۱.استاد راهنمای جانِ بنده رو در این عکس بارسم شکل پیدا کنید.(۲ نمره)
۲. خود منو با رسم شکل پیدا کنید(۳ نمره!)
دانشجویان عزیزی که در رشته های سرکاریِ مهندسی تحصیل کردند یا می کنند(چو حقیر سراپا تقصیر!) یا دانشجویانی محترمی که از بد روزگار در رشته های ریاضی و فیزیک به دنبال نخود سیاه می گردند، حتما پیِ چرب و چیلی درس آمار به تنشون خورده و نچسب بودن این درس رو که معمولا با درسِ همچون کتکِ دلنشین یعنی همون معادلات دیفرانسیل ارائه میشه رو تجربه کردند! این دو تا درس سه واحدی مثل یه دست انداز میمونن تو رشته های مهندسی که اگر یکم بدشانس باشید گیرِ اساتید گروه ریاضی دانشکده تون میفتید و کنند با شما آنچه کنند! من درس ریاضی مهندسی رو خیلی دوست داشتم و دارم! همیشه هم تو کنکور این درس رو بادرصد بالا زدم.....همهی ریاضی مهندسی یه طرف اون نگاشت ها یه طرف! مهندسا میدونن من چی میگم!(اونا هم که مهندس نیستن خیلی ناراحت نباشن اولا کلاسشون بالاتره ثانیا نگاشت رو اگر نمیدونید بهتر همچین چیز مهمی تو عالم خلقت نبود و نیست!:)
البته عنوان رو مخصوص اشتباه نوشتم! ..
سیزده پدر نه و سیزده بدر!
چه اینکه ما ایران زندگی میکنیم نه کالیفرنیا!:)
راستی گفتم کالیفرنیا به سرم زده با همین ناو اِبرام لینکلن که اومده خلیج فارس، برم به دیدار آلکس!:) هر وقت خواست برگرده، شما و دانشجوهام رو تو وطن تنها میذارم و میرم به دیدار آلکس!:)
میدونم دوریم براتون خیلی سخته! ولی چه میشه کرد!:)
بالاخره ناو به این عظمت تو راه امریکا یه نیش ترمز که میتونه نزدیک سواحل آلمان داشته باشه و منو پیاده کنه!..البته مطمئن نیستم آلمان اصلا ساحل داشته باشه یا نه! ولی فکرشو بکن تو خواب باشی یهو فرمانده ناو داد بزنه فرانکفورت! نبوووود؟؟؟!! منم با دستپاچگی و خواب الودگی بگم آقای راننده نگه دار پیاده میشیم!:) جدی میگم..میدونید چقدر در هزینه هام صرفه جویی میشه؟ خدا کنه حالا رو بوفه جا داشته باشه! تازه آلکس هم بپرسه چطور اومدی میگم با ناوِ اِبرام لینکلن!!! :) کلی هم کلاس داره! فقط دارم فکر میکنم چه دلیلی میتونم پیدا کنم که این ناو منم ببره!:) البته من که هواپیمای بی ۵۲ نیستم که بخوام با ناو برگردم!:) این چه فکری بود آخه؟! اصلا شده باشه با دمپایی برم فرانکفورت با اونا نمیرم! منو میبرن یکی شبیه ملامیناست نمیدونم یا ملانیا(خانم ترامپت رو میگم!)میبندن به بیخ ریشم حالا بیا و درستش کن! بارها گفتم اینجا بازم میگم....یا آلکس یا مرگ! من نظرم تغییر نمیکنه! این فکر هم از اینجا به ذهنم رسید که متاسفانه ساختار فکری ما از گذشته جوری بسته شده که چون قدیما ماشین کم بود هر کی بنا بود خالی برگرده ماهم باهاش همراه میشدیم!) الان که هر خانواده ای دو سه تا ماشین داره!حالا اصلا مگه ناو بناست خالی برگرده؟ چمیدونم...
مماخم()دماغم) فراموش نخواهد کرد بوی این ها رو:
استنسیل (اصطنصیل؟) برگه های امتحانی دوران دبستان
آب و جارو و گرد و خاک صبح زود مدرسه ها
پوشال کولر در تابستان های گرم
کنجد روی نان در افطارهای ماه رمضان
...از تو متشکرم مماخ!