یکی از اصلیترین پایههای شخصیت سالم، داشتن "اصالت" است
این که تن به انجام هرکاری نمیدی،
به این معنی نیست که نمیتونی!
بهش میگن "چهارچوب"!
چهارچوبی که خودت برای خودت تعریف میکنی و پایه و اساسش از "خانواده" شکل میگیره...
کسی که چهارچوب داره، "اصالت" داره...
اصالت رو نه میشه خرید، نه میشه اداش و درآورد و نه میشه با بزک و دوزک بهش رسید!
اصالت یعنی
دلت نمیاد دل بشکنی،
دلت نمیاد دورو باشی،
دلت نمیاد آدما رو بازی بدی …
این بیعرضگی نیست!
اسمش "اصالته"...
اون دکتر ابرو کلفته بهتر بود که آمار کرونا رو می گفت. هم مبتلاها کمتر بود هم مرگ و میر! تازه می گفت متاسفانه در خدمت مثلا 50 نفر از هموطنان نیستیم و متاسفانه از برکات حضورشون محرومیم!
این خانومه جدیدا اومده هم صداش نویز داره هم آمار رو بالا میده هم اظهار تاسف نمیکنه بخاطر مرگ و میر! تازه مرگ و میر رو هم سه رقمی کرده!
دکتر جهانپور برگرد به تریبون.. خدا به دادمون برسه با ویروس ورژن جدید!
من از بچگی علاقه خاصی به کشیدن سگ داشتم..نمیدونم این حس و علاقه از کجا شروع شد..ولی حدس میزنم از کارتونهای دوران کوچکی....گمونم کارتون اولک و لولک بود و اون سگشون که دور یه چشمش سیاه بود یا شایدم کارتون بل و سپاستین.....نقاشی های که تو کارتون ها از سگ میشد و بیشتر این کارتون ها هم ژاپنی بود برام جذاب بود و با نگاه کردن سعی میکردم سگ رو نقاشی کنم...بعد ها که کتاب الگو یا ارژنگ اگر یادتون باشه میدیدم با همون جزئیاتی که من دقت کردم اونها هم کشیدن سگ رو یاد دادن..اینم تو پینت کشیدم اونم سریع..نیایید بگید چرا اونجاش کجه چرا اینجا صافه؟ من هیچ ادعایی تو نقاشی نداشته و ندارم...
هر چی نباشه ما نسلی هستیم که زمین خوردن و از زمین بلند شدنو بلدیم یکم!...درسته اولین فیلمی که روی پرده سینما دیدیم تیرباران بود و معبر!، ولی سریال سالهای دور از خانه بما یاد داد بازم میشه از صفر شروع کرد....حتی بدون ریوضو!
ناگفته ها زیاد است و جزمِ سکوت، زندانبانِ ناگفته های من!...سپاس از همه مخاطبینی که در مدتی که نبودم منتظرم بودند...از نظر من وبلاگ نویسی بیهوده ترین کار دنیاست مگر اینکه حداقل یک نفر منتظر نوشته هات باشه!
نه کسی منتظر است، نه کسی چشم به راه
نه خیال گذر ازکوچه ما دارد ماه
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه
به چه دل خوش کند آن خسته پلنگی که فقط
حاصلش زخم شد از پنجه کشیدن بر ماه
به امید گذر قافله از دشت مباش
به عزیزی نرسد هر که درآید از چاه
چشم بسته است خدا بر همه بدهای جهان
تا که یک وقت نبیند تو بیفتی به گناه.
"سید حسین شریفی"
پ.ن:عکس بالا رو خودم کشیدم با نرم افزار پِینت اونم در چند دقیقه.........راستش این روزا دیگه حرفی ندارم برای گفتن. فقط یه توک پا اومدم خودتونو ببینم:) ....از بس رفتم و اومدم شدم "احسان رفت و برگشت" .شاید بیشتر براتون نقاشی کشیدم..:)