نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

محبوب ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تهران» ثبت شده است

چند روز پیش رادیوی ماشینم روشن بود و به طور اتفاقی شنونده برنامه گفتاورد از رادیو تهران شدم با موضوع تهران شناسی، در گفتگو با استاد نصرا..حدادی....این برنامه حدود ساعت 13:30 از رادیو تهران، این روزها پخش میشه و قسمتی که من شنونده بودم مربوط میشه به روز دوم فروردین 1402...برای من جالب بود.. خصوصا قضیه بستنی اکبر مشتی...نمیدونم چقدر برای شما جالب باشه.....دوست داشتید میتونید از آرشیو ایران صدا بقیه قسمتهاشو بشنوید..براتون فایل صوتی روز دوم فروردین را میذارم.

 

دریافت
حجم: 13.7 مگابایت

۰ نظر موافقین ۴ ۰۵ فروردين ۰۲ ، ۱۶:۲۹

اول از همه عیدتون مبارک! (دقیقا این جمله کلیشه ای چه خاصیتی داره؟ یه نفر لدفن بمن گوشزد کنه!)

لازمه خدمتتون عرض کنم که ما در تهران جابجایی قدرت داشتیم!...کلش اف کلنزی بود برای خودش...من هنوز تو تحلیل این وقایع موندم و دارم تحلیل میکنم که اینا چه ربطی بهم دارن؟

جونم براتون بگه اول از همه طی عملیات همه جانبه چهارشنبه سوری، انفجارات مهیبی در تهران داشتیم که طی این عملیات شهر مقدّس! تهران سقوط کرد!!:) و پس از سقوط تهران! قیمت پیاز به یک دلار رسید! و الان شهر خالی از سکنه شده است و همه اهالی این شهر متواری شده اند، عده ای از اهالی تهران نفرین شده بودند، پایشان که به خطه گلستان رسید، آنجا هم سیل آمد و خداوند....(سوره هود آیه نمیدونم چند)

خلاصه الان من تنهایی تو تهران موندم، پرزیدنتون هم که جزیره قشمه! استاندراتون هم خارج کشور! سایپای درونم داره منو وسوسه میکنه تو تهران حکومت خودمختار تشکیل بدم! فقط نمیدونم الان اعلام  استقلال بکنم یا نه بذارم نتیجه دربی مشخص بشه و بعد! مراسم تاجگذاریم کی باشه؟ روز مراسم چی بپوشم؟؟!!! ضمنا نیاوران رو بندازم پشت قباله آلکساندرا یا شهرک غرب رو؟؟؟!!


۱۱ نظر موافقین ۱۱ ۰۴ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۲۷