نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

یکی از اساتید می گفت در حوزه مقاله نویسی، ننوشتن بهتر از بد نوشتن هست...البته من عکس این رو شنیده بودم..تو ذهنم این موضوع رو خواستم تعمیم بدم به وبلاگ نویسی....که اگر ننویسیم آیا بهتر از اینه که پستهای بی ربط یا روزمره یا کم مخاطب بنویسیم؟...البته نظر محمدرضا شعبانعلی غیر از اینه و ایشون توصیه میکنه به نوشتن..البته نوشتن در یک حوزه تخصصی.....وبلاگ خودش کاملا تخصصیه.. ولی بخشی داره به عنوان روز نوشته ها که من یا شایدم اکثر خواننده هاش نمیدونم بیشتر همون قسمت رو بخونیم..متاسفانه یا خوشبختانه هزینه فایلهای صوتی اش رو هم به شدت افزایش داده و بنظر من با این حجم از مطالعات و زحماتی که میکشه حقشه..دوست دارم وبلاگ تخصصی خودم رو راه اندازی کنم...شبیه به یکی از هم دوره ای هام که الان تو یه کشور نسبتا ثروتمند و بسیار کوچیک داره کار و تحقیق میکنه..یه سایت خیلی خوب بالا اورده و تو مقاله نویسی تخصصی هم ید طولایی داره و اخیرا دیدم یه کتاب هم پابلیش کرده..اونجا شاید دغدغه های مالی کمتری نسبت به ما داشته باشند و چنین رویکردی در اینجا واقعا اراده قوی و پشتکار زیاد و پشت و پا زدن به تمام منافع مالی و اقتصادی میخواد که واقعا کار مشکلیه...اونجا از دل پژوهش، مقاله در میاد اینجا از دل مقاله، پژوهش! البته قصد اینجا اونجا کردن ندارم...راستی یادش بخیر، یه زمانی وبلاگ های بیان چقدر پرتلاطم و پر جنب و جوش بود.....احساس میکنم دنیا خلوت شده و هر کی به گوشه ای که اینترنت بهتر جواب میده خزیده و داره دنیا رو سیر میکنه، حضور انسانها به نوتیفیکشن پیامک هاشون یا پیامهاشون در پیامرسان محدود شده و ....این سبک زندگی انتخاب ما نیست و نبوده..دیشب به جناب کاپیلوت عرض کردم که این دنیایی نبود که ما میخواستیم..ما به اینقدر هوش مصنوعی نیاز نداشتیم...ما بنا نبود اینقدر پیشرفت کنیم...ما همون زندگی های ساده بدون فضای سیاه مجازی رو میخوایم...ما رو برگردونید به همون دوران که فامیلا دور هم جمع میشدن، همون روزایی که این همه پیامرسان نبود و ما این همه بمباران خبری نمیشیدیم......تروپوت داده با این حجم واقعا وحشتناکه.....یه جمله مهران مدیری گفت بنظرم جمله ماندگاریه و با اصالتیه هر چند به شخصیت آقای مدیری کاری ندارم..می گفت خدا نبخشه کسی رو که دوربین رو به موبایل اضافه کرد! یا چیزی با همین مضمون...بنظر من این کار تازگی و طراوت دنیامون رو ازمون گرفت و همه چیز رو برامون تکراری کرد...



Max Erwin

۰ نظر موافقین ۱۰ ۰۳ آبان ۰۳ ، ۰۵:۴۳

خوبی این توصیه ها ساده بودنشه...بودنش بهتر از نبودنشه...من با این کانال با کلاس باشیم حسای مثبت خوبی میگیرم.....

  • از یک دراز و نشست ، ورزش را شروع کنید.
  • با پرداخت یکی از  بدهی هایتان، بهبود وضعیت اقتصادی را شروع کنید.
  • با مطالعه یک صفحه، کتاب خواندن را آغاز کنید. 
  • با پاک‌کردن شماره یک نفر که مدام باعث آزار شماست، اصلاح روابط را شروع کنید.
  • با یک دور راه رفتن، پیاده روی را شروع کنید.
  • با نوشتن فقط یک پاراگراف، نویسندگی را آغاز کنید.
  • با کشیدن یک منظره نقاشی را شروع کنید.
  • ولی همین امروز شروع کنید و فردا همه این کارها را تکرار کنید.


 @bakelasbashim

۲ نظر موافقین ۸ ۰۲ آبان ۰۳ ، ۰۴:۰۷
این ترم چند تا کلاس دارم.......هم با ارشدا هم با کارشناسی ها....امروز 26 مهره ولی میگن هنوز کارشناسی ها ثبت نام نکردن!...به کجا داریم ما؟
۲ نظر موافقین ۷ ۲۶ مهر ۰۳ ، ۱۳:۲۰

امروز عزیز دلم از روی میز سقوط آزاد داشت و با صورت یعنی اسکرین در حالی که دو صفحه متقاطعش زاویه منفرجه داشت خورد زمین!!!....عزیز دلم صدمه جدی ندید فقط گوشه سمت چپش یه ترکه کوچیک و یک برامدگی پیدا کرده و یکمم ساییدگی(کیا سریال شاهگوش رو دیدن؟) ویندوزش هم بالا نمیاد دیگه!!....جالبه موقعی که زمین خورد هنوز داشت کار میکرد و من نباید به این زودی خاموشش میکردم شایدم کار خوبی کردم زود خاموشش کردم...نمیدونم!...الان نمیدونم وضعیتش در چه ناحیه ای از امِــجنسی هست؟ آیا عزیزدلم ریکاوری خواهد شد؟ آیا من رو به چهار راه ولیعصر خواهد کشوند؟ آیا من رو تنها خواهد گذاشت و خرج چند ده میلیونی رو دستم خواهد گذاشت؟...خدائیش این مدت اصلا هم بهش نرسیدم و تو این چند سال خیلی همراهم بوده.....خدایا سلامتی رو به عزیزدلم یعنی لپ تاپِ دل و جان (مدلش دِل اینسپایرون از این صنعتی خفن ها هست)  بازگردان...


۳ نظر موافقین ۸ ۱۹ مهر ۰۳ ، ۲۳:۰۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ مهر ۰۳ ، ۱۴:۱۹

تو یکی دو تا پست قبلیم براتون نوشته بودم که با چند تا از دوستان رفتیم آهار، منطقه زیبایی بود و تا حالا نرفته بودم، البته یکم خسته شدم ولی وقتی رسیدیم اون بالا و وارد امامزاده شدیم انگار خستگی از تنمون بیرون رفت. امامزاده خیلی با صفایی بود...توصیه میکنم حتما اگر فرصت داشتید گروهی برید..من یکم خسته شدم البته راهش طولانی بود..ولی خیلی فاز داد جاتون خالی...مضافا اینکه ما تدارک مناسبی برای ناهار داده بودیم و حسابی حالمون جا اومده بود..بعدش هم تو حیاط اون امامزاده استراحت کردیم...مسیر جوری هست که ماشین نمیتونه و فقط آدمیزاد و دور از جون شما اسب و قاطر...یه قاطر هم تو امامزاده بار آورده بود و صاحبش داشت لنت ترمزهاشو عوض میکرد، نمیدونم چرا توجهم رو جلب کرد و منم ازش عکس گرفتم..خوشبختانه یا متاسفانه تنها عکسم از این سفر همین بود....


۰ نظر موافقین ۶ ۱۴ مهر ۰۳ ، ۰۷:۱۲
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۳ مهر ۰۳ ، ۱۸:۴۴

1.قبل از هر چیز این عید سعید بر شما مبارک باشد. 

2.متاسفانه چرخه مسافرتهای من تکمیل نشد...و من نتونستم به گیلان زیبا سفر کنم ولی ظاهرا سایر هموطنان حسابی تونستند و در هفته های گذشته گیلان رو ترکوندن و بلانسبت ملخ، این استان زیبا را غُرق؟ قُرق؟ کرده اند...یه عکس دیدم طرف دو تا ماشین سر به سر جلوی درخ ونه مردم پارک کرده بود و از دو تو ماشین، بند رخت بسته بود و لباساشو آویزون کرده بود تا خشک شه! قشنگ جلوی در خونه مردم! خدائیش غارتگرای امریکایی هم اینطور سرزمین سرخپوستها رو بلانسبت تصاحب نمیکردند! در هر صورت اونچه که برای من خیلی عجیبه چطور هماهنگ شده برای یکی دو روز تعطیل، خیل جمعیت میلیونی مسافران، مثل گله ملخ ها دور از جون مسافران با فرهنگ غیر بومی که هر جا میرن کیسه زباله شون هم همراشونه، جملگی و میلیونی به گیلان زیبا سفر کردند؟! این هماهنگی خیلی عجیب نیست؟ اونم کاملا خودجوش! چرا گیلان؟ چرا مازندران نه؟ عجیب تر از اون اینه که خوشبختانه سفر من جور نشد و من نتونستم یا گله ملخ ها!:) عه ببخشید دور از جون مسافران غیر بومی با فرهنگ، به گیلان سفر کنم! یعنی خدا منو دوست داشت..الان باز نمیدونم بخوام اراده سفر کنم گیلان دوباره شلوغ نشه..البته اگر بارون بیاد کار من سخت میشه..شاید هم قیدشو زدم..

3.راستی فضای اختصای بیان برای من تقریبا کار نمیکنه و به سختی بالا میاد و در حال حاضر نمیتونم ازش استفاده کنم و عکس ارسال کنم..شما هم همین مشکل رو دارید؟

4.نگارش و داوری مقالات هم بازی قشنگیه...ولی خب تهش پولی در کار نیست..صرفا اعتبار علمی خودت...بنظرم یکم دست به عصا در این خصوص گام بردارم بهتره

5. شما هم آب لیمو ترش می کشید؟  من که این کار حال خودمو خیلی خوب میکنه....از میدون تره بار لیمو ترش بخری بدی آبشو بکشن...بعضی لیموها یه عطری دارن که منو مدهوش میکنه..بهتون گفته بودم من عاشق شربت آبلیموی ارگانیک هستم؟

6. بنا دارم با اومدن بوی ماه مدرسه، کوهنوردی ها یا بهتر بگم پیاده روی ها در مسیرهای منتهی به کوه را در تهران ادامه بدم..چند روز پیش این کار رو شروع کردم و میخوام ادامه بدم..البته خواب صبح ها برام خیلی دلچسب شده و دل کندن ازش واقعا سخت..ولی باید برگردم به تنظیمات کارخانه...

7. راستی این ترم چند واحدی هم تدریس برداشتم..البته اگر کلاسها به حد نصاب برسه ..چون ظاهرا نسل دانشجوها رو ملخ خورده..اکثرا یا دارن میرن اونور آب یا دارن میان اینور آب!:) نمیدونم ولی احساس میکنم دانشجوی مهندسی به شدت آب رفته! بره....بهتر.....

8. یه تعداد از بلاگرا واقعا مفقود الاثر شدند..هیچ خبری ازشون نیست..واقعا رفتند که رفتند...ایشالا هر جا هستند سالم و موفق باشند...

9. یه پست توشهریور ماه اگر نمیزدم گمشده داشتم...واریانس زیاد موضوعات این پست رو ناشی از پیروزی اراده ارسال پست من بر سوسه های شیطانی متروکه شدن بیان، بدونید...ما بیانی ها تا آخرش هستیم...تا آخرش میمونی؟ بله میمونم:) 


۶ نظر موافقین ۶ ۳۱ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۴۵