اینجا وقتی طولانی مدت، پست نمیزنی، مشقّت بار میشه پست جدید زدنت!
نمیدونم الان تو جمله بالا شعر گفتم یا نثر ادبی مسجّع :)، خلاصه امیدوارم منظورمو متوجه شده باشید..
از اول 1403 چقدر اتفاقات جور و واجور افتاده؟!...کسی این 4 ماه رو ایران نبوده باشه و بی خبر باشه اگر بیاد شگفت زده میشه!
حتی برای خود من...مثلا:
از اول سال، یه مقاله دیگه با استاد راهنمای جان (لازمه بگم ایشون آقا هستند یا بعد یه قرن دیگه میدونید ایشون آقا هستند؟! :)) سابمیت کردیم...
یه سفر گروهی تقریبا اردیبهشت ماه امسال به آهار داشتیم ( آهار منطقه ای دیدنی و کوهستانی در اطراف تهران)..جاتون خالی خیلی خوش گذشت...فقط یه عکس از این سفر دارم خواستید براتون میذارم
یه سفر با خانواده رفتیم فریدونکنار، خوش گذشت...از جاده هراز رفتیم....سفر لازم و بجایی بود و در ریکاوری روحیه و تمرکز؟ تمرّد؟ تشرّف؟ تردّد (حالا هر چی) اعصابمون خیلی نقش بی بدیلی داشت..
راستی داور یه مقاله از کنفرانسی که در کشور چین برگزار میشه، شدم. ایمیل برام فرستادند و اصل مقاله و فرم ارزیابی رو ضمیمه اش کرده بودند، منم که برای اولین بار بود اینجوری مورد تفقّد و توجّه جامعه علمی چین قرار گرفته بودم گفتم با استاد راهنمای جان یه مشورت بکنم، ایمیل رو فوروارد کردم و وگفتم بنطرتون چکار کنم داوری رو انجام بدم؟ که ایشون فرموده باشند: خیلی چیز مهمی نیست..خواستی داوری کن نخواستی هم داوری نکن! و این یعنی خیلی جوگیر نشو و معمولا سالی یکی دو سه بار اینجوری می کوبونن تو زکّ من که خیلی دور ورندار..خبری نیست:)...یعنی مقاله ژورنال که نبوده مقاله کنفرانس بوده حالا تو رو جو گرفته! منم تشکری کردم و خب چون معمولا سرم درد میکنه برای این کارا، مقاله سی صفحه ای رو برانداز کردم و داوری نمودم و فرم ارزیابی رو فرستادم براشون....اونها هم تشکر کردند و فعلا خبری نیست! من انتظار داشتم مثلا بگن حالا یه سفر بیا چین هزینه اشو ما میدیم یا مثلا بیا با راحل خدا بیامرز ازدواج کن یا مثلا فلان مبلغ هزینه داوری شماست! یا مثلا بیا این خودروی تیگو 7 برای شما...دریغ از یکی از این ریکامندها!!!!..ولی به عنوان تجربه اول هر چند، چندساعتی از من وقت گرفت ولی فکر کنم تجربه خوبی بود.. همش که نباید برای پول کرد...بعضی وقتها هم برای رضای خدا باید مقاله کنفرانسی را برای این ملحدین بت پرست بعضا همه چی خور داوری کرد!....خدائیش نمی بخشمشون با اون x55 شون از شرکت ام وی ام که مشکل اکسل داشت! تازه امسال هم کشیدن رو قیمت خودروهاشون...اوناهم یاد گرفتند...اصلا کاش مقاله اون بدبختا رو ریجکت میزدم ولی نزدم!...الان یادم افتاد..دفعه بعد که فرستادند ریجکت میزنم!..میخواستند قیمت ماشیناشونو نکشن بالا....(ستاد اتاق تلافی و تلاقی ایران و چین!)
در تدارک یه سفر به گیلان هستم شاید این روزا شایدم شهریور...دوست دارم زمانی برم گیلان که موقع برداشت محصول برنج باشه...خیلی دوست دارم برداشت برنج رو از نزدیک ببینم..فکر میکنم شهریور زمان مناسبی برای این سفر باشه شایدم مهر...نمیدونم....
ضمنا خدا رو شکر بابت وبلاگ بیان.....هنوز همونجوری....موتورخاموش ولی زنده ....دلم تنگ شده بود برای محیط اینجا.....همین که چراغ اینجا روشنه دست مهندس قدیری درد نکنه....چراغ وبلاگ بعضی از وبلاگ های خاموش هم دیدم روشن شده...این خبر خوبیه......چقدر خوب میشه فارغ از سن و سال و حوصله و شکست ها و پیروزی هامون بازم بیاییم اینجا و بنویسیم.....من فضای وب رو پایدارتر از سایر فضاها میدونم... خودم هم حالم خوب شد این پست رو نوشتم..البته شما رو نمیدونم..باقی بقایتان....