بنظرم عکس فیلسوفانه ایه..میگه وقتی تلفن با ی سیم بسته شده بود(گره خورده بود)، انسانها آزاد بودند!
واقعا جمله نابی هست....بقول مهران مدیری بدبختهای ما از زمانی شروع شد که دوربین عکاسی رو به تلفن وصل کردن!
مورد دیدم گوشی رو با خودش میبره دستشویی!!
خدائیش زمانی که تلفن رو با سیم بسته بودن ما آزادتر نبودیم؟!!!
اصلا براتون مهمه من دیشب کجا بودم؟ من بخاطر گردن شکسته و شونه افتاده(شانه:اینترفیس دستان به گردن رو شانه میگن نه اونی که روی کله ی شانه بسره!) دیشب چهارتا آمپول زدم! اصلا میگید حالم بهتره یا نه؟ اگر باز هم جایی برای آمپول بیشتر داشتم، دکتره مینوشت برام!!...موقع رانندگی .پدال کلاچ رو نمیتونستم بگیرم، همه رو با دنده 2 اومدم! چه جوری اسم خودتونو گذاشتیم مخاطب؟؟؟! شما چطور بنی آدمی اعضای یکدیگرندی هستید آخه؟ اصلا بگید ببینم کمپوت آنانایس یا همون آنانانس ،مارک Dole تون کو؟ چرا هیشکی برای من کمپوت آناناس نخریده پس؟!!!! دیشب دکتره به شوخی به هر کدوم از مریضاش یه تیکه مینداخت! بمن گفت چکاره ای گفتم دانشجوی بدبخت دکترا..گفت همش پای کامپیوتری؟ گفتم یکم بیشتر از همش!!..گفت شماها و آرایشگرا همین مرض رو دارید...انگار داشت از یه طبقه انگل جامعه صحبت میکرد!.بی انصاف یه آمپول شبیه کورتون و از این روغنی ها هم نوشت، گفتم دکترجان 4 تا رو با هم بزنم؟ گفت خجالت بکش با این قد و هیکلت! آره همشو با هم بزن! نترس نمی میری! گفتم نه فقط یه سوال کردم! گفت آره جون خودت! خلاصه قبل از شروع دوره دکترا شنیده بودم اساتید راهنما مثل گاو شیرده،دانشجویان دکتراشون رو میدوشن، الان که این برای من ثابت شده است ولی یه چیز هم من باید اضافه کنم که خود دانشجویان دکترا هم تنشون میخاره و خودشون دوست دارن دوشیده بشن! یکیش خود من! یعنی یه عرضه و تقاضای توسایدد یا دو طرفه س......دکتر گفته کارتو کم کن..ولی من هنوز پای لب تابم هستم.....بعد مرگم میخوام از تیر چراغ برق قبرستون کابل کشی کنم و شارژر لب تابرو داخل قبل وصل کنم به لب تابم تا همیشه روشن باشه و بعد همه فایلهای داخل کامپیوترم رو بذارم رو حالت اسلاید شو حوصله م سر نره! نکیر و منکر هم اومدن میگم برید براتون ایمیل میفرستم!
خدا رو شکر دل نگرونشون شده بودم!
اینجان
https://bayan.blog.ir/1400/06/21