نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

۲۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

دیروز عصر جلوی فروشگاه افق کوروش، یه خانم موتور سوار اومد و یه آقایی رو که کلی جنس خریده بود ترک موتورش سوار کرد و برد، با موهای افشان و بوت و شلوار لی......

۰ نظر موافقین ۱ ۱۵ بهمن ۹۸ ، ۲۱:۱۴

تنهائی لاتی تره! (اینو پشت یه نیسان آبی نوشته بود!)


۱۶ نظر موافقین ۱۳ ۱۵ بهمن ۹۸ ، ۲۱:۰۹

امروز مبارزه سختی داشتم.....

با 5 نفر مبارز قدر و زبده، که واقعا دو تاشون در حد استاد تمام و شیان بودن، یکیشون دان 8 بود و ....

حسابی زد و خورد داشتیم....

اول که :اوس

رفتم تو زمین...

گارد....

مایی گری                  
اوچی مواشی    

مواشی گری


ولی بعد از نیم ساعت تکنیک  و فن های دست و پا،

اول از همه شیان

یکم اذیت شدم

چند تا فن دست و پا خوردم...ولی منم حسابی زدم

یه شیان جوون اومد جلو..

هی زاگری

هی زاگری

اوشیروکنگری

سوتومواشی


شیان بعدی........اصلا از مرحله پرت بود...

با اجازتون زدمش...

بعد نوبت شیان آخر شد....

تا تونست فن دست و پا رو من پیاده کردم....

خسته ام کرد..

نزدیم بود کم بیارم...هر چند کم آوردم...

ولی اومدم الان مقالات رو بررسی میکنم می بینم حق با منه...البته تا الان...

و بنظرم ادعاش درست نبود...

دعا کنید بازم بتونم برم روش فن دست و پا اجرا کنم...


۱۱ نظر موافقین ۸ ۱۴ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۱۷

یا ایزدِ مِنّــــان...

وقتی بجای مک کوئین که همیشه در کنار اسب سفیدم پارک میکرد، یه بی ام دبلیوی 2018 سفید رنگ پارک کرده بود، تازه فهمیدم دوران امتحان های سختی برای من و و اسب سفیدم شروع شده!

۰ نظر موافقین ۲ ۱۳ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۵۴

جمعه بجای همه کارهایی که فکر میکردم اولویت دارن و در واقع نداشتن، نشستم فیلم تپلی و من رو دیدم..

 این فیلم در سی و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان، نامزدی «بهترین فیلم نوجوان»، «بهترین فیلمنامه» و «بهترین کارگردانی» را به خودش اختصاص داده و چون خیلی به گروه سنّی من میخورد، خیلی به دلم نشست..

فیلم خوش ساخت، با ریتم آروم، ملایم با درصد بالای همذات پنداری:)

این فیلم رو از ده تا فیلم سریع و خشن با بازی برادر مهربانم وین دیزل و همسنگرعزیزم  دواین جانسون و خواهر محترمه  میشل رودریگز بیشتر دوست میداشتم....

البته شما نبینید چون حتما خوشتون نمیاد....

پیوند دوره های مختلف زندگی انسان به هم، یکی از ابتکارات این فیلم بود(هر چند فیلمنامه اش اقتباسی بود)...

فیلمنامه این فیلم اقتباسی از فیلم «The Kid» اثر جان ترتلتاب است. موضوع این فیلم دربارهٔ کودک درون است و در خلاصه داستان فیلم آمده‌است: «بچه؛ تو کی هستی؟ تو خونه من چه کار می‌کنی؟ وایسا ببینم… وایسا ببینم…»

یه وقت شیطون وسوسه تون نکنه این فیلمو ببینید:)


 

۷ نظر موافقین ۱۰ ۱۳ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۰۴