سید مهدی شجاعی یکی از نویسندگانی هست که نوشته هاشو خیلی دوست دارم..
کتاب کشتی پهلو گرفته اش رو خیلی دوست داشتم و چند بار خوندم ..بعد نشریه ای به اسم نیستان چاپ کرد که خیلی دوام نیاورد، ولی امروز دیدم انتشارت نیستان هنوز پابرجاست..
سید مهدی شجاعی یکی از نویسندگانی هست که نوشته هاشو خیلی دوست دارم..
کتاب کشتی پهلو گرفته اش رو خیلی دوست داشتم و چند بار خوندم ..بعد نشریه ای به اسم نیستان چاپ کرد که خیلی دوام نیاورد، ولی امروز دیدم انتشارت نیستان هنوز پابرجاست..
امروز بعد مدتها، رفتم سلف دانشگاه...خیلی وقت بود نرفته بودم
سلف برای دانشجوهای ارشد و کارشناسی یه حال و هوای دیگه داره ولی برای دانشجوهای دکترا اینطور نیست...شاید حداقل برای من اینطوریه.... هر چند سلف دانشجویان دکترا با کلاستره و امکاناتشم بیشتر..امروز دقت کردم رو همه میزها، شیشه مخصوص آبلیمو بود..نهارم قیمه بادنجان؟ بادمجان؟ بود! البته یه آلترناتیو غذایی هم داشتند که ماکارونی بود... چون آبلیمو مفت بود من دو سه تا لیوان آبلیمو نمک درست کردم زدم تو رگ! (روش تهیه یا بقول دکتر یونس، رسپی، یک هشتم لیوان آبلیمو، بقیه اش آب +اندکی نمک به مقدار لازم) عشق منه!
امروز هر کاری کردم استاد راهنمایِ جان رو نتونستم ببینم، رفتم سر کلاسش از لای در یواشکی دید زدمش! امسالم پیراهن مشکی شو پوشیده بود..دلم برای سخت گیری ها و لبخندهاش تنگ شده! عملا دو سه ساله منو از زندگی ساقط کرده ولی فداش بشم، عاشقانه دوستش دارم(همینجا جهت تنویر افکار سرگردان و منحرف بگم هر دو آقا هستیم(اهوم...))..امیدوارم تا روز جدایی و اخذ مدرک همینطور عاشقانه دوستش داشته باشم..
منو خیلی تحویل میگیره منم خیلی براش احترم قائلم...نمیدونم ما دو تا چرا زودتر همدیگه رو پیدا نکردیم!
دیروز برای یه عزیزی دسته گل خریدم به مناسبت روز تولدش و با تب سی فرستادم در محل کارش! خود گل شد 160 تومن...هزینه تب سی هم 11 تومن شد که من 15 تومن بهش دادم گفتم بقیه شم باشه برای خودت! خدایا خودت شاهدی که من برای ریا اینا رو نمیگم اینجا..میگم بقیه هم یاد بگیرن شاید برای منم از اینکارا بکنن؛ نه خدائیش اخلاص رو حال میکنی؟:))(ضمنا برای تنویر همون افکار منحرف عرض کنم که باز هر دومون یعنی هدیه دهنده و هدیه گیرنده آقا بودیم! من نمیدونم چرا اینا رو باید به شما بگم آخه؟:))
خدایا بخاطر همه نعمتهای قشنگت از جمله این روزها ممنون..
این آهنگ که اسمش مشک هست رو افشین آذری خونده که بنظرم قشنگه، حیف که آذری بلد نیستم و دقیقا نمیدونم چی میگه..البته یه چیزایی متوجه میشم:
دانش آموزی بودم ماجراجو...
ارودی دانش آموزی آمده بودیم به پابوستان...
آخرین زیارتمان بود و بنا بود اتوبوس بعد از زیارت حرکت کند
من حواسم پرت زیارت شد و یکی دو ساعتی بود که اتوبوس رفته بود
و مطمئن شدم که جا ماندم
و چه فرصت خوبی شد که پسرکی جامانده دور حرم بچرخد و درددل کند
یکی دو ساعت بعد همه اتوبوس و فرستاده اتوبوس آمد و من را پیدا کرد و با خودشان بردند
شاید هم آنها گم شده بودند و شما برایم پیدایشان کردید
هر چه که بود برای من چیزی شبیه معجزه بود....جالب این که هیچ کس هم به من غر نزد!
رفتم نشستم رو صندلی خودم و اتوبوس حرکت کرد...
از آن روز راه این خانه را گم نکردم و به امید خدا گم نخواهم کرد...
هنوز مدارش تکمیل نشده- فعلا اول راهه- ولی پشتکارش خوبه..اسمشم ام ام کا تی هست!
مدارش فعلا خیلی ساده است بناست پیچیده تر بشه
فعلا اینم عکساش:
مجتبی شفیعی و تیمش بنظرم تو حوزه برنامه سازی و تولید محتوا و تدوین حرفهای جدیدی برای گفتن داره
هر چند من هنوز نتونستم بفهمم دقیقا فازش چیه؟
بنظرم همه سلیقه ها رو در نظر میگیره
اینکارش هم بد نبود هر چند مداحی آخرشو دوست نداشتم ولی باز دمش گرم.
در بازیِ شطرنجِ زندگی، کیش و مات ها کم نیست!
باید حواست باشد کمترین تلفات را بدهی و تا میتوانی کیش بدهی و کیش نشوی!
مات که شدی انتهای خط است!..میروی قاطیِ بازنده ها و حق دارند که قیافه ات را شطرنجی کنند!
وای که چقدر وزیر مهم است! وزیرِ ماست، بلایِ جانِ شطرنج باز است!
مثل کامیونی است که در جاده پر پیچ و خم چالوس، جلوی شما افتاده و نمیگذارد حرکت کنی!
رُخ یا قلعه هایت هم باید پاکدست باشند تا افقی وار یا عمودی وار، کژی ها را درو کنند که اگر نکنند، واویلاست!
وزیرت برنامه نداشته باشد یا کار نکند کلاهت پس معرکه است!...
بعضی ها برای آنکه وزیرشان ابتدای کار نخورد، آن را پتوپیچ میکنند که بقول خودشان هوتوتو نشود و بار سنگین مسئولیتش را به گردن فیل و اسب و سرباز بدبخت نیندازد...
راستی دلم برای سرباز میسوزد....این بیچاره فقط باید جلو برود و عقب رفتن در کارش نیست آنها هم یک خانه یک خانه..بجز حرکت اول که دو خانه است...حتما حقوق اش هم کم است مادر مُرده!
اسب ها موجودات مرموزی هستند..من که هنوز از رمز و راز اسب ها سر در نیاوردم! راستی نکند اسب ما با مادیانِ اسب حریف روی هم بریزند و وزیر بیچاره ما را سر کار بذارن و به شاه خیانت کنند!
اسب اگر اسب باشد به کمک وزیر با دو سه حرکت حریف را کیش و مات می کند!!! یک همچین قدرتی دارد اسب!
فیل ها را همیشه با زیوآلات و اشرفی های به گردن آویخته تجسم می کنم...مثل ثروتمندان و بازاریهای یک مملکت، با حرکات ضربدری شان می توانند از فواصل دور کیشهای اقتصادی مهلکی به حریف بدهند! البته اگر بدهند!
وای به روزی که فیل های حریف چه سفید چه سیاه دائم به تو کیش بدهند!!!اعصابت بهم میریزد، مهره هایت فقط باید نقشه مهره های حریف را خنثی کنند و از آن بدتر که تو نقشه ای نداشته باشی!! نمیگویم دست از زدن مهره های سرباز حریف بردار، ولی فکری هم برای فیل و اسب و وزیر حریف کن! لااقل یکی دو تاهم تو کیش بده به آن شاه لعنتیِ حریف!
من از فیلهای حریف خیلی بدم میاید! همینطور از اسب هایش! اصلا به من باشد، وزیر به وزیر میکنم، اسب به اسب میکنم و فیل به فیل! بگذار شاهِ من باشد و چند سرباز! همینطور شاهِ حریف باشد و چند سربازِ حریف!
بخدا اگر سرباز، سرباز باشد، به آخر خط که برسد وزیر میشود و دمار از روزگارِ حریف درمیاورد....
این روزها دیگر نه وزیر، وزیر است و نه قلعه، قلعه!
شاه هم که با یک خانه، یک خانه رفتن کاری نمیتواند بکند!!!
خدا کند وزیر در هر بازی، وزیر باشد، لامصب خیلی کار از دستش برمیاید! قلعه هم همینطور، ولی خب قلعه باید خیلی پاکدست باشد..
نمیدانم چکار باید کرد! این روزها خیلی کیش میشویم و سه تا در میان جا خالی میدهیم! حدا کند وزیر بیشتر به دادمان برسد! سربازها همینطور بروند جلو و کارشان را انجام دهند و مواظب باشند نخورند، به کار وزیر هم کاری نداشته باشند، شاه و قلعه و وزیر اگر بفکر بازی باشند، بالاخره باید دور هم بنشینند و چاره های برای کیشهایِ پی در پیِ حریف بکنند! این که نمیشوند آخر، تا جُم میخوری، حریف بگوید کیشششششش! ای درد و کیش!!! ای کوفت و کیش!!! اصلا کیش بخورد تو سرت!
بخدا اگر کمی زودتر بازی را شروع کرده بودیم و مهره هایمان بفکر 64 خانه بودند نه به فکر خودشان و نقشه های بهتری داشتیم، الان ما بودیم که هی بهت کیش میدادیم حریفِ عشقِ کیشِ ما که زندگی مان را کیش باران کردی! امیدوارم از بازی ات خیر نبینی!!!
تو برده ای و من خوشم که در نبرد زندگی.....تو هستی و نمانده ام دمی بدون شاه ، من
=جدیدا هر کی فامیلش طاهری هست بهش میگم کاظمی، هر کی هم فامیلیش کاظمی هست بهش میگم طاهری!
=میوه میخوام بخرم از هر جا گرونتره میخرم...بازم نمیدونم چرا؟
= هر کی بهم ابراز علاقه میکنه