دو ماه و نیمه سرِ ندونم کاریِ یه اپراتور که زده یه دستگاه رو شتکشو هتک کرده، میگذره و من بیشتر کارامو تعطیل کردم که تا با طناب پوسیده ای، سنگی که همین اپراتور عزیز، که من به چشم نفر سوم پت و مت از سمت راست می بینمش، انداخته تو چاه رو بیارم بیرون!!..متاسفانه هنوز موفق نشدم!!!...راستی گفتم پت و مت، چند وخ پیش متوجه شدم سری جدیدشو ساختن..خیلی قشنگه..کسی لینکی داره بذاره دوباره ببینیم ..ممنون
بعد دو ماه و نیم رسیدیم به یه آی سی تقویت کننده قد یه دونه گندم! یعنی دستگاه به اون عظمت دو ماه و نیمه که معطله این یه دونه آی سی اندازه گندم بوده!؟ راسته که گفتن نیم کیلو باش ولی مرد باش!جایی خوندم چندین برابر نفتی که ما صادر می کردیم (گذشته استمراری) و درآمد کسب میکردیم، کشور سنگاپور فقط با طراحی همین آی سی های پرکاربرد و خیلی ریز درآمد کسب میکنه اونم چه درآمدی! من که هر وقت واحد بشکه برای صادرات نفت به گوشم میخوره پیش وژدانم حسابی شرمنده میشم و سرمو میندازم پایین!
دانشجوی ارشدی صبح زود یعنی ساعت هفتصبح با تنی خسته از بیماری کرونا، سوار بر موتور قراضه اش از روستای خود در یکی از غربی ترین استانهای کشور، خارج می شود و به امید جرعه اینترنتی بی مقدار و ناچیز فقط به دلیل آنکه هیمنه ی امواج اینترنت به روستایشان نرسیده، با چشمانی خسته از سیلی کرونا که تمام جانش را فرا گرفته عازم شهر می شود. خدا را شکر حداقل او مانند تنی چند از همدهی هایش بر روی تخت بیمارستان بستری نشده و هنوز با ته مانده رمقی، برای رسیدن به کلاس های آنلاین راهی شهر شده تا زیر سایه اینترنت شهر در کلاسهای روز دوشنبه حاضری بزند و غیبت نخورد که.......تصادف می کند و لپ تاپش خورد و خمیر می شود و ...... دیروز که از او پرسیدم چرا صدایت خسته است، بعد از کلی عذرخواهی گفت: شرمنده ام استاد، کمی بیمارم، کرونا گرفته ام، ببخشید که جلسه قبل را نبودم و... و وقتی بیشتر میپرسی و حالش رو جویا میشوی ماوقعی که در بالا نوشتم را می گوید و من آنجا مقایسه اش میکنم با تن پرورانی که مدرک میخرند، مدرک می سازند و ....
بعد از آنکه کلی برایش آرزوی سلامتی کردم، در دلم تحسینش کردم....امیدوارم زودتر از بقیه به قله موفقیت برسد، همین...
تو شاد، دانش آموزا از زیر پتو درس میخونن و امتحاناشونم تو فایل pdf جواب میدن، تو دبیرستان، مدیر دبیرستان پسرونه می گفت سه تا برادر سه قلو هستند که یکی شون جای هر سه تا شون امتحان میده! تو دانشگاهم که نگم بهتره! (البته قطعا همه اینجور نیستن)
بمیرم برای خودم که با چه دقتی مثل عکس زیر درس میخوندیم:)
به به....می بینم که جوّ بیان حسابی معنوی شده و جنّ و پری آمارشون از بلاگرها فزونی یافته! خوبین؟ ماشالا چقدر بزرگ شدین؟! البته من که نمی بینمتون ولی حتما بزرگ شدین دیگه.....امیدوارم همیشه رو به رشد باشید...راستش از خدا که پنهون نیست از شما هم که پنهون نیست، پس از کی پنهونه؟ حالا کاری نداریم ولی اتفاقا من خیلی دوست دارم همه از بیان برن و من راحت اینجا خاطراتمو بنویسم....یعنی یه جوری باشه فقط من باشم و مهندس قدیری:) خودمو و خودش.....چند روز پیش هم که بیان سکته کرده بود و 404 نشون میداد. من فکر کردم به ملکوت اعلا پیوستیم ولی فرداش دیدم نه یه فرصت جدید به ما داده بیان!(سامانه ال ام اس دانشگاه قاط میزنه یعنی بیان حق نداره دو روز بره تو کما؟!!)......بیایید از فرصت هایی که مفت و مذلل؟ مضلل؟؟ (جدا دیگه از من نخوایید این یک کلمه رو درست بنویسم! ) بیان در اختیارتون قرار میده نهایت استفاده رو ببرید...مثلا چرا از این پست های مفید استقبال نمیکنید؟
بهتون گفتم چند وقت پیش یه خانمه کوبوند تو سپر عقب ماشینم و منم گفتم چیزی نشده بفرمایید برید بکوبونید به یه بدبخت دیگه؟ چند روز پیش اسب سفیدمو بردم (اونم حالش خوبه از احوالپرسی شما) سپرسازی میگه فقط 200 تومن باز میکنم سپر ماشینتو تا اون شکستگی شو درست کنم....200 تومن پول 3 پرس کباب برگه خوش انصاف!......یا چند روز پیش خانمه سراسیمه زنگ زده که استاد من دانشجوی دانشگاه بوق تهران ... هستم 3 تا سوال الکترونیکه الان امتحان دارم، تا 45 مین دیگه باید جواب بدم تو واتساپ میفرستم جواباشو برام بفرستید هزینه اشم هر چقدر شد تقدیم میکنم....بهش گفتم تو فقط بگو شماره منو کی بهت داده؟ میگه آقای کریمی میگم آقای کریمی کیه؟ میگه آقای کریمی دیگه...گفتم اولا که من تا حالا از این کارا نکردم ...ثانیا همین الان برای اینکه از اون 45 دقیقه وقتت کم نشه بهت میگم نه، ولی به اون آدمی که شماره منو بهت داده بهش بگو خیلی باوفایی که هنوز منو یادته و از من ای طو استفاده هایی میکنی....هر چند ذهنم رفت سمت همون دانشجویی که جدیدا عکس عروسیشو تا واطساپ دیده بودم.گفته بودم براتون که، امیدوارم که یادتون رفته باشه:)) ضمنا اینم بگه با یکی از دوستان که اونم دانشجوی دکترای یک دانشگاه معتبره دیروز این موضوع رو مطرح کردم، گفت که این که چیزی نیست یکی از بچه های آزمایشگاه ما در آنِ واحد سه تا امتحان میده! همش هم بجای دیگران..تا حالا 40-50 میلیون تومن درامد داشته! گفتم دروغ میگی؟( خدا رو شکر نگفت به جان نقی:)) ولی به همون دوستمون گفتم بنظرت این پولها درسته؟ اونم گفت نه...فهمیدم اونم مثل من بچه مثبته که داره زور میزنه مثل ادم زندگی کنه....ولی خب چه فایده....وقتی برای آموزش کسی بها قائل نیست، باید دانشجوی دکترای یه دانشگاه معتبر بره سراغ این جنگولک بازیا.... ولی دیروز خیلی باحال بود...یکی از دانشجوها زحمت کشیده بود و از دستگاه های شرکتشون فیلم گرفته بود، دستگاه هایی که عملکردشون مرتبط با یه بخش از درس ما بود و من در ازای یک نمره پایان ترم ازش خواستم این فیلم رو تهیه و بعد از کلاس مجازی مون ارائه کنه..از لحاظ زمانی خیلی به موقع بود...دقیقا همون موقع که درسمون تموم شد اون فیلم پخش شد و فکر میکنم تو یادگیری دانشجوها خیلی تاثیر داشت...خدایا تو شاهد باش ما از راه قانونیش با چندرغاز حق التدریس که اونم بزور خِرکش باید پولمونو بگیریم، داریم نهایت تلاشمونو میکنیم و وارد جاده خاکی هم نمیشیم، بجاش یه تویوتای اف جی کروزر با راننده برای من بفرست دیگه ممکنه شرکت تویوتا این مدل ماشینو تولید نکنه ها:)))