عح؟ امشب واس ماس!:) کلیش واس ماس:))))
این روز بزرگ رو به خوانندگان محترم تبریک میگم و امیدوارم کمی از بزرگی و بزرگواری و ویژگی های بزرگ و جوانمردی صاحب این شب عزیز برخوردار بشیم......و مرد باشیم نه صرفا(جسارتا) نر!
امروز یه هفهشتا گوشی موبایل رو که جمع شده بود تو کنسول اسب سفیدم، ریختم تو کیسه(؟) و رفتم بازار موبایل ایرانیان، من از این پاساژ یا بازار خاطرات خوبی دارم و گوشی های زیادی خریدم هم برای خودم هم برای دیگران...امکانات خوبی هم داره..معمولا جمعه صبح ها با اسب سفیدم میرم..چون بازار موبایل ایرانیان پارکینگ طبقاتی رایگان داره و من راحت میتونم اسب سفیدمو ببندم به...نه یعنی پارک کنم....امکانات دیگه هم کم نداره...البته لازمه عرض کنم خدمتتون که من اصلا سهامی در بازار موبایل ایرانیان ندارم و قصد تبلیغ نداشتم...خلاصه...بعضی از گوشیهام اینقدر پیشرفته بود که گفتند فقط پاساژ علاء الدین میتونه چنین گوشیهایی رو تعمیر کنه....یکی از گوشهای تاشو از شرکت آلکاتل که تقریبا همه و از جمله خودم ناامید بودم از تعمیرش هم همراهم بود...به سرم زد که حالا که تا اینجا اومدم پاره آجر مفت، کلاغ زاغ سیاه هم مفت!! بپرسم ببینم کسی بلده این عتیقه رو تعمیر کنه؟ از سه چهارتا مغازه که مملو از لوازم یدکی گوشی بود پرسیدم نشونی پلاک ۷۲ رو تو طبقه منفی یک رو دادند......وقتی رفتم پلاک ۷۲ و گوشی رو نشون دادم گفت میتونم تعمیرش کنم میشه ۷۰ تومن! تو دلم گفتم تو بگو ۱۷۰ تومن! دمت شترق! بابا ایول....گفتم باشه وایمیستم.... یک ساعت تمام رو همین دوتا پام وایستادم در مغازه اش تا نوبتم شد!...تو همین اثنا همه جور مشتری از شهرهای مختلف داشت..یه مشتری داشت از چهره اش معلوم بود از بندرعباس اومده..خیلی جالب بود..موهای خودش و پسرش مجعد بود..خلاصه نوبتم شد و گوشی رو تعمیر کرد...هنوز که هنوزه باور نمیشه این گوشی تعمیر شده! واقعا دمش گرم..خود نمایندگی فلان فلان شده اش دستاشو برده بود بالا و گفته بود نمیتونم تعمیر کنم این گوشی رو....خلاصه خیلی خوشحال شدم امروز...تو ۳-۴ متر مربع جا سه نفر داشتند کار میکردن و گوشی و تبلت خلق الله رو درست میکردن..کارشون هم بد نبود....به ذهنم رسید چرا من که دوران جاهلی عشق اینکار را رو داشتم و الان دارم اصول و مبانی این کار رو درس میدم نرفتم سمت تعمیرات موبایل...الان نون تو تعمیرات موبایله و تعمیرات ماشین مدل بالا...ولی خب وجدانم دوباره از خواب بیدار شد و خرم کرد که بابا تو ناسلامتی الان داری کارهای مهمتری انجام میدی و منم در جواب وجدانم گفتم آره اروح عمه ات!! کار ما اگر ارزش داشت الان من باید تو بازار علاء الدین باشم؟ یا باید الان سوار هواپیما برم به دیدار آلکساندرا که وجدانم دوباره به خواب رفت و.... دیگه ظهر شده بود..یه پیراشکی فروشی سر راهم بود...یه چیزی گرفتم خودمم تعجب کردم..وسط یه نون روغنی یه دونه سوسیس گذاشته بود با جعفری خورد شده! چند سالی بود سوسیس نخورده بودم! خودم تعجب کردم از انتخابم...خدایا من که این هله هوله ها نمیخوردم..ولی جاتون خالی این هله هوله ۴ هزار تومنی خوشمزه بود...چرا هر چی ضرر داره خوشمزه اس لامصب؟؟؟:)
ضمنا شرمنده سال نو رو تبریک نمیگم..حقیقتش دیگه حالم دگرگون میشه از این جملات کلیشه ای سال خوبی داشته باشید و صد سال به این سالها و در این سال براتون ..آرزمندم و ....
الان سال ۹۷ برامون دعا کردید سال خوبی داشته باشید، ولی دقیقا سال ۹۷ کامل به گِل نشستیم و من نتونستم تویوتای اف جی کروزرم رو بخرم خوب شد مثلن؟؟؟!!!:)