اول اردی بهشت:::: پیشنهاد ناجور::: بی ام و 2016
امروز روز اول اردی بهشت یعنی دومین ماه سال هست(خوب باشه ملت چه کار کنن حالا؟)
هوا عالی، نعمت ها فراوون، یه خدای مهربون و همراهان خوب برای زندگی و من هم طبق معمول، گرفتار و چکش به دست، در راه مسیری ناهموار بر دامنه کوهی به اسم زندگی و در سودای رسیدن به قلّه ای به نام آقا کمال!
القصه یا الغصه، دیشب رفتیم برای آشپزخونه کابینت دیدیم...عجب مدلهای جدیدی! ولی دیزاین خودم یه چیز دیگه اس! (اعتماد به سقف!)
فقط مشکل یافتن یه آدم سالم و حلال خوره که اولا وقتی باهاش صحبت میکنی بوی سیگار از دهان مبارکش به مشامت نخوره(چون من شخصا با سیگار مشکل دارم همینطور قلیون) و ثانیا بتونی بهش اعتماد کنی که جنس بیخود بهت نندازه! (البته سهوا مینندازن والا کسیو نداریم که عمدی جنس بنجل بندازه- ملت ایران، داریم؟؟؟) خدایا یه آدم سالم جلوی ما ظاهر کن- هزینه چاپش با خودم!
خلاصه، یه وبلاگم دارم اونور برای دانشجوهای عشق مدرک!، این ترم حسابی سرم شلوغه، باید براشون تمرین بذارم حسش نی! نمیدونم چرا فقط ماها متعهد موندیم و باید وقت بذاریم؟ اونوخ دانشجوها تو تلگرام پلاس باشن یا دور عخششون بگردن (اینجوری @) و بهش بگن عجیجم!!؟ (البته وعده ما با این جوجوها: پایان ترم)
دیروز بابای همون دانشجوهه که گفتم نامزد کرده بود ( به اینجا مراجعه کنید: پست پنج شنبه متفاوت من) زنگ زده گفته :
« مهندس جان، این دختر ما نمیخواد سرکلاس بیاد، خواهشا بهش نمره بده، اونوخ ما از خجالتت در میایم!!! میدونم که حقوق تون کمه، ولی باز از خجالتت در میاییم! »
عجب روزگار زشت و پلیدی شده! بهش گفتم داداش ما اهل این حرفا نه بوده و نه هستیم لذا بی خیال شو- فقط به دخترخانمت بگو امتحان پایان ترم رو بیاد شرکت کنه! (اگر تونست نمره بیاره حلالش نمره پاسی، حالا خوبه من یه روز در هفته به خاطر این دل بیسّاب مرده میرم درس میدم و کارم چیز دیگه اس و حق التدریسی که اینا میدن پول بنزین اسب سفیدم هم نمیشه!! درسته میلیاردر و میلیونر هم نیستم ولی شکر خدا اونقدرها هم ابومفلس نیستیم که کارهای غیراخلاقی بکنیم!)
ترم پیش کاروزی اشو نمره دادم گمونم بدعادت شده باشه..اون نمره ای هم که دادم رو نمودار برده بودم و به همه نمره داده بودم...چون دلم سوخته بود، گفتم ملتِ جویای علم یا اِلم، شهریه الکی ندن!!!! ولی این بار دیگه فرق میکنه...خصوصا که به من پیشنهادی ناجور میده باباش! اصلا من برگه امتحانی رو میشناسم..همینیه که هس! والا....
خلاصه، تو این میهن اسلامی همه چی شده دلال بازی! درس و تحقیق و پژوهش هم شده سوسول بازی و بچه بازی و کپی پیست !
ظریفی حرف قشنگی میزد، می گفت اگر امامزاده داود رفته باشید هزینه کرایه یه بی ام و 2016(منظورم چارپا یا بذار باهم راحت باشیم یه الاغ!) 20 هزارتومنه! اونوخ هزینه تدریس ساعتی 12-13 تومن!!! (کف مرتّب حضّار!!!!)
خدایا ما رو یکم بیشتر تحویل بگیر، میدونم که اجر معنوی کار ما زیاده، هرچـــند اجر معنوی بی ام و 2016 قطعا از ما بیشتره!! چون اون زائر میبره بالای کوه و میرسونه امامزاده داود! -تو این زمینه هم با بی ام و 2016 ما رقابت داریم! یه ایطو چیزایی تو ما هست!
خلاصه به ذهنم رسیده برم یه مدت بازار کار بی ام و های 2016 روکساد کنم! البته خودم نه، یکیو بذارم بره با با اسب سفیدم مسافرکشی کنه و باهاش دنگی حساب کنم! نظرتون چیه؟ (حضّار: بابا بی خیال!)
در هر صورت ما به کارمون عقش میورزیم و گوشمون به این مسائل بدهکار نیست، به امید روزی که درس و دانشگاه و تحقیق و پژوهش جایگاه واقعی خودشو پیدا کنه
وبت عالیه
به وب منم سر بزن
اگه دوس داشتی سایت زیر رو لینک کن عزیزم. ممنونم
arcashop.ir