یادم باشد چرا به رویا جواب منفی دادم.....
یادم باشد چرا برخلاف تمایلات قلبی خودم، جواب نه را آماده کرده، مضمضه کردم و بر خلاف میل باطنیم تحویل رویا دادم!...
یکبار دیگه هم به رویا نه گفته بودم!...نه الان....تقریبا قبل از کرونا....
ولی چه کنم که دوباره خودم رفتم و پیشنهاد دادم که باشم....
امروز تماس گرفتم و گفتم که باز هم نیستم...
وقتی ارزش آدم را نمیدانند همین میشود...
وقتی بعد مسافت وجود دارد همین میشود...
وقتی سطح من بالاتر می رود و گزینه های بهتری دم دست هستند هم همین می شود...
تقصیر من چیست که دیگر نسل کالج ها در حال انقراض است!
تقصیر من چیست که دیگر نسل کالج های 1 و 2 محکوم به فنا هستند..
تقصیر من چیست skill ها جایگزین آموزش های دانشگاهی شده اند؟
تقصیر من چیست آدامس خروس نشان و بیسکوئیتِ مادر و لُپ لُپ هم قیمت شان متناسب با دلار ارزشمند می شوند اما حق التدریس یک مدرس، مثل ...سرجای قبلی خودش چسبیده؟!!
تقصیر من نیست...شاید تقصیر تو هم نباشد!
هر چند مقصر اصلی خودمم هستم که در کلیشه ها وامانده ام!......
این واگویه به امانت بماند اینجا که هر وقت وسوسه عشق و عاشقی به کلمه ام زد، این جملات را بخوانم و دلم تسکین یابد....
و بجای این افکار پلید، در باغچه دلم یا در باغچه واقعی، ترب بکارم!
(رویا اسم کوچک ریاست دانشگاه بوق است که قبلا مسئول گروه بود و واحدهای درسی درت رم را ایشان به ما پیشنهاد می دهد. این گفتگو صرفا یک گفتگو کاری است و برای اختصار من ایشان را در وبلاگم رویا خطاب میکنم.)