نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

محبوب ترین مطالب

طبقه بورژووا.....

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۸، ۰۴:۵۷ ب.ظ

در آزمایشگاه ما قوانین نانوشته ای حاکم است...بدون هیچ نبشته یا سنگ نبشته ای بسان کتیبه کوروش!

در آزمایشگاه ما تقریبا هر کی به هرکی هست! به هر فروند دانشجو یک عدد کلید داده اند و آن فروند دانشجو هروقت دلش خواست و عشخش کشید به آزمایشگاه ورود میکند!!!..تقریبا چیزی مثل کاروانسراهای قدیم و در برخی موارد مشابه با قهوه خانه مش قنبر که رحمت خدا بر دودمان قهوه خانه اش باد! هرچند دانشجویان دکترا از اجر و قرب بیشتری برخوردارند و جای مشخصی جلوس می کنند، ولی دانشجویان ارشد از این موهبت الهی محرومند! این تفاوت حتی از تفاوت مبلغ طرح معیشتی خانواده های دو نفره با خانواده های سه نفره هم کمتر است! ولی خب حرف دانشجوی دکترا برو دارد ولی برگرد ندارد! (از شما چه پنهان که برو هم ندارد فقط در حد پشتیبان دانشجویان ارشد در نظر بگیرید، به غیر از من البته!)البته ما بر دانشجویان ارشد حکومت نمیکنیم ولی کمی احساس میکنم که از طبقه اجتماعی بالاتری برخورداریم! البته نه در حد طبقه برژووا!:)

در این آزمایشگاه از کاغذ تورنسل و پیپت و ارلن و اتوکلاو و بشر و ...خبری نیست.....

در این آزمایشگاه از سانتری کردی منو فیوژ (سانتریفیوژ)، کیک زرد و کیک قهوه ای هم خبری نیست!

در این آزمایشگاه از موش های آزمایشگاهی و خرگوشکان و پادزهر مار بوعا هم خبری نیست!(مار بوعا را درست نوشته ام شک نکنید:))

در آزمایشگاه ما صفا هست،هنر هست، مهربانی هست! (میگید نه؟ ملاحظه بفرمایید):



این اثر هنری همان خانم هنرمند است که هر از چندگاهی وایتبردی ای به زیور طبع می آراید و نمیدانم واقعا قصدش چیست؟ آیا میخواهد بگوید من نقاشی ام از همه تان بهتر است؟ واقعا چرا هر از گاهی از خودش نقاشی دروَکند؟ آیا به مناسبت کریسمس بوده فقط؟ راستی یادم نرود بگویم که من هر بار ایشان را می بینم یاد زنده یاد"سرمایی" در مدرسه موشها میفتم! نگویید که سرمایی دیگر کیست؟ من فکر میکردم دارم با نسل سوخته همکلام میشوم! جای دهه هفتاد و هشتاد و نود که اینجا نیست؟ پس اینستا و فیسچوغ تان چه میشود؟ بروید و این وبلاگ را برای نسل خاکستر شده من و امثال من باقی بگذارید:) بله میگفتم......تقریبا دهان مبارک ما را آسفالت کرده این خانم بس که سیستم گرمایشی را روشن میکند و ما تقریبا مثل کدو حلوایی هایی که با آب به صورت خام پخته میشود، پخته شدیم! خدایا کرمت را به فدا...چرا من هر کجا که پا میگذارم یا کپل به طورم میخورد یا سرمایی یا نارنجی و یا اسمشو نیار! خدایا پس اَلِکس چی؟:)

فقط همینقدر به شما بگویم مهمترین چیزی که در آزمایشگاه ما نقش ایفا می کند یک فروند چایی ساز هست! همین و بس! به همین سوی چراغ!

در آزمایشگاه ما بیشتر از همه چیز فسفر میسوزد! آن هم از کله من و امثال من!

اینکه چرا میسوزد راستش خودمان هم نمیدانیم که کدام از خدا بی خبری ما رو هل داد و گفت برو تحصیلاتت رو تکمیل کن!

اصلا چرا ما مرزهای دانش را جابجا کنیم؟ به ما چه؟ ما چَکاره بودیم؟ یکم هم شما مرزهای دانش را جابجا کنید و این بار ما بجای شما صفرهای حساب بانکی مان را جابجا کنیم! مگر چه می شود؟ ما زندگی نداریم؟ ما آدم نیستیم؟ شما فقط آدمید؟؟:)))

این بود؟:)))

موافقین ۱۷ مخالفین ۰ ۹۸/۱۰/۱۸

نظرات  (۱۱)

چی این بود؟! :))) ... .

امیدوارم چای سازتون خراب نشه و عمر طولآنی داشته باشه (; .

اَلکس کی بود؟! :/ .

 

پاسخ:
همین دیگه این بود؟:)
ممنون..خدائیش خراب شه دیگه جایگزین نداریم مگر اینکه تعمیرش کنن...حالا حالاها کسی نمیخره
رجوع شود به پست های قبلی
بعد این همه سال میپرسید آخرش لیلی مرد بود یا زن؟:))))

:))))

سلام

 

دقیقا تواون ازمایشگاه که هیچی ندارن چیکار میکنید شما؟:))

درعوضش ازمایشگاه اداره استاندارد همیشه پرخوراکی بود

ولی چه فایده مثلاً خودمون گرسنه بودیم نون وخامه وابمیوه وفلان وبهمان آزمایش میکردیم:(

حالا اینا هیچی درد اینجا بود 

پشت سرهم ابمیوه ها تاریخ انقضا گذشته تو سینک خالی میکردیم:/

نمیدادن ما بخوریم که تاریخ انقضاشون میگذشت میریختیمشون:/

 

اصلاً داغ دلم تازه شد همون بهتر ازمایشگاهتون خالیه:))

 

چقد خانمه نقاشیش خوبه😍چقد باذوقه😍

 معلومه به نقاشی وهنر علاقه داره ولی علاقشو ادامه نداده

 مثل من:/

الان چی میخونه؟:)

یاد خودم افتادمو جوونیم:/))

  دوران دانشجویی سرکلاس جا درس گوش دادن کاریکاتور استادا اقارو میکشیدم همه پشت سرو بغل دستیام حواسشون به نقاشیا من بودو ذوق میکردنومیخندیدن هیچکس درس گوش نمیداد:)))


+انقد موضوعات مختلفو گفتید الان من هی میخونم خط به خط که درجوابش بنویسم

 قشنگ خصلت قیمه ریختن توماستو مثل خودم دارید:/) 

چون خودمم این خصلتو دارم به تمام صحبتای این سبک نوشته ها واکنش نشون میدم:))

+کجا بودممممم اها رسیدم به مبحث وبلاگ

 از خدا که پنهون نیست ازشما چه پنهون قبلا. میگفتم تااینستا هست آخه کی میره وبلاگ:/

ولی خودمم پاگیر شدم:| 

برامم خیلی جالب بود توبیان انقد نووجون باشه درواقع نووجوناش خیلی بیشتر جووناشه بنظرم:))

فکر میکردم نووجونا همشون دور اینستان !!!

ولی الان برام سوال شد یعنی شما دهه ۶۰ید؟

براچندمین بار تکرارنشه که من شیطنت میکنم بعد یهو میفهمم طرف مقابلم خیلی بزرگترمه کلی شرمنده میشم.  

بعد اون لحظه مثل الان فقط هی فکر میکنم که من چه شیطنتایی کردم!!!!! 

به راه راستم هدایت نمیشم که😐😅

اصلاً این وبلاگ چرا درباره منش اینجوریه ؟😟

آدم وارد یه وبلاگی میشه میخواد معاشرت کنه نباید یه حداقلایی رو بودونه؟😖

ازدرباره من شما فقط میشه فهمید اهل تهرانید:))

من اعترااااااض دارم:))

 

+انشاالله جنگ نشه...

دوست ندارم اصلاً فکرشم کنم یا درمورد اینکه اگه جنگ شد چی واین چیزا حرف بزنم...

 

+چقد حرف زدم:/ از اول دی وبلاگ کم اومدم سرهیچکسو نبردم الان پرحرفیام نصیب شما شد:)):

عذرخواهی مینمایم:(

 

پاسخ:
:)))
ســلام

دنبال نخود سیاه میگردیم:)
چه آزمایشگاه خوبی بوده:)

همچینم خوب نیست نقاشیش فقط ماژیک حروم میکنه:)
یکی ازرشته های مهندسی
عکس معلم میکشیدید؟ واقعا که!

کامنتای شما رو باید خط به خط جواب داد:)
وبلاگ خیلی خوبه
فقط مشکلش همین نوجون هاس:)

درخت هر چی پربارتر افتاده تر و ناشناس تر و ...:))))

+انشالله نمیشه

+خدا رحم کنه:)
خواهش میکنم ....مشکلی نیس

چرا واقعا شما دکتراها به ما ارشدا زور می‌گید؟ :))

 

ما هم تو آزمایشگاهمون یکی از آقایون هست همیشه سردشه و همه‌ش پا میشه پنجره رو می‌بنده :/

پاسخ:
چون میتونیم!:) خیال کردید الکیه؟:)  

سعی کنید یه جور باهاش کنار بیاید...مثلا بفرستیدش بره استاد راهنماشو عوض کنه
۱۸ دی ۹۸ ، ۲۱:۲۷ مهدی ­­­­

خانم نقاش احتمالا میخواد محیط اطرافش رو زیبا کنه و لبخند رو صورت شما بزاره

پاسخ:
محیط اطراف؟ رو صورت ما؟ 
اینقدر بهتون بگم که همه دوست دارن زودتر دفاع کنه بره پی کارش!:)
۱۸ دی ۹۸ ، ۲۲:۵۴ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

نقاشی روی وایت‌برده؟ بهش بگین قبلش تخته رو خوب پاک کنه عکسش بهتر میفته!

فقط لطفا لیوان چایی‌هاتون رو بشورید. ما هر بار میریم آزمایشگاه استادمون از شدت شلختگی و لیوان‌های کثیف روی میز در شگفتیم:|

پاسخ:
بله.....گمونم بهتر از این پاک نشه...باید با الکل بشونر
کاریش نمیشه کرد...آقایون متاسفانه اینقدر تمیز نیستن! من هفته ای یه بار میشورم..خوبه بنظر شما؟
۱۹ دی ۹۸ ، ۱۱:۲۸ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

اصلا همین قدر که لیوان بلوری و شفاف رو تبدیل به لیوان کدر قهوه‌ای نکنید هم خوبه-_-

پاسخ:
واقعا؟ لیوان من از این فانتزیاس که شفاف نیس
۱۹ دی ۹۸ ، ۱۴:۱۵ سَیِده حُسِینی

جامعه‌ی مجازی به نسل جوان احتیاج داره خب...

مگه دهه هفتادیا چی‌کارتون دارن؟! :|||

پاسخ:
بله حق باشماست....ولی خب اکثرا با وبلاگ میونه ای ندارن:)
با ما که کاری ندارن بخاطر خودشون میگم:)

مشکل اینجاس که فک کنم به خاطر روابط فامیلی میاد اینجا می‌شینه :))

 

یادم باشه منم یه بار عکس اثر هنریم رو تخته‌ی آزمایشگاهو بذارم براتون :دی

پاسخ:
روابط فامیلی با کی؟ ! 

خوبه ...شما هم بذارید عکسای هنریتونو:)
۱۹ دی ۹۸ ، ۲۰:۱۹ سَیِده حُسِینی

چون دیدِ درستی ندارن...

اصلا خیلیاشون نمیدونن وبلاگ هم مثل شبکه اجتماعی‌های دیگه هنوز فضای زنده و پویایی داره...

 

من که چندتا وبلاگ خوب و فعال و ب دوستام معرفی کردم مدام میخوننشون..😊

پاسخ:
ولی خب خیلیا هم از این وبلاگ رخت بربستن متاسفانه!

خوب به ما هم معرفی کنید ما هم برایم مدام بخونیمشون:)
۱۹ دی ۹۸ ، ۲۱:۰۴ سَیِده حُسِینی

بله درسته!

 

شما خودتون احتمالا میشناسین و میخونین اون وبلاگارو

 

 

همیشه وقتی میخوام چیزی ک خودم خوشم میاد و معرفی کنم میگم نه!! شاید اونقدری که برای من جذابه برای طرف مقابل اینطور نباشه و به ارزش های من بها داده نشه :/// به همین خاطر معذورم از نام بردن!

پاسخ:
...

همه شونو بعید میدونم


درسته اینم نظریه همینطور راه فرار خوبی برای معرفی نکردن:)

با دو تا دیگه از بچه‌های آزمایشگاه :دی

بیشتر از این نمی‌تونم وارد جزئیات بشم :)))

پاسخ:
دیرین دیرین....
نشید:) بقیه اش مهم نیس:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">