نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

جنگلِ آرامش

چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۱۸ ب.ظ
احسانِ درونم میگه یه دو سه ماه برم تو این کلبه جنگلی از دست هر چی ترافیک و دود و دم و پروژه و دانشجو و مقاله و کوفت و زهرماره راحت شم!
یه شومینه جنگلی و یه تفنگ دولول و یه تخت و یه لحاف و تشک پشمی؛ کلا میرفتم به خواب زمستونی! نمیدونید خواب تو این شرایط چه فازی میده؟ راستی چای جنگلی رو داشت یادم میرفت!

بعد نصف شب دو تا خرس میومدن منو میخوردن از دست همه و قیمتا و دلار و سکه و ....راحت میشدم..والّا....(البته شاید من خرسا رو میخوردم:)  کجایی پس الکساندرا؟ پس کی میای دنبالم؟؟؟)



موافقین ۹ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۲۳

جنگل

خرس

کلبه

نظرات  (۱۵)

۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۲۱ فاطمه سادات داوری
چقدرررررررررررررررر لذت و زبیا بخش است.
پاسخ:
بله خیلی لذت و زبیا بخش است..
۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۲۶ Bahar 1999
چه خوشگله
پاسخ:
دقیقا
۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۱ بهارنارنج :)
چه قشنگه!

چه پر توقع:|اون بیاد دنبالتون؟
پاسخ:
چشماتون قشنگ می بینه

السکاندرا بیاد دنبالم توقع زیادیه؟ پس کی باید بیاد دنبالم؟؟!
۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۶ بهارنارنج :)
هیچکس نمیاد خودتون باید دست به کار شین:|
پاسخ:
چرا میاد...البته فقط یه نفر کافیه که بیاد....
۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۶ هیوا جعفری
نگاه کردنشم حس خوبی میده دیگه تجربه کردنش بماند :)))
پاسخ:
واقعا خیلی رویاییه......کلبه های جنگلی یه چیز دیگن:)
۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۲:۰۷ بهار
وای چه جالب... فکر میکردم فقط من خواب زمستونی لازم شدم...کلبه مدنظر من البته در دل کوهستانی پر از برفه با یه شومینه همیشه گرم و دودی که از دودکش کلبه همیشه به راهه...فکر کردن به اون سکوت و زیبایی محض و دور بودن از این حجم آهن و آسفالت و سیمان و برخی آدمهای بسیار عجیب و انواع و اقسام آلودگیهای صوتی و بصری و .‌‌‌..در خیال هم برام لذت بخشه چه رسد به این که عملی شود...کلبه جنگلی پاییزی شما هم صدالبته که زیباست و مسحورکننده...به زودی روزیتان، البته برای همراهی الکساندرا دیگه خودتون باید همت کنید:(
پاسخ:
ممنونم..منم برای شما چنین آرامشی رو آرزومندم
از این قبیل آرامش ها حق ماست که متاسفانه از خودمون سلب کردیم
در مورد آخر باید بگم که نه الکساندرا خودش باید بیاد دنبالم:)
۲۴ آبان ۹۷ ، ۰۰:۴۶ آشنای غریب
امروز مشتری گفت چند کیلومتری شهرمون دارن شهرک میسازن زمین 500 متری رو 50 میلیون میدن

فردا میرم معامله اگه شرایطم رو قبول کنه یه زمین بخرم
2 میلیون اول ماهی 1 میلیون!
قشنگ یه خونه ویلایی و یه کلبه از این چوبی ها میسازم
پاسخ:
به سلامتی..مواظب باشید فقط کلاهبرداری نباشه

کجاست ما هم بیاییم بخریم..وسطه جنگله؟ کدوم شهر؟
۲۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۵ چوگویک ...
خیلی خوبه :)
میگم اطلاعیه پخش کنیم برای الکساندرتون شاید رسید دستش؟
شاید نشونی شما رو گم کرده
پاسخ:
بله همینطوره
اطلاعیه نمیخواد خودش داره در به در دنبالم میگرده
و میدونم خیلی ناراحته از دوری من
مطمئنم که پیدام میکنه....
۲۴ آبان ۹۷ ، ۰۸:۰۴ سارا سماواتی منفرد
واقعا یروزایی آدم دوست داره فرار کنه از شهر و بره تو دشت و بیابان حیف که زنجیرهای نامرئی دور و برمان نمی گذارد 😊
پاسخ:
واقعا..امان از این زنجیرهای نامرئی!!!
۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۰:۳۸ بی نام
اینجا توی روز قشنگه... بعید میدونم شب به این قشنگی باشه... شب که تبدیل میشه به کلبه ی وحشت دیگه از دست بانو الکس هم کاری برنمیادااا!! باز هم میخواین شبو اینجا بمونین عایا؟! :))
پاسخ:
نه اتفاقا شب هم قشنگه....شب که میشه دور تا دور خونه، جفت نقطه های سفید مشاهده میشه که نشون دهنده گرگ های مهربون هست که محاصره کردن خونه رو..خیال میکنید که برای چی گفتم تفنگ دو لول...میخوام دونه دونه گرگا رو دعوت کنم بیان داخل کلبه، با تفنگ دولول اگر پشتشون میخارید بخارونم که اذیت نشن گرگای مهربون
۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۱:۴۵ مهربانو ...
سلام
یاد کارتون بچه های کوه آلپ افتادم :)
خواستید برید قبلش یه کم تعمیرش کنید :)

باووو الک بیاد دنبالتون ؟! :/ پسرای الان خودشون میرن دنبال دختری بعد پشیمون میشن دیگه چه برسه دختر بره دنبالشون! :))
پاسخ:
سلام
آخ آخ...بچه های کوه آلپ..هنوز دلم برای دنی میسوزه
آره یه تعمیر بد نیست...مرسی

نه اتفاقا آلکس باید دنبالم که عشقشو مثل همیشه بهم ثابت کنه:)
۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۷:۰۷ جناب منزوی
بدور از شوخی، خیلی ترسناکه :|
پاسخ:
از یه منظر دیگه خیلی هم زیباست
۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۲:۰۳ miss writer
به خدا که اگه بتونی یه روز بدون نت دووم بیاری :))))
پاسخ:
میگیرم تخت میخوابم..اونم هفته ها پشت سر هم:)
۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۸:۲۶ sewe
عالی بود
پاسخ:
مرسی
۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۸:۲۶ سیوان
قشنگ بود
پاسخ:
مرسی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم