یه همکار جدید هم اتاقم شده و فقط من و ایشون تو اتاق هستیم....کاملا هم با هم اختلاف فاز داریم....تقریبا با اومدن این همکار جدید به خودشناسی و خداشناسی رسیدم و دارم مراحل سیر و سلوکم رو تکمیل میکنم!..از سیر الی الحق دارم میرسم به سیر الی الخلق! خود این هم در نوع خودش پیشرفت محسوب میشه....
این همکار جدید و وعزیزم خیلی پسر خوبیه و البته به شدت داره سبک زندگی جدیدی رو تو زندگیش پیاده میکنه که تقریبا میشه گفت این وسط سبک زندگیش ما رو سرویس کرده! و من عمرا این سبک زندگی رو برای کسی تبلیغ کنم یا حداقل خودم در پیش بگیرم!...
در سبک زندگی ایشون، در طول شبانه روز 2 وعده غذا کوفت میکنن و وسط روز به اسم قیلوله کپه مرگشونو میذارن! بدین ترتیب که عرض میکنم خدمتتون! ساعت 8 صبح که میرم تو اتاق، ایشون دارن ناهار کوفت میکنن...تقریبا قبل اینکه وارد اتاق بشم بوی غذا کل سالن رو گرفته و شما تصور کنید داخل اتاق چقدر بوی غذا میاد!...من سعی کردم تو این مدت با رافت اسلامی از این موضوع بگذرم و بسادگی عبور کنم!..ولی دو روز خیلی اذیت شدم!..یه روز که قبل از ورود به اتاق بوی کباب کوبیده کل سالن رو گرفته بود و وقتی داخل اتاق شدم بوی کباب اونم 8 صبح خیلی اذیتم کرد! جالبه ایشون هر روز غذاشونو گرم میکنن!..یکی هم امروز که ایشون 8 صبح ماهی پلو کوفت میکردن و نمیدونم چه ماهی ای بود و از کدوم جوب گرفته بودند! بوی گند ماهی دیوونه ام کرد و کم مونده بود ری اکشنِ اگرسیوی داشته باشم که بازم با رافت اسلامی چیزی نگفتم! برای اینکه تصور بهتری از بوی ماهی امروز اتاق ما داشته باشید ماهی تابه ای رو در نظر بگیرید که توش کلی ماهی سرخ کردید و ماهی تابه رو نشورید و فرداش برید این ماهی تابه رو بو کنید! چه بوی مشمئز کننده ای خواهد بود؟ باور کنید تا خود ظهر تو اتاق یه همچین بویی بود!
مورد دوم خواب قیلوله ایشون هست که اگر کارتون بامزی و شلمان(اون لاک پشته) رو یادتون باشه، ایشون در زمان مشخصی فارغ از اینکه کسی تو اتاق هست یا نیست، دو سه تا کارتون مقوایی پهن میکنه پشت میزش و یه پتو هم میذاره زیر سرش و میخوابه..گوربابای بقیه! بعضی وقت ها هم خرناس های دلخراشی دارن....جاتون خیلی خالی..
از نوتیفیکیشن های موبایلش، تلفن های طولانی و همخوانی با آهنگ هایی که گوش میکنن با گوشی موبایلش هم چیزی نگم بهتره..
من شانسی که آوردم و بابت این شانس هم خیلی خوشحالم اینه که ایشون برای سرویس بهداشتی از اتاق ما استفاده نمیکنن و خوشبختانه سبک زندگیشون در این مورد توصیه ای نداره!
این سبک زندگی ایشون، اگر من رو به بالای ابرها هم ببره اینقدر منو متنفر و زده کرده که حاضرم در قعر زمین زندگی کنم ولی چنین سبک زندگی ای رو در پیش نگیرم! بنظرم قبل از هر گونه پیشرفت، تغییر سبک زندگی و حرکت رو به جلو، یه چیزی خیلی لازمه و بنظرم اون "شعور" هست...قبل از هر گونه پیشرفت بنظرم آدم باشیم خیلی بهتره!