیتیم سفر

امسال مانده ایم در حضر!! شعر میگما!!

این روزها خوبیهایی که داره اینه که از اخبار روز و اتفاقاتی که در گوشه و کنار اتفاق میفته بیشتر با خبر میشی، از دو تا تروریست بروکسل بگیر برو تا سامانه هوای سرد و گرم که یکی میره یکی دیگه میاد جاش!

و به بهانه تعطیلات 13 روزه میزنن برنامه زندگی ات رو داغون میکنن! من و خواب تا ساعت 11 ؟ مگه میشه؟ مگه داریم؟؟

متاسفانه هم میشه و هم داریم!

این روزا فقط زبان... اونم نیم ساعت در روز..خودمم میدونم اون نتیجه ای که مدنظرم نیست عایدم نخواهد شد..ولی کو چاره؟؟

ای کاش من در شهر منچستر به دنیا میومدم...اونوقت مهاجرت میکردم میومدم ایران و مردم ایران رو به دین مبین مسیحیت پروتستان دعوت میکردم!

مطمئنم تمامی کسایی رو که مسیحی میکردم بعد از رفتن برق و اومدنش، همگی صلوات جلی ختم میکردن!

در هر صورت سال سختی در پیش رو دارم

یه بار تا نیم متری موفقیت رسیدم ولی از چتگم فرار کرد....موفقیت رو میگم

دیگه بی خیال شدم...ولی در حالت موتور خاموش و با سرعت مطمئنه تلاشم رو قطع نمیکنم....چرا؟؟؟ چون چاره دیگه ای ندارم

در هر صورت امیدوارم همه به خواسته هاشون در این سال برسند.. من هم به خواسته هام برسم

موفق باشید.


۰ نظر موافقین ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۵۵

سال نوی همه وبلاگ نویسان و وبلاگ خوانان عزیز مبارک

امیدوارم در کنار خانواده محترمتون سالی سرشار از موفقیت و سلامتی داشته باشید.


۰ نظر موافقین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۳۲

این آخر سالی سعی کردم در حد توان به اسب سفیدم(ماشینم) یه حال اساسی بدم

دیشب با هم (اسبم) رفتیم تعویض روغنی

کلا روغن پارس پایا با نیم لیتر اضافه+فیلتر هوا+فیلتر روغن+اجرت و تنظیم باد= به عبارت 52 چوق!

الانم که جو گیر شدم و شنیدم برای عوارض خودرو شهرداری تخفیف میده البته اونم به شرط اینکه تا 29 اسفند پرداخت بشه

رفتم تو سایت و دیدم 106 تومن عوارض اسبمه! 

شیطونه گولم زد و پرداخت کردم! خالا نمیدونم این سایتش راستکی بود یا از اون کلاهبردار بود؟

دوستان اگر کسی اطلاعاتی مبنی بر صحت سایت داره تو نظرات اعلام کنه به من..مرسی...سایت اینه

خلاصه که ما جو گیر شدیم و پرداخت کردیم! حالا در مورد جریمه ها چیزی نمیگم! (البته بهتره چیزی نگم!!)

امروز صبح هم که اسبمو بردم کارواش و حسابی همه جاشو شوشته کردم!!!!!صبح زود رفتم که خلوت باشه

ششتشوی موتور+ روشویی+ جاروبرقی +شستشوی رودری ها + واکس داشبورد + عیدی کارگر= میکنه به عبارت 39 چوق!!!

تا حالا تو عمرم اینقدر پول کارواش نداده بودم!!!

ولی بنظرم لازم بود

اولندش که قابل اسبم رو نداره،

دومندش که 3 ماه بود نشسته بودمش چون به شدت مشغول درس خوندن بودم، 

سومندش  واقعا لازم بود چون اصلا نمیشد نیگاش کرد اسبمو

اینم عکس از کارگر کارواش و اسبم و ...

۱ نظر موافقین ۱ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۰

سلام به همه دوستانی که تشریف آوردند اینجا

راستش مدتیه با خودم کلنجار میرم که در این وبلاگ بنویسم یا نه؟

موضوع دلنوشته رو هم خیلی وقته ایجاد کردم ولی هنوز دستم به نوشتن نرفته بود جز این پست

بعد از مهاجرت از بلاگفا به بلاگ شاید این اولین پستم باشه که خودم مینویسم...بماند که کلی عکسها هم پاک شد با اون آپلود سنترهایی که عمرشون بیشتر از یکسال نیست....امیدوارم بلاگ امانتدار خوبی باشه

اول از همه یکم از پراکندگی موضوعی در این وبلاگ عذر میخوام...آخه انحراف معیار و واریانس موضوعی اینقدر زیاد؟!!!!!

بگذریم.....

سال 94 سال سختی بود....این دو سه ماهی که نشستم برای کنکور دکترا خوندم واقعا دوران سختی بود...اما خوبیهایی هم داشت از جمله دوباره به زندگی علمی ام سری زدم

سال 95 هم که اصلا نمیدونم چی بگم در موردش!

از اعلام نتایج کنکور دکترای آزاد و سراسری اش بگم؟ از پیشنهاد ادامه تحصیلی که در یک کشور خارجی بهم شده بگم و یا از اتفاق مبارکی که در شهریور ماه بناست بیفته؟خدایا حداقل دو سه تا از این کارا رو مینداختی تو سال 96..خصوصا اون اخریه رو...و این وسط تا اردیبهشت هم باید مدرک زبان بگیرم.... ولی کو فرصت برای کلاس زبان...بیشتر میخوام سلف اس تادی برم جلو...میدونم روش مفیدی نیست ولی دِر ایز نات چاره!!!

خیلیها هم که میان اینجا فقط یه مرور کلی میکنن و خداحافظ! نه همدلی ای..نه نظری!! واقعا که!!!!!

در هر صورت کم کم باید دو باره به برنامه ریزی چند ماه قبل بر گردم و آماده شم برای شش ماهه اول و پر اتفاق سال 95

خدایا ما که حرفی نردیم...سال 95 میخوای کلی چرخونه ما رو بچرخونی ، خب بچرخون اون چرخونه رو...منم سعی میکنم خوب بچرخم!..فقط دمت گرم  جاهای خوبشو بیشتر نگه دار و از جاهای سخت و بدش زودتر رد شو...

دمت گرم!!!!


۱ نظر موافقین ۰ ۲۸ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۵۸