نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۹۸ مطلب با موضوع «فااان» ثبت شده است

حدس اولیه ام اینه که شماها در نگاه اول، نتونید به ارزش هنری این عکس پی ببرید:(لازم به ذکره که این عکس از دریچه دوربین فوتوگرافر معروف یعنی داداشتون! در معرض دید جهانیان قرار گرفته)


۱۶ نظر موافقین ۱۰ ۲۷ آذر ۹۷ ، ۲۲:۴۶


سمت چپیه منم؛ 

سمت راستیه بانو اَلِکس(الکساندرا)؛

 وسطی هم تک پسرمونه به اسمِ دَنیِل!

رویاپرداز و هپروت‌مکانِ خلدآشیان هم خودتونید! والّا! :)))

۱۹ نظر موافقین ۱۶ ۱۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۵

خانم های ایرانی عمرا خودشون پنچرگیری کنن....یکم از این خانم اروپایی یاد بگیرید آخه......این چه وضعشه؟ همه‌شون  صافکاری و نقاشی بلدنا ولی پنچری گرفتن بلد نیستن!



۱۲ نظر موافقین ۱۲ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۰۸:۲۹

یکی از زوج شخیصتهای کارتونیِ دوست داشتنی ِ من اولک و لولک بودن!

این داداش کوچیکه خیلی بامزه بود! اون داداش بزرگه یکم زرنگ تر و بدجنس تر بود!

متاسفانه در طول این سالها هنوز سوالات من پاسخ داده نشد! سوالا اینا بود:

1- اینا کی بودن؟ الان کجان؟

2- اون دختره که بعضی وقتا میومد سراغشون خواهرشون بود؟ چه صنم و نسبتی با اینا داشت؟ مربی کاراته شون بود؟

3- اینا چرا مثل رامبد جوان برای همدیگه شکلک درمیاوردن و با هم حرف نمیزدن!

4- چرا به کار درکشتی و شغل ملوانی که اینقدر علاقه مند بودن، ادامه ندادن؟

5-چرا نقش گنجشک در زندگی این دو برادر اینقدر پررنگ بود؟

6- چرا دوچرخه هاشون اینقدر ضایع بود؟ چرا از این دوچرخه دو نفره ها هم سوار میشدن ولی ما نداشتیم؟

7- واقعا در مورد این صحنه چه توضیحی دارن بدن؟

8- چرا اینقدر عشق جهانگردی بودن؟

(با عرض پوزش از خوانندگانی که بعدا این پست رو می بینن و چون عکسها در صندوق بیان آپ نشده احتمالا لینک خیلی از عکسها از بین بره و قابل تماشا نباشه)

این کارتون رو نمیدونم چرا من تا حالا ندیده بودم!

 


دریافت
مدت زمان: 9 دقیقه 30 ثانیه 

۲۳ نظر موافقین ۸ ۰۸ مهر ۹۷ ، ۱۲:۰۴

تو  راه مشهد پشت یه کامیون جمله تاثیر گذاری نوشته بود که نتونستم عکس بگیرم ولی بخاطر سپردم. نوشته بود:

پدر یعنی اعتبار..

تا چند دقیقه داشتم در مورد این جمله پر مغز فکر میکردم..

تو خود مشهدم به این شعر پشت شیشه پراید برخوردم که این یکیو موفق شدم عکس بگیرم ازش:



- ما که راضی شده ایم رزق مقدر شده را .... نکشیم نازِ گدایانِ توانگر شده را

پ.ن: یکی نیست بهش بگه الان خودت یه پا توانگر محسوب میشی سالار!!:))

۲۱ نظر موافقین ۱۰ ۱۵ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۱۲