امید...
به جوونتر ها امید بدید..حتی به غلط!
چند روز پیش خواستم به یکی از دانشجویان سابق استاد راهنمام زنگ بزنم، هر چی تماس گرفتم دیدم میگه در دسترس نیست
تو واطساپ براش پیام گذاشتم سریع جواب داد..خلاصه دو ساعت مکالمه صوتی داشتیم
میگه یکی دو ساله جمع کرده اومده آلمان....بی انصاف بمن خبر نداد چرا پس؟ میخواستم بهش بگم به طوطی های آلمان سلام برسون و بگو....منصرف شدم و با خودم گفتم شر میشه!
منم به ذهنم رسید جمع کنم برم آلمان که سیل اومد آلمان رو برد..فقط امیدوارم آلکساندرا غرق نشده باشه! حیف این همه بنز و بی ام دبلیو!:) یعنی الان سمیر گرکان (هنرپیشه هشدار برای صغرا 11) غرق نشده باشه؟!! ولی مطمئنم آلمان هر چی داشته باشه دیگه حسینی بای رو نداره که تا کمر بره تو آب و براشون گزارش بگیره:)
آقا چه طنز خوبی داشت انتهای این نوشته تون!
حسینی بای جان بر کف:)
امیدوار شدیم بیش از پیش:)
باور کنید من که هیچ وقت رفتن برام موضوعیت نداشته و جدی نبوده، بعضی اوقات از شدت اوج مدیریت تو این مملکت چنان کارد به استخوانم میرسه که میگم نکنه نرفتیم اشتباه بود....البته تقریبا بلافاصله دوباره که فکر میکنم می بینم دلم میخواد همینجا بمونم و ادامه بدم تلاش رو....فقط خود خدا بهمون صبر بده....