امروز در کمال ناباوری ملیجک تماس گرفت و بالاخره اومد! فکرشو بکن...اومد!
رفتم خونه دیدم بالای نردبونه و داره کار میکنه!
گوشیشم گذاشته رو اپن و گذاشته رو بلندگو و فرت و فرت آهنگ گوش میکنه
درو که باز کردم از دیدن یه ملیجک 2 و نیم متری رو نردبون خشکم زد! میخواستم بگم بیزحمت دو تا نارگیل هم بنداز پایین روم نشد خدایی!
ولی دمش گرم بالاخره بعد چهار هفته دوندگی و شرکت در ختم تمام فامیلاش اومد! البته مطمئئن بودم من وسر میدووند!
حالا جالبه هر چی آهنگ قدیمیه گذاشته، یه خانومه داشت میخوند که امشب شوری در سر دارم! گمونم دکتر اصفهانی هم همونه خونده باشه
بعد ملیجک میخواست باب صحبت رو با من باز کنه، گفت قدیمی ها هم چه چرت و پرت هایی میخوندنا
منم هیچی نگفتم و فقط سکوت کردم!
تو دلم گفتم هر مضخرفی خونده باشن تو یکی کارتو تموم کن چند هفته اس بمن انفارکتوس دادی با این قول و قرارات!
خلاصه امروز شکر خدا از شر ملیجک خلاص شدم....
خدایا سپاس! (بقول فرشته جونده!)