برگی از دفتر تاریخ...ص442..خانم....
یه مدتیه دارم یه کتاب تاریخی رو تورق میکنم..مطالعه نه ها!!...بلکه به صورت منتخب یه صفخاتی ازش رو میخونم
نمیدونم چرا مدتیه به مباحث تاریخی علاقمند شدم....شاید داستان از اونجا شروع شد که یه روز به یه سوپرمارکتی رفتم و قیمت یه جنسی که الان یادم نیست رو پرسیدم ، فروشنده یه قیمتی رو گفت که کمتر از انتظار من بود ..بعد من به شوخی گفتم: چی شده مگه شاه برگشته؟!!(البته نمیدونم چرا اون حرف رو زدم و صرفا نظر از اینکه آیا واقعیت محضه یا خیر، بیشتر حدث میزنم اون شوخی من بر اساس نوشته ها مجازی تو کانال های مختلف و تبلیغاتی که در این راستا وجود داره باشه... )
البته قیمت اون جنس ارزون نشده بود و شاید قیمت گرونه تو ذهن من نقش بسته بود....بهرحال
خلاصه یه مدتی فکرش بدجوری منو اذیت کرده بود که علت این همه که میگن زمان شاه زمان شاه؟ واقعا زمان شاه چطور بوده؟ چون من خودم اون زمان رو درک نکردم و اصلا هیچ پیش زمینه های ندارم....
(حتی یه جوک هم جند وقت پیش شنیده بودم که میگفت ما کلا 5 زمان داریم: زمان گذشته، زمان حال، زمان آینده، زمان خاتمی، زمان شاه !!! این دیگه خیلی سیاسی بود ولی راستش من هیچ گرایش سیاسی ندارم و صرفا جهت تنوع عرض کردم...)
خلاصه دست به دامان مطالعات تاریخی شدم که البته هنوز ابتدای راه هستم و رفتم این کتاب رو از کتابخونه امانت گرفتم....
فعلا من هنوز امکان تحلیل و نتیجه گیری در مورد مسائلی که عرض کردم رو ندارم..و کاملا دارم بیطرفانه مطالعه میکنم.....ولی داشتم کتاب رو تورق میکردم که به این صفحه و صفحات بعد برخوردم، اینم بگم که بیشتر این صفحه از این جهت برام جالب توجه هست که این خانم رئیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم بوده!
اگر علاقمند بودید میتونم صفحات بعدی این صفحه رو به همراه عکس هم بذارم براتون.....البته اگر....