*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو) */ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات) */ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود! */میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!! */ بندبازها درست موقع سه قدم آخر میمیرن. چون فکر میکنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور برمیدارن. */ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست... */بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه! */ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ ! */برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند.. */به ما گفتن یکبار بیشتر زندگی نمیکنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود! */انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...
دیشب تو آسانسور با همسایه دیوار به دیوار ( دلم همدم من باش شریک غم من باش که هم پنجره باشیم.....)مون در حال صعود به قله های کوهستان مسکونی(طبقات بالاتر برجمون) بودیم...آقا و خانم همسایه و تکدونه دختر خوشگل و کوچولوشون به افتخار همراهی با من در آسانسور نایل شده بودند،بعد از سلام و علیک های کلیشه ای و احوالپرسی های معمول؛ خانمشون بمن گفت گفت ببخشید دخترمون تو خونه زیاد سر و صدا میکنه و مزاحم میشه گفتم خواهش میکنم من که چیزی نشنیدم تازه من هم که بیشتر مواقع خونه نیستم، تازه سر و صدا هم بکنه، اولا حقشه دوما خیلی مفتخر میشیم صدای سرو صدای خانوم دکتر اینده رو بشنویم!...در هر صورت خوبه همسایه ها هوای همدیگه رو داشته باشن....آهای همسایه بالایی با شمام تا یک نصفه شب پیست اسبدوانی درست کرده بودی حال نمیدونم بچه هات دنبال هم میکردن یا خودت دنبال خانمت میدویدی؟! اینم شد زندگی؟!! نه خدا رو شکر همسایه های خوبی داریم!!! همین که ساعت سه نصفه شب طبل نمیزنن دمشون گرم!
دختر کوچیکه همسایه مون بمن کیک یزدی تعارف کرد تشکر کردم، منم نون ساندویچی دستم بود نون ساندویچی تعارف کردم! اخه یکی نیست بمن بگه نون ساندویچی خالی خالی؟ آخه تو آسانسور نون ساندویچی تعارف میکنن؟ حالا یه نوشابه ای کنارش بود یه چیزی:)))
لطفا این فیلم مستهجن بعلاوه سی رو دسته جمعی ببینید(حداقل 5 نفر) و همه با هم دست بزنید.....(شاد باشید)
باز ما یه سه چهار روز رفتیم در خرقه عرفانی خودمون و در تفکرات جاده چالوسیمون غرق بودیم، هم زلزله اومد هم حمله تروریستی شد؟!!!! دفعه قبل هم که نبودم دلار رَم کرد! آیا وقت آن نرسیده که به من ایمان بیاورید؟ و به من ندا بدهید که ایمان آوردهاید و من امید را به شما هدیه بدهم و شما از الهه ساختگی خود دست کشید و آرمان را به غلامی....ببخشید رفتیم تو خاکی! این خزعبلات چیه؟!!
چند وقته تو نخِ جنگلی هستم به اسم یونگاس! همین دور و براست..تو کشور بولیوی !!
راستی آیا در گستره اطلاعات عمومی شما میگنجد که سفارت بولیوی در خیابان سعادت آباد است و اسم خیابان سیمون بولیوار در تهران، اسم یک انقلابی بولیویایی است؟ نه خدائیش میدونستید؟ تازه اکثریتشون هم سرخپوست هستند و از این جهت که 50 درصد مردمشون زیر خط فقرن با کشور ما تشابه زیادی دارن....(بوخودا منظوری نداشتم!)
قبل از هر چیز برای اینکه از ابهام و تشتّت فکری بیرون بیایید بگم اونی که رئیس جمهور سابقمون، مادرشو بغل کرد، مرحوم هوگو چاوز رئیس جمهوری ونزوئلا بود و اصلا ربطی به بولیوی نداره! گفتم از همین حالا فکرتون درگیر این یکی موضوع نباشه!
حالا این همه دیتا برای چیه؟
یه جنگلی دارن به اسم یونگاس که جاده این جنگل به جاده مرگ معروفه...میگن توسط زندانی های جنگ پاراگوئه ساخته شده!....اولین اشتباه در این جاده شما رو به رضوان الهی و بهشت برین میبره و پرتتون میکنه تو بغل حوری ها! در این مورد برای خانما نمیدونم چه اتفاقی میفته !!(ظاهرا به خانوما قلیان؟ قلمان؟ غلمان؟ میدن!!! راستش من خبر ندارم...)......البته این جاده ها که برای امثال ما سوسول بازی محسوب میشه، خودم همین تابستان جاده مجن به گرگان رو رفتم جنگل توسکستان؛ یونگاسی بود برای خودش! (خدایا شرمنده چاخان کردم خودت که بهتر میدونی این کجا و اون کجا؟)
میخوام ایشالا با الکساندرا (؟؟!!) تعطیلات زمستانی بریم جنگل یونگاس!
تا اون موقع تویوتای اف جی کروزر من هم آماده است...تنها مشکلی که وجود داره من رنگ نارنجی رو برای ماشینمون میپسندم ولی الکساندرا پاشو کرده تو یه کفش که الا و بلا باید رنگ ماشینمون قرمز باشه! موندم دیگه چکار کنم؟!! (خدایا میشه بگی چرا این خانوما قرمز رو ول نمیکنن؟؟؟؟؟!!!!)
اینم یهویدئو از این جاده....اینم یکی دیگه....امیدوارم لذت ببرید....(فقط صحنه محنه داشت با من نیستا..همشو ندیدم خودم!)
(آقای بلاگ بیان مثلا چی میشد یه هفت هشت تا درج iframe رایگان میذاشتی ما جلوی مخاطبانمون پز میدادیم که بلدیم کد آی فریم بذاریم!! همش باید پول بدیم؟ برای یه کد ای فریم که ویدئوی آپارت رو مستقیم تو وبلاگم پخش کنه من باید 110 هزار ریال هزینه کنم؟ داریم ملت ایران؟ آخه چرا؟ همش باید لینک بذارم؟ با این کاراتون میخواید ترامپ تو برجامم بمونه لابد! تحریمم نکنه! والّا!!!)
یه ویدئوی دیگه تو صندوووووق بیان براتون آپ کردم نگران نباشید ..اینو ببینید:
امروز بعد مدتها، رفتم سلف دانشگاه...خیلی وقت بود نرفته بودم
سلف برای دانشجوهای ارشد و کارشناسی یه حال و هوای دیگه داره ولی برای دانشجوهای دکترا اینطور نیست...شاید حداقل برای من اینطوریه.... هر چند سلف دانشجویان دکترا با کلاستره و امکاناتشم بیشتر..امروز دقت کردم رو همه میزها، شیشه مخصوص آبلیمو بود..نهارم قیمه بادنجان؟ بادمجان؟ بود! البته یه آلترناتیو غذایی هم داشتند که ماکارونی بود... چون آبلیمو مفت بود من دو سه تا لیوان آبلیمو نمک درست کردم زدم تو رگ! (روش تهیه یا بقول دکتر یونس، رسپی، یک هشتم لیوان آبلیمو، بقیه اش آب +اندکی نمک به مقدار لازم) عشق منه!
امروز هر کاری کردم استاد راهنمایِ جان رو نتونستم ببینم، رفتم سر کلاسش از لای در یواشکی دید زدمش! امسالم پیراهن مشکی شو پوشیده بود..دلم برای سخت گیری ها و لبخندهاش تنگ شده! عملا دو سه ساله منو از زندگی ساقط کرده ولی فداش بشم، عاشقانه دوستش دارم(همینجا جهت تنویر افکار سرگردان و منحرف بگم هر دو آقا هستیم(اهوم...))..امیدوارم تا روز جدایی و اخذ مدرک همینطور عاشقانه دوستش داشته باشم..
منو خیلی تحویل میگیره منم خیلی براش احترم قائلم...نمیدونم ما دو تا چرا زودتر همدیگه رو پیدا نکردیم!
دیروز برای یه عزیزی دسته گل خریدم به مناسبت روز تولدش و با تب سی فرستادم در محل کارش! خود گل شد 160 تومن...هزینه تب سی هم 11 تومن شد که من 15 تومن بهش دادم گفتم بقیه شم باشه برای خودت! خدایا خودت شاهدی که من برای ریا اینا رو نمیگم اینجا..میگم بقیه هم یاد بگیرن شاید برای منم از اینکارا بکنن؛ نه خدائیش اخلاص رو حال میکنی؟:))(ضمنا برای تنویر همون افکار منحرف عرض کنم که باز هر دومون یعنی هدیه دهنده و هدیه گیرنده آقا بودیم! من نمیدونم چرا اینا رو باید به شما بگم آخه؟:))
خدایا بخاطر همه نعمتهای قشنگت از جمله این روزها ممنون..
این آهنگ که اسمش مشک هست رو افشین آذری خونده که بنظرم قشنگه، حیف که آذری بلد نیستم و دقیقا نمیدونم چی میگه..البته یه چیزایی متوجه میشم:
یه گروه تلگرامی هست به اسم سُرنا، آقای مجتبی شفیعی گوینده توانایی هست که قبل با خانومی که اسمشونو نمیدونم کلیپ های قشنگی تهیه میکردن که به عنوان نمونه فایل صوتی روز پدر رو تو وبلاگم گذاشته بودم براتون ، الان هم فایل صوتی روز دختر رو کار کردن که بنظرم زیباست...تا اخرش گوش کنید: