نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

کلاس هفده تا بیستَم..

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۲۱ ق.ظ

این کلاس هفده تا بیست ما هم برای خودش داستانی شده،

چون آخر وقته و تعدادشون هم کم، به همه چی شبیه است الا کلاس..خب من چکار کنم، نسل سوم تشنه حقایق زندگی، خودشون بیشتر دوست دارن بحث کنن تا درس داده بشه..خصوصا اینکه بیشترشون شاغلن و کارهای تجربی و فنی زیاد انجام دادن..خلاصه دیروز تمام مشکلات اقتصادی اجتماعی فرهنگی کشور رو سرکلاس حل کردیم!

فقط لابلای بحث،صحبتای یه پسر 21 ساله توجهم رو جلب کرد که واقعا  هوش و استعداد بالایی داره، ولی به علت اینکه پدرش چندین سال قبل کلا اینو داداش و مامانشو رها کرده مجبور بوده هم کار بکنه و هم درس بخونه، می گفت الان هم رفته یه وانت خریده و با یه سری آدم معمولی و کم سواد سروکله میزنه که بتونه ماهی یک میلیون  و نیم در بیاره که کمک خرجش باشه..مادرش هم پرستاره..البته از این موارد زیاده...99 درصد بچه ها هم شاغلن هم درس میخونن..ولی با توجه به هوش و استعدادی که داشت ذهنش آزرده شده بود که من تو ایران نمیتونم در یک برنامه ریزی مشخص به اون جایگاهی که میخوام برسم و کلا ناامید از پیشرفت و بهتر شدن وضع زندگیش بود.و مطمئن بود بره خارج همه مشکلاتش حل میشه!..و موقع صحبت کردن بغض پنهانی رو که اصرار داشت معلوم نشه تو صحبت هاش میشد پیدا کرد....

(میگفت با پروفایل یه دختر ایرانی با یه آلمانی از طریق شبکه های اجتماعی آشنا شده و اون فرد برای اقامت یک هفته ای بهش پیشنهاد داده که بیاد آلمان! تا کارهای اقامتش رو درست کنه! البته  خودش هم میدونست سرابی بیش نیست)- به درستی یا غلط بودن کارش کاری ندارم ولی ببین کار به کجا رسیده! متاسفانه از این موارد زیاده

خلاصه من و یکی دو تا از دانشجوهای دیگه ریختیم سرش(برای بحث)! من گفتم من با آدمای زیادی برخورد داشتم و میدونم تو آی کیوی بالایی داری(در همین لحظه میشد لبخند رضایت و خوشحالی درونی رو گوشه لبش پیدا کرد..ظاهرا خیلی وقت بود کسی ازش تعریف نکرده بود) ولی بنظرم تو خوب نتونستی زندگیتو مدیریت کنی،یه آدمی مثل تو چرا باید این کار(کار با وانت) رو برای خودش انتخاب کنه..اصلا چرا باید بیاد چنین دانشگاهی تو ایران تو این مقطع در حال درس خوندن باشه! تو بهتر میتونستی مدیریت کنی و بعد کلی پیشنهاد های جورواجور دادیم بهش که بتونه تغییری تو زندگیش بده..بهش هم گفتم الزاما همه آدما تو خارج موفق نیستن ...کلی هم مثال زدیم براش که تو همین ایران این آدما بدون هیچ پارتی و امکانات مادی با همت خودشون تونستن به مدراج بالای ترقی برسن....حالا نمیدونم چقدر بتونه گلیم خودشو رو از اب بکشه بیرون...معلوم بود که راهنمای مناسبی نداشته ..ولی خب همه چی به خودش بستگی داره

در هر صورت از این موردها زیاده....نسل جوون ما به عنوان بزرگترین ثروت کشور متاسفانه سردرگمی های زیادی داره، مسئولین براش هیچ برنامه ریزی خاصی ندارن ...خیلیاشون احساس زیادی بودن میکنن(حالا یا خودشون به نتیجه میرسن یا مستقیم یا غیر مستقیم) و واونایی هم که درست فکر نمیکنن  متاسفانه کارشون به خودکشی میکشه!!!..حالا با روشهای مختلف..یکی خودشو پرت میکنه از پل عابرپیاده، یکی میره زیر مترو... یکی معتاد میشه یکی موادّی میشه و....... البته نمیخوام سیاه نمایی کنم، از این موارد تو همه کشورها هم هست...تو کشور ما هم زیاده....ولی به نظرم بزرگترین ظلم در حق هر کسی اینه که امید رو ازش بگیری....فرقی نداره! چه با ندونم کاری، چه با سیاست های اشتباه چه با تبلیغات غلط...

خلاصه تو این کلاسها متوجه شدم که نسل جوون ما اگر از پای تلگرام و فیس بوک(که شده حیات خلوت ما ایرانیها) همت کنه بلند شه بیاد تو عالم واقعیت، حرف برای گفتن زیاد داره ولی خب این حرفها هم خیلی امیدار کننده نیست...خود ما ها هم خیلی وقتها انگیزه و امیدمون رو از دست میدیم..خصوصا دیروز که با همکارا در مورد فیش های حقوقی بیمه مرکزی صحبت میکردیم!!!

در آخر نابرابری و ناعدالتی تو کشور ما زیاده و متاسفانه چند سال اخیر زیادتر شده.....سوال اینجاست آیا کاری از من بر میاد یا نه؟ در ثانی با ناامید شدن من مشکلات حل خواهد شد؟ پس لزومی نداره من دست از تلاش بردارم و زندگیمو نابود کنم....بهترین کار اینه که من به نوبه خودم کارمو درست انجام بدم...به دیگران هم کمک بکنم به زندگیم هم امیدوارم باشم..زندگی تو خارج از کشور هم برای بعضیا که جنبه اش رو دارن و میتونن موفق باشن هیچ اشکالی نداره و خیلی هم خوبه ولی راه حل همه ما خارج رفتن نیست(هر چند خودم حداقل برای تحصیل عاشق خارج رفتن هستم)...ضمن اینکه هیچ کجا وطن نمیشه حداقل برای یکی مثل من...امیدوارم روزی برسه که نسل جوون به زندگی تو این کشور  حسابی امیدوار باشه ....


موافقین ۱ مخالفین ۱ ۹۵/۰۲/۲۴

نظرات  (۹)

۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۴۸ سیّد محمّد جعاوله
خوب بود
پاسخ:
مرسی
۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۵۴ پریســـآتیـــــس : )
بنظر من این اتفاق فعلا قرار نیست بیفته .. این امیدواری نسل حاضر رو میگم. هیچڪس از شغل و وضعیتی ڪه توش قرار گرفته راضی نیست! حتی امیدی هم به آینده ندارن. پسرا میترسن ازدواج بڪنن و اینها اوضاع ڪشور رو میتونه نا به سامان تر ڪنه!

بنظر من وقتی پسری تو این سن و سال، میتونه انقدر فهمیده باشه ڪه هم درس بخونه ، هم ڪار ڪنه [چون خیلی از پسرا فقط یه ڪدومش رو انجام میدن] یعنی مدیریت خوبی از اوضاع داشته. شاید میتونستن مدیریت بهتری هم داشته باشن اما از حق نگذریم شرایط سختی رو تجربه ڪردن و این آرامش فڪری رو سلب میڪنه .. 
پاسخ:
همینطوره متاسفانه با این روالی که داریم پیش میریم وضع بدتر میشه که بهتر نمیشه..ولی دعا کردن ضرری نداره بنظرم..
در مورد دلایل عدم ازدواج پسرا هزار و یک دلیل وجود داره که شاید اینجا جاش نباشه..ضمنا دیروز جالب بود یکی از دانشجوها می گفت دخترا به ازدواج پا نمیدن! در هر صورت همه جور دلیل وجود داره ولی کسایی هم هستن که پایه ازدواج هستن...دو سه تا فایل صوتی از بحث دانشجوهام در مورد ازدواج گذاشتم جالبه خواستید برید گوش کنید...
شرایط اون دانشجو سخته بله ولی منظور ما هم این بود که مدیریت بهتری بکنه....چون واقعا انتظارم ازش بیشتر از این حرفهاست
۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۵۶ پریســـآتیـــــس : )
دعا ؟ من اصلا به دعا ڪردن معتقد نیستم در یڪ سرے از موضوعات مخصوصا :) بنظرم آدم تلاشش رو بڪنه، تا اونجایی ڪه توان داره، بعد نتیجه رو واگذار ڪنه به خدا و توڪل ڪنه !! حالا اینجا میشه دعا ڪرد :)

همه ڪه البته نه ، ولے یڪی از دلایل ازدواج نڪردن پسرا، شرایطی هست ڪه خودشونم به ثباتش اطمینانی ندارن !! البته خیلی از دخترها هم همسر پسرے ڪه شرایط پایداری نداره و آینده اش معلوم نیست نمیشن :)
یڪیش همین الان داره ڪامنت میذاره :دی
پاسخ:
همونطور که گفتم دعا بالاخره ضرری نداره ..هرچند سعی و تلاش خیلی مهمه و با توکل زانوی اشتر ببند
پسرا الان جنس مفت زیاد دم دستشونه..حالا مقصر خود جنسا هستند یا پسرا باز محل مناقشه و بحث هست....شرایط پایدار هم تعریف داره..بعضیا تعریفشون از شرایط پایدار منزل ملکی مسکونی تو الهیه است و مدیرعاملی یه شرکت خصوصی، بعضیا هم ملاکشون همت و تلاش طرف مقابلشونه و یه حداقل هایی تو زندگی..تعریف ادما متفاوته..ولی بنظرم پسر و دختر باید در سطح هم باشن و در سطح هم از هم توقع داشته باشن....
پس شما هم دستتون تو کاره:دی..میدونستم این پست هام مخاطبان خودشو داره :دی
نارنجیِ پاشو از گلیم خودش درازتر کرده:
کاشکی میشد زیر پر و بالشو بگیرین، حتی شاید فقط با حرف زدن و امید دادن 
ایکونِ فضولی ما رو ببخشین! ]

پاسخ:
بیشتر از امید دادن کاری ازم بر نمیاد....از این دست دانشجوها زیادن....
خواهش میکنم ممنون که نظر دادید
بی عدالتی که در حال حاضر مساله ی کاملا عادی جامعه ی امروز ما شده
خیلیا هستن که واقعا جون میکنن تا بالاخره یه طوری خرج زندگیشونو در بیارن از راه درست! ولی آخرشم خرج و دخلشون باهم اونقدری نمیخونه.درسته مدیریت خیلی مهمه و نبودش زندگی آدم و بهم میریزیه ولی لازمش اینه که تو سن و شرایط خاصی لااقل باشه کسی که خوب راهنماییت کنه و بتونی ریسک کنی!
از همه مهمتر همون راهنماست.گرچه که یه مقداریم الان آدما زیاده خواه شدن و دلشون میخواد با زحمت کم به پولای کلان برسن یه دلیلشم این فاصله طبقاتی زیادیه که دارن میبینن
اما راهنما و مشوق خیلی مهمه..خیلی!!
پدر و مادرای ما اغلب تو زمان خودشون زندگی میکنن و تو مدارس که پایه ی آموزش و تربیته و بعد هم دانشگاه ها هیچ راهنمایی وجود نداره!
اصلا باید واحد درسی باشه و آدم دلسوزیم باشه که استعداد یابی صورت بگیره و ذهن افراد و باز کنه و تواناییاشون و به خودشون نشون بده (خانه از پایبست ویران است)
خود من پدر و مادری دارم که هیچ وقت تشویقم نکردن بماند همیشه ام با حرفاشون بیش از حد ترسوندنم و از همه چیز دور نگهم داشتن تا زمانی که خودم تصمیم قطع گرفتم یه سری کارهارو انجام بدم و حالا که به نتیجه رسیدم حالا بازم در کنار زخم زبوناشون خوشحالن از وضعیتی که دارم
هیچ وقت فکر نمیکردن من دانشگاه فردوسی قبول شم...فک نمیکردن مدرک آرایشگریمو با بهترین نمره بگیرم و بعدم دوره های خیاطی و حالا اینقدر ماهر بشم که اطرافیان ازم خواهش کنن براشون لباس بدوزم! تصور نمیکردن مربی و ناجی بشم و خودم گلیممو از آب بکشم بیرون و برای خودم ماشینی بگیرم و کارای خودم که هیچ کمک کارای خودشونم باشم.... و جز دو مورد که مامانم خیلی دوست داشت من یاد بگیرم بقیه شو همیشه نفیم میکردن..خواهر و برادر منم با همین تربیت و روش بزرگ شدن و زندگیای روتین و گاهی سخت رو میکذرونن چون راحت عقب نشستن
وضعیت خیلی از جوونای امروز مام همینه..کسی نیست که راهنمایی درستی بهشون بده تا از سنین کمتر به بعضی مسائل برسن..از هر چند نفر ممکنه یکی باشه که بتونه مقاومت کنه و سختیای تنها بودن و تحمل کنه..
شما در جایگاه یک استاد و معلم میتونید خیلی راهنمایی کنین به دانشجوهاتون و خیلی بهشون نزدیک بشین و انگیزه بدین..بعضیا تو همین خونواده ها از بس پس زده شدن حالا باید یکی هلشون بده تا بیافتن تو راه!
پاسخ:
متاسفانه همونطور که گفتید فاصله غنی و فقیر زیاد شده و تو این سالها بیشتر
خوشحالم که از هر انگشتتون یه هنر میباره...معلومه خانم موفق هستید...دکنار اینکه رضایت پدر و مادر رو سعی می کنید به دست بیارید خیلی خوبه که به فکر پیشرفت هستید
راستش جوونا هم همه احساس نیاز به راهنما نمیکنن خودشون میخوان تجربه کنن
نمیدونم چقدر تونستم تا حالا مفید بشم ولی هر وقت این بحثا رو تو کلاس پیش کشیدم سکوت حکفرما شده و همه شدن گوش
خصوصا وقتی که در مورد جنس مخالف ازدواج روانشناسی پسرها و دخترها صحبت میکنم
ممنون که نظر دادید....راستی ببخشید پستم طولانی شد علیرغم اینکه هی به شما میگم!
راهنمایی همیشه این نیس که من به شمای نوعی بگم فلان کارو انجام بده خوبه یا فلان کارو انجام نده بده...این یه بخشیشو در برمیگیره که الان متاسفانه شده اصل قضیه ی راهنمایی!
راهنمایی اینه که وقتی من سن کمی دارم و پدر مادرم میبینن من ادم فعالیم جلوی فعالیتم و نگیرن! سوقش بدن به طرف یه کار خوب
مثلا من از 8-9سالگی شنا میکردم ولی چرا به جای اینکه سن 18سالگی ناجی و مربی بشم سن 25-6سالگی باید بشم؟؟؟ کسی که با اولین باری که رکورد میده میتونه تو زمان مورد نظر قرار بگیره چرا باید 2-3سالم اینطوری الاف بشه و عقب بمونه؟؟.. دلیلش همینه که اجازه ی ریسک ندادن و راهنماییشون این بوده که "درستو بخون! " درسی که از توش تقریبا چیزی در نیومد!!
پسرا هم همینطورن تو یه سنی علاقه دارن به انجام بعضی کارا...پدر و مادرا جای اینکه بگن محیط امن نیست نمیخواد بری سرکار میتونن یه کار فنی چند ساعته پیدا کنن و مرتب سر بزنن تا هم بچه عادت به کار کردن پیدا کنه نه اینکه همیشه حاضر آماده همه چی داشته باشه هم مهارتی به دست بیاره...100تا ازین راهنماییا و عدمش که باعث بروز بخشی از وضعیت فعلی شده رو دارم..اعتقاد من اینه که اول از همه تربیت مهمه! خیلیا رو میبینم که کار درست حسابی ندارن اما بازم وقتی میگی برو سراغ فلان کار..بعد کم کم توسعش بده..میگه نه خوشم نمیاد ازین کار یا که از اول باید فلان باشه..اینا دیگه از تو خونه شروع میشه...
منم اگه تو کلاس شما بودم جلوی دیگران قطعا سکوت میکردم!

خواهش میکنم منم اندازه پستتون حرف زدم :پی
پاسخ:
درسته تا حدی حق با شماست، ولی این رو هم در نظر داشته باشید که خیلی از موفقیت های همین الان تون مرهون همون بکن نکن های پدر و مادرتون هست، مواظبت هایی سخت گیرانه ای که در برخی موارد ناآگاهانه باعث پیشرفت شما شده و در خیلی از موارد که حواستون نبوده مانع از لغزش ها در جا زدن ها و خیلی از انحرافات فکری و اخلاقی
خانواده ایرانی نقش موثری در تربیت فرزندان داره هر چند خیلی از علم روز عقبه و خیلی بقول شما قدیمی فکر میکنه ولی ساختار بنظرم درسته، و مطئنم شما در خانواده خوب و اصیلی پرورش پیدا کردید که الان به این سطح رسیدید....البته ممکنه خیلی جاهایی که باید تشویقتون میکردن نکردن یا خیلی جاها مانعتون شدن، پدر و مادر ایرانی تو شرایط بد اقتصادی تا همین حد هم خوب عمل کردن..خوب مشخصه که از سن 18 سالگی یه سری تصمیم ها رو خودتون باید بگیرید که پیشرفت کنید...اونا دیگه نمیتونن...یه مقدار از سخت گیری هاشون هم بدلیل این بود که شما دختر بودید و جامعه سنتی ایران رو دخترا سخت گیری بیشتری داشته و دارند..درست و غلطشو کار نکردم....تو فرهنگ ما اینه متاسفانه...البته هستن پدر و مادرای ایرانی سنتی ولی آگاه که مانع دخترشون نمیشن و شرایط رو بهتر براشون فراهم میکنن
ولی بنظرم شب وروز باید دور پدر و مادرتون بگردید که اینطور بارتون آوردن....کاستی هاشون رو هم ببخشید...یکم هم به اطرافتون بنگرید که خیلی از پدر ومادرها بچه هاشون رو به حال خودشون ول میکنن
در مورد کلاسم هم باید بگم کلاس من آزاد آزاده...دخترا هم نظر میدن...اگر مخالف باشن میگن..سکوتشون بیشتر بخاطر اینه که بحث براشون جذابه..البته من اینطور فکر میکنم..چون هر وقت میخوام سوئیچ کنم به درس اعتراض میکنن که استاد درس نه، به همون بحثا ادامه یدید..
در هر صورت ممنون
بله درسته منظور منم ازین حرفا این نبود که بگم مقصرن و کوتاهی کردن.بابت تربیت اخلاقیشون و بعضی سخت گیریاشون خیلیم ممنونم و دست و پاشونو باید ببوسم که مثل خیلیای دیکه نشدم..ولی خب ازینم بگذریم ک هرچیزی حدی و زمانی داره
.کلا منظورم این بود که مشاوره و راهنمایی پدر مادرا و اغلب بزرگترای ما بد جا افتاده و اگه خیلیا دیر به جایی میرسن یا درجا میزنن یه دلیل مهمشم اینه
بله درسته منظور منم ازین حرفا این نبود که بگم مقصرن و کوتاهی کردن.بابت تربیت اخلاقیشون و بعضی سخت گیریاشون خیلیم ممنونم و دست و پاشونو باید ببوسم که مثل خیلیای دیکه نشدم..ولی خب ازینم بگذریم ک هرچیزی حدی و زمانی داره
.کلا منظورم این بود که مشاوره و راهنمایی پدر مادرا و اغلب بزرگترای ما بد جا افتاده و اگه خیلیا دیر به جایی میرسن یا درجا میزنن یه دلیل مهمشم اینه
پاسخ:
بله متاسفانه همینطوره
نمیدونم چی بگم... به امید اتفاقای خوب واسه همه جوونا 
پاسخ:
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">