تو دوران جاهلی یا بهتر بگم دوران دبستان و شایدم راهنمایی یه نوار قصه نوستالژیک که خیلی دوستش داشتم و بارها و بارها اونو گوش دادم، نوار قصه زورو و مرد نقاب سیاه بود...
این نوار رو همراه با کتابش اصلا یادم نیست کی و کجا خریدم...اجرای قصه توسط گروه سوپراسکوپ بود
طرف A نوار 60 دقیقه ای SONY قرمز رنگ همین داستان زورو مرد نقاب سیاه بود
طرف B اون، یه داستان دیگه بود به اسم "کرم کتاب" که هر چی میگرد فایل صوتی اون رو پیدا نمیکنم..جالبه فایل صوتی زورو مرد نقاب سیاه هست ولی فایل صوتی کرم کتاب ابدا.....
هر دو داستان بسیار زیبا بود...خصوصا این کرم کتاب رو خیلی دلم تنگ شده براش..دوس دارم دوباره بشنوم اونم بعد سالها
یه نوار قصه دیگه هم داشتم به اسم "دختری که موش شد" اونم بسیار زیبا بود....واقعا دلم برای این قصه ها تنگ شده
اگر عزیزی دسترسی به فایل صوتی این دو داستان داده ممنون میشم لینکشو برام بذاره
نمیدونم چه سرّی در این کلمه نهفته است؟ انگار آبه روی آتیش، کلید درهای بسته است!! یه جور ژلوفن حساب میشه ! دارم راجب به "صبر" میگم..
نمیخوام تریپ حرفهای کلیشه ای و آدم مثبت ها رو در بیارم، خودم یکی از نقاط ضعفم حداقل در گذشته همین بی صبری بوده
ولی این چند وقته نتایج صبر کردن رو دارم حس میکنم
صبر کردن کار راحتی نیست..از عهده هر کسی هم بر نمیاد....
آدمی که صبر میکنه به قول فیروزِ سریال پادری حسابی میره تو آمپپپاس!!! و عَنَر عَنَر(درست نوشتم؟) باید راه سخت و طولانی رو طی کنه :)))
(الان نیاید پیام بدید که مگه بیکاری از این سریالا می بینی؟؟ چیه خووو؟ دوست دارم می بینم خووو)
ولی آخرش به کسی که صبر میکنه چیزای خوب خوب میدن(البته معمولن)..شما به این چیزای خوب خوب بگو :موفقیت، رسیدن به هدف یا آقا کمال و یا پختگی تو زندگی..چمیدونم؟
تو برهه ای از زمان یعنی حدود 3 سال پیش مجبور شدم صبر کنم..مجبور شدم..اصلا نمیخواستم صبر کنم!! یعنی دوست نداشتم...دلم نمیخواست!
یکم عقلم بهم گفت..یکم هم با دکتر خ مشورت کردم، نتیجه گرفتم چاره ای نیست...باید! صبر کنم و صبر کردم.....خیلی هم سخت بود..پوستم کنده شد!
هر روز باید با یکی که دقیقا رو نِرو بود کار رو ببرم جلو..ولی ناگزیر صبر کردم و صبر کردم..
یادمه وقتهایی که از دستش عصبانی میشدم ناچارا تو خلوت عصبانیتم رو تخلیه میکردم ولی در ظاهر صبر کردم و هیچی نگفتم..لام تا کام...
خیلی سخته یه همچین رویه ای ..به کسی هم توصیه نمیکنم..بعید هم میدونم بتونید درکم کنید...(عه؟ مگه شما ها تا اینجا رسیدید و دارید هنوز میخونید؟؟)
مخلص کلام...امروز بعضی از این میوه های صبر کردن رو دیدم و ممکنه حتی به دستم برسه که مطمئنم خیلی شیرینه..یه چیزی در حد عسل..دعا کنید برسه به دستم..
در هر صورت چیز عجیبیه این صبر
آدمایی که مثل من کم صبر باشن خیلی نگران نباشن..... روزگار اجبارا صبورشون میکنه و مجبورن صبر کنن...منتهی اگر خودشون زودتر صبر کنن کمتر اذیت میشن