نمیدانم چرا این روزها به دفعات آدم های هیس هیسی به تورم میخورند! اعصابها ضعیف شده؟ بهانه گیر شده اند؟ یارانه شان کم است؟ نمیدانم! دیگر اگر کسی تحمل صدای کلیک کردن موس را نداشته باشد یا صدای تایپ با لپ تاپ اذیتش کند بنظر خیلی انسان وارسته ای است که باید لحافش را جدا کند و در غار زندگی کند، بر فرض ما مراعاتش را کردیم، چطور میتواند در این جامعه پر سر و صدا زندگی کند؟ ما که عادت کردیم به این جور آدم ها...
ما یاد گرفتیم چطور با این آدم ها زندگی کنیم..آدم های هیس هیس! آدم های پرفیس و افاده یا آدم های از خود راضی...برای هر کدامشان بر اساس منتال مدل، یک تابع تبدیل رفتاری در نظر گرفته ایم گذاشته ایم کنار برایشان...
از سرویس دهنده وبلاگ که به هوای اینکه ما همچنان هستیم "تابلوی کارگران مشغول به کارند" را نشان می دهد و الکی میگوید به دلیل بروزرسانی ممکن است وبلاگ دچار اختلالاتی شود و یا وانمود میکند مسابقه طراحی قالب راه انداخته، از مامور ارسال دیجی کالا که به حساب خودش زرنگی میکند و اجناس سوپرمارکتی را بجای تحویل درب واحد، تحویل لابی میدهد و فرار می کند و وقتی اجناس را از لابی تحویل میگیرید، شاهد پاره بودن سلفون بسته سینه مرغ هستید، یا از وبلاگ نویسی که تا نیمه گمشده اش را که پیدا کرد دیگر جواب سلامت را هم نمیدهد، تو گویی اینجا فقط میعادگاه عاشقان بوده که او نیمه اش را حال گمشده یا گم نشده، پیدا کند، یا بلاگری که ما فقط خواننده غرهایش بوده ایم و تقاص پیدا نشدن همسر مناسبش را با خواندن پستهای ناامید کننده اش دادیم و هیچوقت شریک لحظات شاد زندگیش نبودیم، یا آن بلاگر دوچرخه سوار از کشور همسایه که به زبان ما تکلم می کند و تمام زیر و خم کشور ما را یاد گرفته و در چتر حمایتی این کشور از امکانات آن بهره می برد، و مترصد طرفه العینی فرصت است که از اینجا سکوی پرش بسازد و به اروپا مهاجرت کند؛ از ده کنیزک ایرانیِ کفگیر خورده بیشتر غر میزند، در قضایای کم آبی اصفهان به بالا تا پایین این کشور هر چه از دهانش می آید، می گوید.... و ما همچنان مراعات می کنیم هیچ نمی گوییم! کاش برایش مینوشتیم تو اگر طبیب بودی کشور خود دوا نمودی! هنری داری برو کشورت را از یاغیان نجات بده!
بگذریم..آدمها کاملا فرق دارد و ظریفی می گفت:"هر کسی یه جوره" و چقدر راست می گفت..ما معلم خوبی برای هم نیستیم...روزگار و زمانه بهترین معلم است....حتی برای فرزندانمان هم....روزگار بهتر درس می دهد......رفتن ها..بودن ها...نبودن ها..فراغ ها....حتی آن جوانک بازیگوش که بی هوا با ارابه مرگش میپچد جلوی ماشین من و هر چه از دهان نشسته اش درمی آید نثار من می کند...زمانه معلم خوبی است.....درسهایش را به دیگران دیده ام که چگونه بیصدا درس میدهد.هنوز که هنوز است این جمله پائولوکوئیلو را دوست دارم که گفت: "سعی کنید آنقدر کامل باشید که بزرگترین تنبیه شما برای دیگران گرفتن خودتان از آنان باشد".....و من باید تلاش کنم همینگونه باشم...روزگار معلم خوبی است....