نمیدونم چرا این فیلم The Physician 2013 از فکر و ذهنم پاک نمیشه!
آخه خیلی با تاریخ ایران گره خورده و بنظرم یه ایرانی حتما باید این فیلم رو ببینه
امروز تو تلگرام به این عکس برخورد کردم و ناخودآگه یاد این فیلم افتادم
نمیدونم چرا این فیلم The Physician 2013 از فکر و ذهنم پاک نمیشه!
آخه خیلی با تاریخ ایران گره خورده و بنظرم یه ایرانی حتما باید این فیلم رو ببینه
امروز تو تلگرام به این عکس برخورد کردم و ناخودآگه یاد این فیلم افتادم
دیروز روز پرکاری داشتم...
خودم هم فکر نمیکردم اینقدر کار ازم بر بیاد!
صبح ساعت یه ربع به شش بلند شدم و برای فرار از طرح زوج و فرد خواستم مثلا زود برم....ساعت 6و نیم رو رد کردم ولی هنوز نرسیده بودم!
خدا کنه جریمه نشده باشم....(الان به این اسمایلی نیاز دارم که داره دعا میکنه ولی نیست! این بلاگ همه چیزش خوبه ها ولی اسمایل نداره ضمنا جدول هم نمیشه توش کشید..البته منظورم جدول کنار خیابون نیست!)
از 8 صبح تا 8 شب کلاس..با انواع و اقسام آدمیزاد معروف به دانشجو!
چقدر هم تفکراتشون متنوعه
قد و نیم قدّ! با افکار و روحیات کاملا متفاوت و متناقض...
باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند
تشنگی با جگر خاک چه کرد
هیچ یادت هست
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد
هیچ یادت هست
حالیا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن
*فریدون مشیری*