به ما حمله شده!
هیچ وقت فکرشو نمیکردم که از خانم ایتالیایی که سردبیر مجله ای هستند که مقاله ام رو برای مجله شون سابمیت کردم و اونا داوری کردن، بخوام که مهلت انجام اصلاحات مقاله رو به مدت یک تا دو ماه فقط به این دلیل که به کشور ما حمله شده، تمدید کنند!....البته این پیشنهاد فرشته بود..تازه فرشته می گفت بگو کی به ما حمله کرده ولی من از جمله مجهول به ما حمله شده استفاده کردم...اونم صرفا برای احتیاط بیشتر! البته خانم سردبیر یک مهلت دو ماهه به ما دادند و من تشکر کردم، اما هنوز نتونستم خودمو متقاعد کنم که تو اون بزن بزن واسترس یکماه پیش، من چطور هنوز به فکر مقاله ام بودم؟ در هر صورت این بیماری مقاله دادن هم از فرشته به من سرایت کرده و نمیدونم مقاله ای که برای ما نون و آب نداره و ما رو ممکنه از روی پل سیدخندان هم رد نکنه چه برسه به پل صراط، واقعا ارزش این همه وقت گذاشتن داره؟ در زمانه ای که کیلومترها اونطرف تر کودکانی از فرط گرسنگی با مرگ دست و پنجه نرم می کنند مقاله من و امثال من چه مشکلی رو حل میکنه؟...دیروز تو جلسه مشاوران مدرسه یکی حرف خوبی زد می گفت نسل زد بخوبی فهمیده که این درسها کمتر به دردشون میخوره و بنابراین یا نمیخونه یا تنبلی میکنه...با خودم فکر کردم یعنی نسل ما چطور به این نتیجه نرسید؟ ما چرا هنوز خودمون رو گول میزنیم و چرا ریسک نمیکنیم بریم سراغ یک کار مهمتر و بدردبخورتر؟!
جالب بود
و مهلت دو ماهه چسبید نه؟