نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۶ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

صورت برافروخته و رنگ پریده اش حاکی از این بود که چه روزهای سختی رو پشت سر گذاشته. خود عمل هم مزید بر علت بوده احیانا...دیگه رنگی به رخسار دختر نذاشته بود.......ولی چسبهای رو بینی اش نشون میداد که عمل به تازگی انجام شده و الان در دوران نقاهته...این دوران معمولا دوران مهمیه برای اینایی که عمل میکنن...تقویت جسمانی هم لازمه...ولی سر و وضع دختر نشون میداد که خیلی بعیده بتونه خودشو با غذاهای مقوی تقویت کنه. .لباسهاش اینقدر ساده بود که حتی حدس میزدم پول عمل رو هم به راحتی جور نکرده باشه....و پدر یا مادرش حسابی رنج کشیدن تا این پولو آماده کرده باشن تا بچسبونن تنگ جیب اون دکتر متخصص زیبایی.....کمتر دکتر متخصص زیبایی دیدم که با بیمارش راه بیاد... وی خب مگه تا حالا من چند بار دماغ مبارک رو عمل کردم که در مورد دکترای متخصصش رفتار شناسی هم کرده باشم؟ خدا کنه مشکل مالی نداشته باشه...یادمه خودم ما هم که تو این سن و سالها بودیم بعضیا به شدت در مورد چهره شون وسواس داشتند..بعضیا اعتماد بنفس نداشتند..بعضیا میگفتن خدا چرا منو اینجوری خلق کرده؟ نمیشد یکم  اونجام شبیه فلان بازیگر می بود نمیشد اینجام مثل فلان ورزشکار بود؟ بعضیا ناامید بودن..بعضیا هم به قیافه نداشته شون مغرور...و بیا و ببین با قیافه نداشته شون یا پول باباشون چه قر و فری میدادن و چه دلی کباب میکردن و چه پزی و چه ....تقریبا از دوره دبیرستان تا همین بیست و چند سالگی و یا حتی جلوتر این حس هست، اصلا به سن ربط نداره ..جنس و ذات آدمیزاد همینه.....مگر نگفته بودم براتون تو حوالی ما هستند پیرزنهایی که سارافون میپوشن...البته شاید بگی به تو چه یا به ما چه؟ منم همینو میگم به ما چه..ولی خب یه نشونه است که آدمها ذاتا حتی تا سن پیری براشون مهمه که زیبا بنظر برسن..من استدلالم اینه که این خانمهای مسن در دوران جوانی یا فرصت ابراز وجود نداشتن به لحاظ اجتماعی و یا الان به این نتیجه رسیده ان یا هر دلیل دیگه به همین خاطر  ظهور و بروز این رفتارشون تا این سن طول کشیده...برگردم به موضوع اول بحثم....در مورد اون دختر خانم صحبت میکردم...متاسفانه یا خوشبختانه به هر دلیل جوانهای ما گرایش به سمت زیباتر شدنشون پررنگ تر شده...عمل بینی بیشتر در مورد دختر خانمها دیده میشه و الان اکثرا به همین سمت میل پیدا کردن..راستی یه سوال چرا تا حالا پسرا به این نتیجه نرسیدن که بخاطر دخترا یه جاشونو عمل کنن؟ چرا همه بدبختی ها برای دختراست؟ نمیگم دخترا فرشته ان پسرا دیون..ولی برام سوال بوده همیشه...چرا پسرا مایه نمیذارن از خودشون؟ پسره قیافه اش شبیه سرسیلندر پیکانه ولی بیا و ببین بخاطر ثروتش چقدر دختر میبره زیر تیغ جراحی...راستش من که همش سرم تو لب تاپمه و تو کار خودم واقعا فرق چندانی بین دماغ تک بالا و تک پایین ندیدم....بعضی از این عکسهای حین عمل رو می بینم واقعا حالم بد میشه و نمیتونم ادامه بدم...واقعا چقدر اهمیت داره این عمل که این دختر خانمها راضی میشن....با این همه سختی و مشقت که نهایتش دو تا بلانسبت شما نرّه خر ببینن آیا خوششون بیاد آیا خوششون نیاد! میخوام صد سال سیاه خوششون نیاد(البته ممکنه از دید من اون پسرا نرّه خر باشن و برای بعضی دخترا خانمها، بردپیت و ممدرضا گلزار محسوب بشن)...بمن نگید که برای زیبایی خودشون این کارو میکنن یا چاره ای ندارن تقصیر پسراست......این جوابها موقعی برام جالبه که یادمه  وقتی تو کلاسهام یهو دختری یا پسری با ناخیر وارد کلاس  میشد و معمولا هم اونایی که تیپ میزدن برای جلب توجه بیشتر، دیرتر میومدن سرکلاس(این  شگردشون برای بهتر دیده شدن بود)، یهو همه نگاه های جنس مخالف بهشون معطوف میشد......یا تو صحبتهای دانشجوها وقتی از کنارشون رد میشدی نکاتی که براشون در مورد جنس مخالفشون مهم بود و به زبون میاوردن خیلی جالب بود..یادمه دخترا یه چیزایی از ظاهرا پسرا براشون مهم بود که عقل من که هیچی، عقل از ما بهترون هم بهش نمیرسید! حاصلا بعیده کسی برای زیبایی ذاتی خودش یا اینکه هم جنسای خودش بهتر ببیننش دست به چنین عمل خطرناکی بزنه...


البته عمل پلیپ و اینا فرق میکنه...ضمنا من میخوام بگم هر عمل بینی یا هر عمل زیبایی صرفا برای جلب توجه جنس مخالفه....خیلیا هم ممکنه تو سنین بالا دست به چنین عملی بزنن...پسرا هم ممکنه..ولی خیلی کمه...ضمنا این مسائل شخصیه و بمن ربطی نداره و شاید یکی بخواد هر بلایی سر خودش بیاره و خودشو برای بقیه ریز ریز کنه... ولی واقعا عقل سلیم کجاست....من پسرهایی میشناسم که براشون خیلی مهمه طرف مقابلشون عمل نکرده باشه و بدون هیچ ریست فکتوری کاملا نچرال باشه......کاش بجای حساسیت روی حجم و توپولوژی دماغ یا جاهای دیگه روی رفتارهامون حساسیت داشتیم و سعی میکردیم اونا رو اصلاح کنیم..در آخر لازمه عرض کنم من این متن رو ننوشتم که بگم عمل بینی خوبه عمل بینی بده..شایدم من اشتباه میکنم..از قدیم هم گفتند تا با کفش کسی راه نرفتی قضاوتش نکن....منم میدونم این بازه سنی خیلی حساسه..از تاپ و تاپ های قلب جوونترها با دیدن جنس مخالفشون بی خبر نیستم..ما هم این دوران رو تجربه کردیم...اینم بگم که میدونم بدترین آزار و اذیت برای یه دخترخانم دیده نشدن یا بی توجهی به اون دختر خانم هست...ولی میخوام بگم اینجا دقیقا نقطه عطفه....باید اعتماد بنفس رو از دست نداد.....باید این قدر اعتماد به نفس داشت که احساس کمبود به ادم دست نده.... دخترایی هم هستند که بدون عمل بینی زندگی خوبی دارند. مهم نوع نگرش ما به زندگیه..مهم اینه که خودمون دوست داشته باشیم....هر شکلی که هستیم تا خودمونو دوست نداشته باشیم نمیتونیم زندگی و دیگران رو دوست داشته باشیم..با خودمون کنار بیاییم....زیبایی فقط بینی نیست...ظاهر آدمها همه چیز آدمها نیست..

۹ نظر موافقین ۱۶ ۱۶ آبان ۹۹ ، ۱۱:۰۵

مردم دیگه ردّ دادن! به لبنیاتی میگی تو این ظرف شیر بریز برام، بجاش دوغ میریزه! واقعا چی شد که ما به این نقطه رسیدیم؟!:)

۳ نظر موافقین ۹ ۱۶ آبان ۹۹ ، ۱۰:۲۲

یک فول دورنگرا نه بسانِ لاک پشت!، یک محاسبه گر نه بسانِ ماشین حساب کاسیو! یک معتقد به جمله پائولو کوئیلو که گفت: "سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آن ها باشد." البته ظاهرا قضیه برعکس است و روزگار بیشتر دارد من را تنبیه می کند..تویوتای اف جی کروزر را که از من گرفت متوجه شدم این من هستم که در حال تنبیه شدنم...دیگر نه با تدریس صفا میکنم نه با درآمدش...کرونا هم بی تاثیر نبود..الان بزرگترین دغدغه من دفاع همه جانبه است..مدرکم را که بگیرم بعد از خرید کوزه فکرهایی هم در سر دارم...برخلاف آنکه گفته بود اگر یک روز هم از عمرم باقی مانده باشد من از این خراب شده میروم، ولی من با تعصب وطندوستانه در این سرزمین میمانم! مهمترین علتش هم آنست که بلیط فرانکفورت لامصّب خیلی گران شده است، خیلی:))


پ.ن1: ایشون منو هل داد:)

پ.ن2: ولی من کسیو هل نمیدم:)

۱۲ نظر موافقین ۱۵ ۱۱ آبان ۹۹ ، ۱۲:۰۲

وسط گزارش ماهیانه ات ویندوز لب تاپت برود روی هوا.....بلافاصله مسافرت یه روزه ی فوری به تورت بخوره... شبش بیای ویندوز نصب کنی و از فرط خستگی خوابت ببره...بعد فردا گزارش رو بفرستی...بعد ازت قبول نکنن...بعد مجبور شی عبارت منحوس You are right  رو در جواب ایمیل بنویسی...و تو چه میدانی که من در چه وضعی هستم؟ 

۳ نظر موافقین ۱۴ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۱۹:۵۷

یادم باشد روی دیوار هر کسی نطلبیده یادگاری ننویسم.

۱ نظر موافقین ۵ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۲۳:۱۶

من معمولا رو اسب سفیدم یا بهتر بگم تو اسب سفیدم!(منظور از اسب سفیدم همون خودروی شخصیمه از قدیم گفتن فکر سالم در بدن سالم!:)) یا فایل های صوتی مفید!(از نظر من) گوش میکنم، یا آخرین بیانات و فرامین استاد راهنمامو، یا رادیوی وطنی...امروز رو موج رادیو تهران بودم که ظاهرا دقایقی قبل مجری محترم گفته بودن که هر کی کرونا داشت و اومد بیرون با شات گان باید حسابشو رسید..

از اونجایی که من شنونده این برنامه صبحگاهی بودم، یه شنونده ای تماس گرفت و گفت:  "من خودم الان حالم اینقدر بده و اینقدر بدن درد و سردرد دارم که نتونستم خودم لباس بپوشم برم سرکار، میدونمم که کرونا گرفتم،این حرف مجری شما هم که گفتند باید یه همچین افرادی که باز میرن بیرون رو با شات گان حسابشونو رسید شنیدم و تا حدی قبول دارم..ولی الان بخاطر اینکه کارمو از دست ندم مجبورم برم سرکار و الان پشت فرمونم و دارم میرم... به من بفرمایید من که تو محل کارم پیمانی هستم و ما رو همینجور به دون دلیل بیکار میکنن و اگر متوجه بشن من کرونادارم سریع بهانه شون جور میشه و  بیکارم میکنن، به نظر شما من چه چاره ای دارم؟"

با خودم فکر کردم که واقعا اگر من جای این آدم بودم چکار میکردم؟ آیا واقعا اینقدر شجاعت داشتم که بین درگیر کردن یه عده آدم بیگناه دیگه که ممکنه اونا هم کرونا بگیرن و حتی به مرگشون ختم بشه و بیکار شدن خودم، دومی رو انتخاب کنم؟ ولی گناه اولی خیلی بزرگه و شاید هیچ وقت نتونم خودمو ببخشم..چه برسه به بقیه...پس عاقلانه تره که دومیو انتخاب کنم..کار همیشه هست...همون خدایی که کار اول رو برای من پیدا کرده قطعا کار دوم رو هم برام پیدا خواهد کرد...خدا ضامن روزی هر بنده تلاشگر هست..یادش بخیر..یکی تعریف میکرد یه جوونی  که عقل درستی نداشته رو دیده که علیرغم وضعیتش، جمله بسیار فیلسوفانه ای رو فریاد میزده: و خدا، همان خدای قدیمی است!...تو همین افکار بودم که یه دفعه با بوق ماشینهای عقبی متوجه شدم که چراغ سبز شده و باید به حرکتم ادامه بدم..

۷ نظر موافقین ۱۸ ۰۵ آبان ۹۹ ، ۱۹:۵۲

باید اعتراف کنم که چهارشنبه هفته پیش بهم پیشنهادهای ناجور دادن!!...

آخه این موقع؟ اونم به من؟!!!

خب طبیعیه که آدم قلقلک میشه ولاجرم باید اصول حرفه ای خودشو بذاره زیر پا!!....

خصوصا این پیشنهاد وسوسه انگیز!

میگن کور از خدا چی میخواد؟ یه چشم بینا و یه تویوتای اف جی کروزر و چند میلیارد چندرغاز تو جساب بانکی!....بقیه اش(..) هم خودش میایه!

موندم چکار کنم؟

از خیر تدریس  یه درس سه واحدی ارشد برای ترم آینده بگذرم یا نه به این پیشنهاد ناجور تن بدم؟

برام سوال بود که ترم تون مگه شروع نشده میگن نه..تازه از 16-17 آبان شروع میشه! کرونا بدجور ایستگاه تاریخا رو گرفته ها:)

۳ نظر موافقین ۱۸ ۰۳ آبان ۹۹ ، ۰۹:۰۸

گیرم که پسته  خندان را گران می کنید، با رویش دوباره ی بادوم زمینی چه می کنید؟ :) 

۵ نظر موافقین ۱۴ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۱۷:۵۸