هواپیما بلند شد، و ما هم داخل هواپیما بودیم
جالبه ردیف جلوی ما یه پسر و دختر کنار هم بودن که به احتمال زیاد نامزد هم بودن شایدم اومده بودن شیراز ماه عسل....
هواپیما بلند شد، و ما هم داخل هواپیما بودیم
جالبه ردیف جلوی ما یه پسر و دختر کنار هم بودن که به احتمال زیاد نامزد هم بودن شایدم اومده بودن شیراز ماه عسل....
دیگه باید بر میگشتم
یه بلیط رزرو کردم از شرکت زاگرس با هواپیمای ایرباس
علیرغم اینکه دوستان خصوصا آقای یگانه عزیز گفته بود بدترین شرکت هواپیمایی همین زاگرسه ولی تنها ساعت پروازی که به تایم من میخورد همین پرواز بود..ساعت 10 و نیم شب
خلاصه بعد اینکه کارم تموم شد باید میرفتم فرودگاه ، حساب کردم دیدم نیازی به آژانس نیست و با ماشین هم میشه رفت
اومدم کنار خیابون حالا مگر ماشینا نگه میدارن ؟ دو سه نفری بودیم که منتظر ماشین بودیم البته اونا کاملا غریبه بودن
تقریبا کسی برای ما نگه نداشت ..بعد حدود یه ربع یه ماشین پیکان برای ما نگه داشت ، راننده اش یه پیرمرد خیلی مسن بود
توی فرودگاه شیراز همیطور گیج و ویج بودم و مخ پر بود از صدای موتور هواپیمای فوکر
تو حال خودم بودم که یه دخترخانمی که متصدی فروش سوغاتی های داخل فرودگاه بود تهوجهم رو جلب کرد
اقا بفرمایید میل کنید!
خدایا این دیگه چی میگه؟
نگاه کردم دیدم از این باقلواها(حالت خلال سبزرنگ داشت) داره بهم تعارف میکنه که یه سوغاتی گرون بهم بندازه
آقا بفرمایید میل کنید!
منم که حوصله خوردن این اجق وجقا رو سر صبحی نداشتم اومدم مثلا زرنگی کنم و موضوع حرفو عوض کنم ، اشاره کردم به یه جعبه چوبی که حالت شطرنجی داشت و گفتم:
ممنون من نمیخورم ولی این شطرنج چوبی ها چنده!
گفت: اینا شطرنج نیست و تخته نرده است!
خدایا چه سوتی ای دادم...گفتم حالا همین تخته نرده چند؟ گفت 650 هزارتومن!
با خودم گفتم اخه تو وقتت کجا بود که تخته نرده بازی کنی؟ اصلا میدونی تخته نرده چیه؟ من نهایتش شطرنج بازی کرده باشم و اونم واقعا ماهرانه
در هر صورت تخته نرده خیلی وقته اومده و من اصلا بازی نکرده بودم..دقیقا مثل همین کلش آف کلنز!
واقعا وقت این کارا رو ندارم.....خصوصا این که یهو ممکنه تو کلش بهت حمله کنن!
خلاصه تشکر کردم و از سوتی ای که دادم خودم خندم گرفت
...از درخروجی فرودگاه اومدم بیرون و خواستم سوار تاکسی بشم ، دیدم همه تاکسی ها پر شدن و دارن حرکت میکنن
یه پراید توجهم رو به خودش جلب کرد و دیدم خیلی هی بوق بوق میکنه! خیلی هم اصرار داره منو سوار کنه
با خودم گفتم برای من که فرقی نمیکنه بذار سوارماشینش بشم دلش خوش بشه
بعد یک ساعت پرواز و اتفاقاتی که خیلی هم خوشایند نبود برام بالاخره از هواپیما پیاده شدم
ولی فرودمون خیلی خوب و خلبان خیلی نرم و راحت فرود اومد
با خودم قرار گذاشتم که وقتی هواپیما نشست یه عکس ازش بگیرم..حالا هر کی هر چی میخواد بگه