هیشده اردیبهش
آقا لف تاف ما که به فنا رفت!!!..
ی خدا خیر بده ای کثیفش کرد یه خدا خیر بده دیگه گرفتش زیر آب که ششته کنه و تمیزش کنه، یه خدا خیر بده سوم هم چند تا تقه زده پشتش که مثلا عاروق بزنه حالش خوب بشه! هیچی دیگه الان لف تافم روبموته...بعضی وقتها فقط بهوش میاد میگه ممرضا اون لامپ دستشویی چرا روشنه؟؟؟؟!!! امروز بردمش بازار رضا دادم برای تعمیر میگه هم گرافیکش هم کیبردش دسه شده!..خلاصه یه 200 تومنی احتمالا خرج گذاشت رو دستم..فدای سر جسیکا آلبا...
تازه دوشنبه هم بناست بهم بدن
یاد رامکال بخیر(دهه شصتیا رامکال رو میشناسن....)، هر چی کثیف میشد میبرد میشستش از جمله قند...لف تاف ما هم ششته کرده شده
القصه....
امروز خبرای خوب زیاد شنیدم......روز خوبی بود...امیدوارم شما هم خبرای خوب بشنوید....حیف که خیلی اهل نظر دادن نیستید والا مدل کابینتمون رو میذاشتم شما هم نظر بدید....همینطور کمد دیواری....بی خیال بابا..کی اینا رو میخونه اصلا...
در هر صورت...خیلی هوا گرم شده..جدیدا تو مترو میری کهیر میزنی بس که گرمه....دو خط مترو امروز عوض کردم تا رفتم ایستگاه تئاتر شهر..اسم چهار راه ولیعصر رو هم مثلا فرهنگی کردن گذاشتن تئاتر شهر....خود تئاتر شهر که بیشتر میعادگاه عاشقان هست.....بنظرم اسم ایستگاه رو میذاشتن میقات دلنوازان.......نه یکم ادبی شد...اصلا بمن چه؟ هر چی خواستن بذارن.....
سرم شلوغه فعلا همینا.....دستهاتون شبنمی ، لحظه هاتون یاسمنگولایی.....