دیدار با فامیل در بیمارستان و بهشت زهرا!
یکی از بستگان تو بیمارستان بستری شده عصری با خواهرم رفتم ملاقاتش
اولا از ته قلب آرزو میکنم پای هیچکس به بیمارستان باز نشه..خصوصا برای یه همچین دردایی که مجبور بشه چندین ساعت علاف دیالیز بشه واقعا سخته تا نبینی درک نمیکنی چی میگم
صمیمانه برای ایشون و برای تمامی بیماران آرزوی شفا و سلامتی دارم
اما نکته ای که ذهنم رو مشغول کرده بود امروز این بود که اتفاقی که داره میفته اینه که با این روالی که داریم پیش میریم فامیل ها و بستگان رو یا روی تخت بیمارستان می بینیم و یا با بازماندگانش در مجالس ختمش شرکت می کنیم!
دیگه برای هم دیگه حاضر نیستیم وقت بذاریم تا همدیگه رو ببینیم و همه یه کلمه یاد گرفتیم که "گرفتارم" این گرفتاری رو خودمون بهتر از هر کسی میدونیم که بهونه است و حاضر نیستیم برای همدیگه وقت بذاریم! چه وقتهایی که پای نت و تلگرام سخاوتمندانه بذل و بخشش میکنیم ولی برای همدیگه دریغ از چند دقیقه!
البته تا وقتی که مجبور بشیم....اونم مواقعی که طرف میفته رو تخت بیمارستان یا به رحمت خدا میره دیگه مجبوریم اون رو روی تخت بیمارستان ببینیم یا تا منزل ابدی بدرقه کنیم ! البته باز اونایی که یه جو معرفت دارن..خیلی ها هم که اینطور مواقع: نو ریسپانس تو پیجینگ!!!!
خلاصه ما فامیلای گرفتار، عیادت کننده ها و تشییع کننده های خوبی هستیم برای تخت بیمارستان و یا خانه ابدی! ولی یه تماس یا یه خبر از هم گرفتن و مشکل همدیگه رو حل کردن، عمرا!!! محاله!! حرفشو نزن!!! حسش نی....مرده شور اخلاق و قیافه شو ببرن!!! اون اصلا ما رو آدم حساب نمیکنه اونوخ ما سراغ ازش بگیریم؟ چرا اون بمن زنگ نمیزنه؟!! و ......
امیدوارم یکم تغییر کنیم.............