سنسور اکسیژن
خیلی وقتها اصلا خسته نیستی ولی از خودت هم چندان راضی نیستی
الان خورد خمیرم...یه داغون میگم یه داغون میخونی (میشنوی) ولی شکر خدا امروز از خودم و کارم رضایت نسبی دارم
درسته نرسیدم امروز برم آزمایشگاه دکتر ام اچ کا
درسته جمعه امتحان زبان دارم و هنوز هیچ گلی نریختم به سرهمایونی خودم
درسته الان که ساعت شیشه نهار و شامو در یک وعده زدم به بدن
درسته تو انگشت سبابه ام یه تراشه چوب رفته و هنوز میسوزه
ولی وژدانم راحته...خیالم آسوده است...
اصلا هم مهم نیست که پنج شنبه این هفته که از هشت صبح کلاس دارم برام جلسه گذاشتند...
کو تا پنج شنبه..خدا بزرگه
اصلا هم مهم نیست سنسور اکسیژن اسب سفید خراب شده و اسب سفیدم خام نشخوار میکنه! راستی اسب مگه نشخوار میکنه؟ مهم نیست...
من روز خوبی داشتم...من لحظه و امروزمو در می یابم....فردا خدا بزرگه
بابت این روز قشنگ از خداوند ممنون و سپاسگزارم...