نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۳۷ مطلب با موضوع «دلنوشته :: اسب سفید خوشگلم» ثبت شده است

امروز سوزن ژیگلور اسب سفید رو عوض کردم...

خراب شده بود و پاشش بنزین بیشتر از حد مجاز بود، همین باعث شده بود هم مصرف ماشین بالاتر بره و هم دود بیشتری تولید کنه!

منم چون دغدغه محیط زیست و هوای پاک رو دارم و سلامتی همشهریای عزیزم خیلی خیلی برام مهمه در یک اقدام مسئولانه و انسان دوستانه با هزینه کرد 3 میلیون ریال، مبادرت به تعویض سوزن ژیگلورهای اسب سفیدم نمودم تا نه تنها در آلوده کردن هوای ام القرای اسلامی(منظورم همون تهران خراب شده اس) هیچ نقشی نداشته باشم، بلکه با سوخت پاک به استقبال بهار برویم(از همین خزعبلاتی که تو رسانه ها میگن!)

جالب اینجاست که سوزن ژیگلورهای من یورو 2 بود و الان که عوضشون کردم یورو 4 هست....روز به روز استانداردهای اسب سفیدم رو ارتقا میدم فقط و فقط بخاطر اینکه مردم شهرم هوای پاک اسطنشاغ؟ استنشاغ؟ اصطنشاق؟ (حالا هر کوفتی) کنن! یه همچین مردمانی هستیم ما!

۶ نظر موافقین ۱ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۳۰

چند روز پیش اسب سفیدم رو جلوی ساختمونمون پارک کرده بودم

خواستم از پارک خارج شم یهو دیدم اسب سفیدم با سپر عقب رفته تو در یه وانت بار وحسابی مدل داده به در سمت راننده وانت بار ! البته به اسم سفید متجاوزم خط هم نیفتاده بود..ولی الاغ پیر بدجوری خطخطی شده بود..معمولا اینطوریه!

اصلا ندیده بودم وانت بار و.. خدایا این وانت بار کی اومد؟

از راننده اش عذرخواهی کردم و بهش حق دادم....خودمو گذاشتم جای راننده اگر کسی بمن میزد این آخر سالی ریز ریزش میکردم....گرفتم راننده وانت بار رو ماچ کردم!! چیه؟ خدایا خداوندا شانس ما رو ببین!!!! بجای اینکه منو به هوای کنفرانس یا نمایشگاهی بفرستی آلمان و بووووووق بوووووووووق ، من باید راننده وانت ماچ کنم؟

خدایا این انصافه آخه؟ این درسته؟

در هر صورت بهش گفتم هر چی خسارتت شده به عهده خودم..شماره هامونو رد و بدل کردیم و رفت نشون داد نهایتن 150 براش کارت به کارت کردم..کلی هم حلالیت طلبیدم

نتیجه اخلاقی: اسب سفیدم دقت کن!  (کور علی خناس هم خودتونید!)

۶ نظر موافقین ۲ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۰۳

اسب سفیدم حالش خوب نیست! 

نگام به تن بیمارش میفته اشک تو چشمام جمع میشه

اسبم خسته اس....میفهی ؟خسته!

امروز رفتم معاینه فنی میگن گاز سی ا ُ  زیاد تولید میکنه!!  میخواستم به کارشناس مربوطه بگم خودت گاز سی اُ زیاد تولید میکنی! این چه طرز صحبت کردن در مورد اسب سفیدمنه؟

رفتم تنظیم موتور میگن پیستون شماره سه کمپرسش ضعیفه!

خرجشم کم نیست...البته فدای دم اسب سفیدم! 

تو رو خدا دعا کنید براش..... من همین یه اسب سفیدُ دارم

یادتون نره دعاش کنیدا

۶ نظر موافقین ۱ ۱۲ دی ۹۶ ، ۱۲:۱۷

خیلی وقتها اصلا خسته نیستی ولی از خودت هم چندان راضی نیستی

الان خورد خمیرم...یه داغون میگم یه داغون میخونی (میشنوی) ولی شکر خدا امروز از خودم و کارم رضایت نسبی دارم

درسته نرسیدم امروز برم آزمایشگاه دکتر ام اچ کا

درسته جمعه امتحان زبان دارم و هنوز هیچ گلی نریختم به سرهمایونی خودم

درسته الان که ساعت شیشه نهار و شامو در یک وعده زدم به بدن

درسته تو انگشت سبابه ام یه تراشه چوب رفته و هنوز میسوزه

ولی وژدانم راحته...خیالم آسوده است...

اصلا هم مهم نیست که پنج شنبه این هفته که از هشت صبح کلاس دارم برام جلسه گذاشتند...

کو تا پنج شنبه..خدا بزرگه

اصلا هم مهم نیست سنسور اکسیژن اسب سفید خراب شده و اسب سفیدم خام نشخوار میکنه! راستی اسب مگه نشخوار میکنه؟ مهم نیست...

من روز خوبی داشتم...من لحظه و امروزمو در می یابم....فردا خدا بزرگه

بابت این روز قشنگ از خداوند ممنون و سپاسگزارم...

۳ نظر موافقین ۱ ۰۳ دی ۹۶ ، ۱۸:۲۶

چند وقت پیش اسب سفیدم رو بردم اتاق عمل

آخه میدونید روغن از دهلیز سمت چپ قلبش نشت میکرد

پرستار اتاق عمل بر خلاف لباس سبز لباس کار مکانیکی تنش بود و با آچار بکس افتاد بجون قلب اسب سفیدم!

همینکه داشت واشر سرسیلندر اسب سفیدم رو عوض میکرد نگاهی به اعماق قلبش کردم ....خبری از دهلیز و آئورت نبود.....

فقط و فقط عشق به خودمو دیدم. دیدم این خون قرمز (روغن سوپر پایا) فقط و فقط به عشق من در پستون و منافذ موتورش جاری و ساری بوده!

قلبت همیشه تپنده باد اسب سفیدم! 

حالا حالا ها با هم کار داریم...

اینم یه عکس از جولانگاه عشق اسب سفیدم بمن: 


۸ نظر موافقین ۱ ۲۱ مهر ۹۶ ، ۰۹:۴۷