نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رادیو گفتگو» ثبت شده است

امروز شنونده برنامه ملاقات از رادیو گفتگو بودم؛ برنامه ای که به شرح حال زندگی اساتید، مشاهیر، نخبگان و نوابغ مییپردازه؛ امروز با جناب آقای دکتر حسین آقائی نیا گفتگو میکردن...برای من که جالب بود..خصوصا شعری که در انتهای برنامه آقای دکتر از مولانا خوندن بسیار زیبا بود:


در خانه غم بودن از همت دون باشد
و اندر دل دون همت اسرار تو چون باشد
بر هر چه همی‌لرزی می‌دان که همان ارزی
زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد
آن را که شفا دانی درد تو از آن باشد
وان را که وفا خوانی آن مکر و فسون باشد
آن جای که عشق آمد جان را چه محل باشد
هر عقل کجا پرد آن جا که جنون باشد
سیمرغ دل عاشق در دام کجا گنجد
پرواز چنین مرغی از کون برون باشد
بر گرد خسان گردد چون چرخ دل تاری
آن دل که چنین گردد او را چه سکون باشد
جام می موسی کش شمس الحق تبریزی
تا آب شود پیشت هر نیل که خون باشد

 

۵ نظر موافقین ۱۴ ۱۴ دی ۹۷ ، ۰۹:۰۳

یکی از مشتریای پرو وپاقرص برنامه های رادیو، داداشتونه!!

(خودمو میگم دنبال داداشتون نگردید!...داداش اصلیتون الان احتمالا یا سرکلاس کنکوره  یا احیانا دنبال ف ی ل ت ر ش ک ن ت ل گ ر ا م میگرده!)

کلا من با صدا و سیما رابطه نزدیکی دارم..البته نه اونقدرهم نزدیک!

دو سه تا دانشجو داشتم که تو صدا و سیما شاغل بودند..یکی دو بار منو بردن داخل صدا و سیما و بنا بود باهاشون همکاری کنم ولی متاسفانه وقت نداشتم و مهم تر تخصص مورد نیاز اونجا بود که اون  رو هم نداشتم..ولی خودشون میگفتند که تو تهیه کنندگی و ایده پردازی زمینه دارم!!.. خودم که خیلی علاقه داشتم ولی نشد برم...

۱۷ نظر موافقین ۰ ۲۲ دی ۹۶ ، ۱۴:۰۳

امروز صبح تو مسیر کوه رادیو گفتگو گوش میکردم

یه برنامه ای بود که الان اسمش یادم نیست و در مورد اشعار حافظ صحبت میکرد..تو صحبتاشون که خیلی هم قابل استفاده بود، یه نکته جالبی وجود داشت  که تا حالا به گوشم نخورده بود و اون تفاوت رِند و ریاکار بود (بیشتر از دیدگاه جناب حافظ)

اساتید می گفتند تفاوت این دو اینه که  ریاکار  همیشه در متن هست، ولی رند در حاشیه

در واقع ریاکار هم داوره و هم بازیگر....ولی رند انسان بخردی هست که در اعتراض به جهل جامعه خودش رو به حاشیه برده و رخ اصلیش رو هویدا نمیکنه

ببخشید هم ادبی شد هم من بیشتر از این نفهمیدم....در کل متوجه شدم جناب رند اونطوری هم که سابقا در موردش فکر میکردم بد نیست  خخخ

یاد فیلم دیدن دوران بچگیم افتادم که تو فیلمها خصوصا فیلمای جنگی، آدمها به دو دسته تقسیم میشدن : خوبها و بدها 

الان رند میره تو دسته خوبها!!!


یه شعری هم از حافظ خوندن که من خیلی خوشم اومد خصوصا از بیت همفتمش


چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم

کز چاکران پیر مغان کمترین منم

هرگز به یمن عاطفت پیر می فروش

ساغر تهی نشد ز می صاف روشنم

از جاه عشق و دولت رندان پاکباز

پیوسته صدر مصطبه‌ها بود مسکنم

در شان من به دردکشی ظن بد مبر

کآلوده گشت جامه ولی پاکدامنم

شهباز دست پادشهم این چه حالت است

کز یاد برده‌اند هوای نشیمنم

حیف است بلبلی چو من اکنون در این قفس

با این لسان عذب که خامش چو سوسنم

آب و هوای فارس عجب سفله پرور است

کو همرهی که خیمه از این خاک برکنم

حافظ به زیر خرقه قدح تا به کی کشی

در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم

تورانشه خجسته که در من یزید فضل

شد منت مواهب او طوق گردنم

۳ نظر موافقین ۰ ۲۲ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۴