بچه حشره
تو دوران کودکی شایدم نوجووونی یاد میاد که تو یه قسمت از کارتون معروف هاچ زنبور عسل،
یه حشره ای بود از این چار چنگولیا گمونم(مشابه عکس پایین متن البته مطمئن نیستم این عکس خود همون حشره باشه!)،
حشره بدی بود،
بچه اش دنبال پدرش می گشت و اون نوع حشره جوری بود که نوع بالغش با نوع نابالغش یا همون نوع دوران کودکیش خیلی فرق داشتند و اصلا قابل تشخیص نبود،
بازم یادم نیست چه اتفاقی افتاد که اون بچه حشره با پدرش به صورت ناشناس با هم مبارزه کردند و نهایتا پدرش در حال مرگ بود و داشت نفسای آخر رو میکشید( یه چیزی برعکس داستان رستم و سهراب) پدرش فرزندشو شناخت، خودش اذعان کرد که پدر خوبی نبوده و کلا آدم یا بهتره بگم حشره بدی بوده و به پسرش توصیه کرد تو مثل من نباش و تو سعی کن خوب باشی...
پسرش یا همون حشره کودک هم خیلی ناراحت بود و دائم می گفت من ازت متنفرم یا ارت بدم میاد...با همین اوصاف....یادم میاد خیلی دلم سوخت و اشکم جاری شد.....پدر بد هر چقدر هم بد باشه باز پدره و بنظرم نباید اون حشره کودک در آخرین لحظات این حرفها رو میزد...البته نظر منه....هر چند اون حشره کودک حق داشت.......دوبله قشنگی هم شده بود اون قسمت....خیلی تاثیر گذار......نمیدونم چرا یاد اون کارتون افتادم...شاید بخاطر اینه که امروز حال خوبی نداشتم ...
قیافه خوفناکی داره