نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

سقای آب و ادب...

سه شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ب.ظ

سید مهدی شجاعی یکی از نویسندگانی هست که نوشته هاشو خیلی دوست دارم..

کتاب کشتی پهلو گرفته اش رو خیلی دوست داشتم و چند بار خوندم ..بعد نشریه ای به اسم نیستان چاپ کرد که خیلی دوام نیاورد، ولی امروز دیدم انتشارت نیستان هنوز پابرجاست..

کتاب سقای آب و ادب از این نویسنده کتابی هست که هنوز موفق نشدم بخونمش، بخشی از این کتاب، مهمان عزیزِ امشب وبلاگ من باشه:

"آنچه اکنون کار را بر عباس دشوار کرده، تعداد چند هزاری سپاه دشمن نیست، کمین‌های ناجوانمردانه پشت نخل‌ها هم نیست، گرسنگی هم نیست، تشنگی طاقت سوز و جگر گداز هم نیست، خستگی هم نیست، زخم‌های متعدد سر و صورت و سینه و دست و پا هم نیست. تنها یک چیز، جنگیدن را بر عباس دشوار کرده و آن آزاد نبودن دست‌های عباس است و آن کودکی است که عباس در بغل دارد و حفظ جانش را بر جان خویش مقدم می‌شمارد. کاش آنچه در آغوش عباس است، کودک بود کودک اگر خراش هم بردارد، مصدوم و مجروح هم اگر بشود باز به مقصد می‌رسد."

این شعر هم از علی اکبرلطیفیان زیباست:


این آبها که ریخت، فدای سرت که ریخت

اصلا فدای امّ بنین مادرت، که ریخت
گفته خدا دو بال برایت بیاورند
در آسمان علقمه، بال و پرت که ریخت
اثبات شد به من که تو سقای عالمی
بر خاک، قطره قطره ی چشم ترت که ریخت
طفلان از اینکه مشک به دست تو داده اند
شرمنده اند، بازوی آب آورت که ریخت
گفتم خدا به خیر کند قامت تو را
این قوم غیض کرده به روی سرت که ریخت
وقت نزول این بدن نا مرتّبت
مانند آب ریخت دلم؛ پیکرت که ریخت
معلوم شد عمود شتابش زیاد بود
بر روی شانه های بلندت سرت که ریخت
اما هنوز دست تو را بوسه می زنم
این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت

نظرات  (۱۰)

سلام 
من خیلی اتفاقی از گوگل اومدم 
با اجازتون من اینجا برای دوستمم فرستادم تا بیاد ببینه
ممنون

پاسخ:
سلام
مشکلی نیست
خواهش میکنم
جزو بهترین نوشته هاشه
حتما بخونید
مخصوصا فرازی که از زبان ام البنین نقل میشه
پاسخ:
نویسنده توانمندیه...اگر وقت کنم
سلام دستتون درد نکنه پست خیلی خوبی بود و همچنین معرفی اون سایت...
شعر هم عالی.
پاسخ:
سلام 
خواهش میکنم
ممنون از لطف شما
پاراگراف بالایی رو دوبار خوندم، هم به دلم نشست هم دلم به درد اومد
شعر زیبا بود.
پاسخ:
ما رو هم دعا کنید..
ممنون
منم یه کتاب از ایشون تو دوران کنکور خوندم
یه غم عجیبی تو نوشته هاشه که منو بهم میریزه...
پاسخ:
قلم توانایی داره... کتابهای دیگه هم تو موضوعات د یگه داره ایشون
خدا کنه از شعر به شعورِ حسینی برسیم... خیلی التماسِ دعا
پاسخ:
انشالله که کلی گفتید. محتاج دعاییم
۲۸ شهریور ۹۷ ، ۱۰:۳۱ سارا سماواتی منفرد
خواندنی بود.

ایام شهادت امام حسین و یارانش تسلیت.
پاسخ:
ممنون

روزهای عزیزی هستند کاش به این زودی تموم نمیشد
بله کلی گفتم.
پاسخ:
ممنون
سلام 
تشکر بابت معرفی کتاب.
پاسخ:
سلام
خواهش میکنم
۰۱ مهر ۹۷ ، ۰۰:۱۲ عبداله رضوی
بسیار عالی...
پاسخ:
ممنونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">