تقریبا یکی دو ماه پیش بود که تو آزمایشگاه داشتم مقاله میخوندم که صداهای عجیبی توجه منو بخودش جلب کرد!
اول اهمیتی نمیدادم
بعد که بیشتر دقت کردم متوجه شدم صدا شبیه جیغ خانمهاست!
بازم اهمیت ندادم..گفتم حتما دخترای دانشگاهمون دارن با دوستاشون شوخی میکنن و میخندن!
یکم که گذشت جیغها بنفش تر شد و دسی بل صدا بیشتر! صدای جیغ و داد پسرا هم شنیده میشد!
پنجره آزمایشگاه رو کنار زدم و متوجه شدم دقیقا خیابون پشت آزمایشگاه ما شده قلمرو کلاغ ها!
هر بنی بشری که رد میشه اینا بهش حمله میکنن و بسرش نوک میزنن!!
چندتا خانم که میخواستن از اونجا رد بشن رو منصرف کردم و گفتم مسیرشونو عوض کنن!
رفتم زنگ بزنم به حراست که با تفنگ بادی شون بیان کلاغها رو متفرق کنن که بازم صدای جیغ شنیده میشد!
آخرین صحنه ای که دیدم این بود یه کارگر خدماتی داشت رد میشد و کلاغه،عقابوار بهش حمله کرد ولی کارگره پسر شجاعی بود همچین زد پس گردن کلاغه که کلاغه ناک اوت شد و افتاد زمین، بعدش شلان شلان از مهلکه دور شد!
دیدم دیگه کاری از دستم بر نمیاد جز گفتمان با کلاغها که چون هم لیتریچر نبودیم کلا منتفی شد! .به حراستم که زنگ زده بودم و اطلاع داده بودم...
پس پنجره رو بستم رفتم سراغ مقالاتم! بی مسئولیتم خودتونید:)
اینم بخونید جالبه:
در استرالیا کلاغ های زاغی در فصل عجیبی به نام Swooping مرتبا به انسان ها حمله می کنند!مردم هم به ناچار یا کلاه های تیغ دار به سر می کنند یا اصن از خونه بیرون نمیان