نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۱ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

امروز یه حرکت انتحاری زدم و در یک اقدام کاملا بی سابقه تیغه های برف پاک کن اسب سفیدم رو عوض کردم، الان دیگه تیغه های برف پاک کن اسب سفیدم همش میخواد بگه از اینطرف ازاونطرف!:)، دیگه رو شیشه جلو خط نمیندازه و ردش نمیمونه!...همونجا اسب سفیدم رو یه کارواش سرپایی و یهویی هم بردم!....خودم تعجب کردم از بس یهویی شد!..حدود چند ماهی میشد که نبرده بودم اسب سفیدمو کارواش!..میخواستم باد چرخاشم تنظیم کنم که دیگه وقت نشد بمونه برای یه وقت دیگه....نونوار شد اسب سفیدم....بشنوم دارید بهش میگید: ساعت آب سرد!:)

۴ نظر موافقین ۹ ۲۸ آذر ۰۳ ، ۱۴:۲۲
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۷ آذر ۰۳ ، ۱۰:۴۲

از آقایون یا خانمها  وَن پِن و یوژن گواُ از کشور دوست و همراه ابریشم و دیرینه چین (که نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد!) بخاطر سایت کردن یکی از مقالاتم که هنوز آرکایو هست و پابلیش نشده، بی نهایت سپاسگزارم...

خیلی فاز داد..دمتون گرم...

بازم از این کارا بکنید:)

اجرتون با مائو   !:)

۳ نظر موافقین ۶ ۲۶ آذر ۰۳ ، ۱۴:۰۹

امروز یه فیلم 2015 دیدم، مزخرف، شیفت دیلیتش کردم،

ولی این سریال مهیارعیار رو خیلی دوست دارم

خدا رو شکر امشب شاهک کتاب قانون بوعلی سینا رو پیدا کرد... 

داستان زیبایی داره

۳ نظر موافقین ۴ ۲۳ آذر ۰۳ ، ۲۱:۱۷

این عکسا رو شهریور امسال از چند تا درخت انار گرفتم...

بعدا نوشت: عکس دوم رو حواسم نبود نذارم...این عکس رو باید بفرستم جشنواره عکس شاید مقام بیاره، جبهه موج نور رو تو عکس دوم گیج و دیوونه کردم!...مهارت عکاس (که خودم باشم) در این عکس ستودنی است!....کلا فوتون ها رو به هم ریختم و گرداب فوتون در عکس مشهوده!....بنظرم این عکس برای جشنواره های عکاسی در اروپا هم زیاده!...کسی میدونه الان رنکینگ کدوم مسابقات جهانی عکاسی از همه بالاتره من این عکس رو بفرستم برای اونجا؟


۰ نظر موافقین ۶ ۲۲ آذر ۰۳ ، ۲۳:۱۵

امروز کلاسم تعطیل شده بخاطر گل روی آلودگی هوا - همیشه همینطور بوده و هست....روزهایی که escape  من هست تعطیله!...امروز موندم خونه و مثل تمبل درختی که احتمالا معرف حضورتون هست چسبیدم به تخت و لپ تاپم...امروز متوجه شدم با فنا رفتن هارد قبلی لپ تاپم چه فایلهایی رو از دست دادم! درهر صورت با شرایط باید سوخت و جزغاله و بزغاله شد و ساخت! زندگی همینه خلاصه....نشستم یکم فایلهایی که برام مونده رو  دسته بندی کردم...یکم درایوها رو منظم کردم..حالم خوب شد.. احساس میکنم نورون های مغزم مرتب شده و یه دستی به سر و گوششون کشیدم...ولی مگه نورون سر و گوش داره؟ این چت کردن با مقاله هم خیلی جالبه....سرکار گذاشتن و مچ گیری از کاپیلوت هم سرگرمی جالبیه که این روزها دامن گیر یه عده شده!....میخوام من بعد دیگه کمتر درس بردارم....برم تو فاز اسکیل و شبیه سازی و کتابخونی....چند روز پیش یه ماشین برای یه نفر ثبت نام کردم دقیقا جفتمون پدرجد نسل نوزدهممون رو جلوی چشم خودمون دیدیم!...بدبخت یکساله تو قرعه کشی برنده شده و اسمش دراومده.. چند روز قبل بهش پیامک دادند که به صورت تکمیل ظرفیت هر چه سریعتر باید چوخ تومن بریزی تو حساب خودروساز، این بنده خدا هم تا پولشو از تو بالشت و حسابهای بانکیش کشید بیرون، شد اولویت شهریور ماه1404!...یعنی 9 ماه دیگه! از خرداد 1402 که این بدبخت ثبت نام کرده تا شهریور 1404 میشه 2 سال و سه ماه!! واقعا این ستم بخشودنی نیست!...برای یه ماشین فکستنی دو سال و نیم صبر کنه!بهش گفتم تو که چینی هم به اسمت دراومد اونو که زودتر بهت میدادن!..گفت پولم نمیرسید! تازه 120 میلیون تومن هم ماشینشی که بهش میخوان بدن گرونتر شده و تازه اگر افزایش قیمت نداشته باشه و سر موقع بهش بدن!..بهش گفتم تو حضرت ایوب نیستی ولی مطئنم با ایشون محشور خواهی شد و خدا تو رو همنشین حضرت ایوب نبی خواهد کرد!...خندید و گفت کاش با حضرت یونس نبی هم محشور بشم که یه نهنگ بیاد همین الان منو بخوره:)

۷ نظر موافقین ۴ ۲۲ آذر ۰۳ ، ۱۱:۰۴

چقدر این شعر از مولانا زیباست:


دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد...به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران...به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس...یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد

تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید...تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد

به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین...که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد...نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

بنال ای بلبل دستان ازیرا نالهٔ مستان...میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمهٔ سوزن...اگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر دارد

چراغ است این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار...از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد

چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی...حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد

چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی...که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد


۲ نظر موافقین ۵ ۲۱ آذر ۰۳ ، ۱۲:۴۰

این جمله رو پشت یه نیسان آبی نوشته بود:

" دارم پسر خوبی میشم:

85% ( یه علامت باتری موبایل هم زیرش کشیده بود)"   :)

۰ نظر موافقین ۶ ۱۹ آذر ۰۳ ، ۱۳:۴۱