< استاد راهنمای جان ازم خواستند فردا برم سر کلاسشون و برای دانشجوهاشون یه ارائه داشته باشم....با کمال میل قبول کردم....فقط موندم فردا چی بپوشم؟ با لباس خلبانی برم سر کلاس یا کت و شلوار بپوشم؟:)>
<از بس غذا پختم و شستم و روفتم دیگه خسته شده بودم، امشب دل رو زدم به دریا و تنهای تنها بدون بانو آلکس، رفتم رستوران..چلوکوبیده اش خیلی ناز بود ولی سوپش مزخرف بود! رب گوجه خالی بود! مرگ بر سوپ با رب گوجه زیاد!>
<هر کاری کردم که از دانشجوهام میانتر بگیرم دلم نیومد نه اینکه دلم براشون بسوزه، حوصله برگه صحیح کردن نداشتم! به همین سادگی....از وقتی شنیدم بنزین میخواد سهمیه بندی بشه دیگه انگیزه مو برای تدریس از دست دادم:)>
< روزای سختی رو میگذرونم..شنبه هفته پیش خیلی سخت بود...ولی گذشت! ناخوداگاه این بیت اومد تو ذهنم: گویند سنگ لعل شود در مقام صبر.....آری شود ولیک به خون جگر شود.>
خواجه عبدالله انصاری :بدی را بدی کردن سگساری است . خوبی را خوبی کردن خر کاری است . بدی را خوبی کردن کار خواجه عبدالله انصاری است!