نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

اندر مصائب آموزش مجازی....

جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۹ ق.ظ

همونطور که درس شنیدن برای دانشجوها به صورت مجازی سخته، درس گفتن هم برای اساتید اونم به صورت مجازی سخته!

- صدا میاد؟

-همه هستن؟

-کسی سوال نداره؟

-بچه ها گوشه سمت چپ بایین اسلاید رو ببینید...آه این نشانگر چرا کار نمیکنه؟

-الان دقیقا چه کسی داره صحبت میکنه؟ لطفا اسمتون رو بفرمایید

-دوستان کسی سوالی نداره؟ { اصلا قیافه دانشجو رو نداری که متوجه شی مطلب رو گرفته یا نه؟}


قبلا یه ماژیک برمیداشتی و از این طرف تخته وایبرد شروع میکردی و  با کلی سوال و جواب و فیدبک گرفتن از دانشجو که متوجه شی مطلب رو متوجه شده یا نه میرسیدی به آنسوی تخته! با افزودن مقداری نمک و ادویه طنز و شوخی که دانشجوها خسته نشن...و وسطاشم حرف های جدی ساندویچ شده که معمولا دانشجوها گوششون برای شنیدن اون حرفهای جدی تیزتر بود...و میگفتن بیشتر به دردشون میخوره...یادمه چند سال پیش بحث ازدواج سرکلاسم پیش اومد....جوری شده بود که دیگه بچه ها خودشون مشارکتی با هم بحث رو پیش میبردن و من فقط گوش میکردم..خوب شد اون جلسه صداشونو هم ضبط کردم و تو همین وبلاگم گذاشته بودم...قبلا که سر کیف تر بودم اون پست قایل مشاهده بود ولی الان رفته تو باقالی ها و  پیش نویس ها..مثل خیلی از پستهای دیگه ام....نپرسید چرا که واقعا دلم خونه از این خودسانسوری و این رکودی بلاگستان!!....وبلاگم مِنو داشت و یه قسمت مِنوی دانشجوهام بود...برای هر کسی جذابیت نداشته باشه اون بخش برای من خیلی جذاب بود..عکس دانشجوهام رو هم گذاشته بودم....یه عکس بود  که 4 تا دانشجوی پسر تا ساعت 4 صبح گروهی درس میخوندن و همه دستاشونو گذاشته بودن رو سرشون که یعنی پوستمون داره کنه میشه و اون عکسو به عنوان شاهد مدعا برای من فرستاده بودن:))..یادش بخیر....بچه های کارشناسی باحال ترن...تو کلاسای ارشد این صمیمیت رو کمتر دیدم...نه اینکه بچه های بدی باشن...ولی خب تعدادشون هم کمتره تو ارشد... من با دانشجوهای کارشناسی خصوصا آقایون شون خیلی راحت بودم و تو کلاس ما بچه ها خیلی صفا میکردن و کلی می خندیدیم...درس ام هم سرجاش بود...سختگیری هامم سر جاش.....ولی کلاسمون شاد بود....یادش بخیر..دلم برای اون دانشجوها و اون کلاسها تنگ شده حسابی...


پ.ن: من تو این عکس نیستم و همه شون دانشجو هستند...

نظرات  (۲۳)

۱۲ دی ۹۹ ، ۱۱:۴۱ سیده فرفره!

بعد کرونا ما رو دعوت کنین یه روز به عنوان دانشجوی مهمان بیایم کلاستون😁😁

پاسخ:
حتما ..شما دعا کنید این کرونا بره.....یه روز همه بلاگرا رو دعوت میکنم سر کلاسم جوری که جا برای نشستن خود دانشجوها نباشه:)
۱۲ دی ۹۹ ، ۱۱:۴۶ دچارِ فیش‌نگار

ازدواج هشتگ شده چرا؟

پاسخ:
میدونی چرا لاک پشت ها 150 سال عمر میکنن؟ چون سرشون تو لاک خودشونه و به کار کسی کار ندارن:)))
خب کلمه کلیدی هام تموم شده همین کلمات تو آرشیو موجود بود! ما که مثل شما کپی پیست نمیکنیم!:)

میشه ی کلاس اموزش رفتار با دانش اموز/دانشجو واسه معلما/استادا بزارین؟

پاسخ:
خواهش میکنم..البته من خودمو در اون حد نمی بینم که برای اساتید و معلمان فرهیخته کلاس بذارم....ولی کاری از دستم بر بیاد دریغ نمیکنم..خودمم استقبال میکنم تجربیاتمو بتونم در اختیار بذارم..حالا در قالب کلاس یا پست وبلاگ ..البته اگر بدرد بخوره این تجربیات من:))

بقران پدرمونو دراوردن /:

یجوری که فقط باید بصورت دهن باز ، چشم درشت ، و دارای بغض یاکریم طور ، به گوشی زل زد و همونجا دراز کشید سقفو نگاه کرد

پاسخ:
حق دارید درکتون میکنم
اینطور که شنیدم دخترا تو این سالها سرکش تر شدن نسبت به پسرا و خصوصا تو دوره دبیرستان معلمی برای دخترای دبیرستان خیلی سخت‌تر شده
مقاطع پایین‌تر سخت تره.. البته من تا حالا فقط برای دانشجوها تدریس کردم ولی اینا رو از شنیده ها میدونم. 
سعی کنید بچه های تقص رو شناسایی کنید و باندهای که دارند رو کاملا زیر نظر بگیرید. تو ذهنتون تقسیم بندی شون کنید به باند یاکوزا، مافیا، برادران دالتون و... :))  هر باندی رو نقطه ضعف و قوتشونو پیدا کنید و ببینید چطور میشه رگ خوابشون به دست گرفت. این وسط باید حواس معلم به بچه درسخوان هم باشه که تلف نشن... من هر وقت می بینم دانشجوها گیج میزنن یا خیلی تو خودشونن بحث ازدواج یا فوتبالو پیش میکشم. تا الان بازخوردهای خوب و مثبتی داشتم. و حواسمون باید باشه جوونا تشنه محبت هستن خصوصا دبیرستانی ها.. فقط با این قشر باید دوست بود.. روشهای قبلی و تحکم و از بالا به پایین نگاه کردن اصلا جواب نمیده. من همیشه دانشجوها میگفتن استاد ما با شما خیلی راحتیم. و این اعتماد طرفینی خیلی کمک میکنه به موفقیت یا معلم یا استاد 

من دانش اموزما 🙄

توروخدا این دالتونا و... رو از توماها پیدا نکنیییین

پاسخ:
ای بابا زودتر می گفتید خب..من این همه تایپ نکنم:)
خب از بین کیا پیدا کنم؟:)
۱۲ دی ۹۹ ، ۱۵:۱۰ دچارِ فیش‌نگار

 آخه شما هنوز به اون مرحله فنای فی الله نرسیدی که بخوای کپی پیس کار بشی :)

پاسخ:
الان شما که رسیدی آخرش هم شدی کپی پیست کار که؟!:)

کلاس انلاین فقط عذاب استاد و دانشجو است ...

کلا تدریس روحیه خاص می خواهد ...

ادم تو ارشد افسردن ..زمان ندارن ..خسته ان ...

اما کارشناسی جوون اند ‌‌فکر می کنند جایی خبری هست ...

پاسخ:
آره والا
ما روحیه اشو داریم ولی خب امکانات کمه:)
اینم یه دیدگاهه..از این زاویه نگاه نکرده بودم..

آموزش مجازی، مجاز آموزش هم نیست چه رسد به حقیقتش....

همون آموزش مجازی خر است خودمون

با عرض پوزش

پ.ن: کامنت گذاری غیربیانی ها آزاد شد خیلی خوبه:)

پاسخ:
قطعا...خیلی معادلات عوض میشه
:)
خواهش
عه؟ مگه بسته بود؟ ببخشید من دستم خورده بود احتمالا....
شما همون بهار بلاگ اسکای و پرنسس هستید یا یه بهار دیگه؟

ان شاء الله زنده و سلامت بمونیم تا پایان سال تحصیلی:(

کرونا ما رو نکشت ولی فک کنم آموزش مجازی این کار و بکنه:/

جاییکه من هستم از متوسطه اول و حتی از دبستان مزدوج میشن😑😑 سعی میکنم خیلی سراغش نرم چون سردرد میگیرم:/

پاسخ:
امیدوارم:))
خدا نکنه..این نیز بگذرد
واقعا؟ کجاست ب من چند نفر رو بفرستم بیان نیمه پنهانشونو پیدا کنن؟:)) سراغ چی؟
۱۳ دی ۹۹ ، ۰۷:۱۳ فاطمه حسینی

خوب ماهم گناه داریم 

نتمون ضعیف یا قطع میشه تقصیر ماست 

ولی اگه نت معلم قطع شه تقصیر جناب جهرمیه :)

پاسخ:
قطعا در اینکه شما گناه دارید شک نیست:)
امان از این نت..امان از این جهرمی...معلما حق وتو دارن:)

شرمندم🤐

خب چرا علاقه ب پیدا کردن دارین

معلمای ما هر وقت پیدا کردن همش پاچوندن از هم

پاسخ:
خواهش میکنم دشمنتون شرمنده
به شخصه علاقه ای ندارم شما راهکارخ واستید منم راهکار دادم:)

اگه شما ناگفته ها رو گفتید منم میگم کجاست:))))

سراغ بحث ازدواج در اون محیط چون به جر و بحث و... کشیده میشه...:)

پاسخ:
من که ناگفته ای ندارم:)) من با همه اینجوری همه با من اونجوری(نقی معمولی):)))
کار خوبی میکنید.از قدیم گفتن سری که درد نمیکنه قرص استامینوفن نمیخورن براش:)))

پس هنوز جای شکر هست...

لطفا به این روند دبیریتون ادامه بدین

باشد که همگان دبیران این چنین رستگار شوند

پاسخ:
سلامت باشید
باشه به دبیری مون ادامه میدیم:)

یه بهار دیگه...

بهاری می رسد از راه و می گویند می روید

گل داوودی از هر سنگ و حسن یوسف از هر چاه...

ان شاء الله برسه اون بهار:)

پاسخ:
چقدر بهار داریم پس:)) خدا رو شکر


بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار

بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار

آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار

کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار

خبرت هست که مرغان سحر می‌گویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار

هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار

تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار

کی تواند که دهد میوه الوان از چوب؟
یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار

وقت آنست که داماد گل از حجله غیب
به در آید که درختان همه کردند نثار

آدمی‌زاده اگر در طرب آید نه عجب
سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار

باش تا غنچه سیراب دهن باز کند
بامدادان چو سر نافه آهوی تتار

مژدگانی که گل از غنچه برون می‌آید
صد هزار اقچه بریزند درختان بهار

باد گیسوی درختان چمن شانه کند
بوی نسرین و قرنفل بدمد در اقطار

ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
راست چون عارض گلبوی عرق کرده یار

باد بوی سمن آورد و گل و نرگس و بید
در دکان به چه رونق بگشاید عطار؟

خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
نقشهایی که درو خیره بماند ابصار

ارغوان ریخته بر دکه خضراء چمن
همچنانست که بر تخته دیبا دینار...


ما بهار زیاد داریم و زیاد دیدیم.... میرن و میان:)))

فقط سعدی جانمون میتونه بهار رو این طوری وصف کنه....روح نواز و دل انگیز که آدم از عمق جانش دلش تنگ بشه برای بهار...

بهار زیادشم کمه....:)))

 

پاسخ:
هر شاعری یه بویی داره..یعنی هر گلی یه بویی داره:))
اگر فرصت شد یکم خودتونو تحویل بگیرید:)

خدا حفظ نماید شما رو که در مقام استاد، دغدغه ی آموزش و تفهیم دانشجو رو دارین؛ مخصوصا در این شرایط که بستر برای اهمال کاری هم فراهمه...

هیییییی؛ کلاس درس (حتی شده از نوع مجازیش) آرزوست!...

پاسخ:
ممنون..یکم هم دعا کنید خدا بر درجات مالی و اقتصادی ما هم بیفزاید:)
تو کلاس درس مجازی خنده خیلی جایی نداره متاسفانه
۱۳ دی ۹۹ ، ۲۳:۱۶ سَیِّده ...

اتفاقا تعداد کمتر که خیلی بهتره صمیمیت بیشتری بین استاد و دانشجو هست...

بذارین یه سوالی که همش تو ذهنمه رو از شما که تجربه استادی دارین بپرسم...شما اگه یکی از دانشجوهاتونو مثلا تو خیابونی جایی ببینید میشناسین؟؟ و انتظار دارین که بیان و خودشونو معرفی کنن؟ یعنی کدوم حالت رو بیشتر می پسندین؟اینکه اصلا به روی خودشون نیارن و برن...یا بیان سلام علیک حداقل!

من خیلی این موقعیتا برام پیش اومده ولی فکر کردم کلا نشناخته بگیرم بهتره :)

 

این صوت فکر کنم همون موقع که من تاپیک های قبلتونو میخوندم هم نبودش...یعنی بهش اشاره کرده بودین ولی نبود ..واقعا بیان با شما چه کرده که محو خاطرات کردین یکهو !! :/

پاسخ:
ولی سن ها بالاتر رفته و ..ولی خب دانشجویان ارشد هم خوبن ولی احساس میکنم صمیمیت کارشناسی رو ندارن

خیلی کم پیش اومده...خوب طبیعیه که خوشحال میشم...بستگی داره به اینکه کی باشه و یا منو تو چه شرایطی ببینه
یادمه یه بار چون جای پارک نبود ماشینمو خیلی دورتر پاک کرده بودم...و کیف به دست داشتم میرفتم دانشگاه سرکلاس برای تدریس
دیدم یه ماشین خیلی کلاس بالا که یادم نیست تویوتا بود یا هیوندای بسیار شیک و قیمتی جلوی پام ترمز کرد و راننده هی تعارف کرد که سوار بشم..یکم شک کردم دیدم همسر یکی از دانشجویان خانم کلاسم پشت فرمون و اون خانم کنار شون نشستن...بعد سلام و احوالپرسی خیلی اصرار کردن که سوار بشم و سوار شدم ومنو رسوندن تا دم در دانشگاه...همسرشون و خود اون خانم هم خیلی تحویلم گرفتن...بعدا متوجه شدم همسر اون خانم یکی از کارخانه دارهای مهمه.....البته مشخص بود که برای نمره نبود..اون خانم مثل بقیه و بدون کمک من  درس رو پاس کرد...البته من پرستیژ خودمو حفظ کردم ولی در کل برام جالب بود....در کل حس خوبی به آدم دست میده...خیال نکنید اساتید یادشون میره یا اگر شما اونا رو نشناخته بگیرید اونا ممکنه نشناسند شما رو.چه اشکالی داره جلو برید و سلام کنید..

اگر منظورتون صدای دانشجویان در مورد ازدواجه چرا گذاشته بودم...شاید شما یکی دو ساله خواننده وبلاگم شدید ولی این وبلاگ چند ماه دیگه 5 سالش میشه...دیگه داستانش طولانیه:)
۱۴ دی ۹۹ ، ۱۹:۲۳ سَیِّده ...

آهان اره من همیشه فکر میکنم منو یادشون نیست برای همین بیخیال میشم...حتی ۲,۳دفعه پیش اومد که با تعجب اسممو صدا زدن و خودشون سلام احوال پرسی کردن ولی من همچنان در همان روش قدیم ماندم :/ پس اینطور که گفتین سعی میکنم تغییر رویه بدم واقعا ...

 

بله بله منم منظورم همون یک سال پیش که با وبلاگتون آشنا شدم و خاطرات قدیمتونو میخوندم بود...

پاسخ:
حتی اگر اسم و فامیلتون رو فراموش کنن چهره تون از یادشون نمیره..وای چه بهد که اونا شما رو صدا زدن...برای تغییر هیچ وقت دیر نیست...هر چند میدونم خیلی سخته

کاش با یه وبلاگ درست و حسابی و آموزنده تر آشنا شده بودید حداقل:)
۱۴ دی ۹۹ ، ۲۲:۳۳ سَیِّده ...

آره خیلی خجالت کشیدم خیلی... :(

 

اتفاقا من به شخصه خیلی طنز و تیکه های بین کلامتون اثرگذار بوده تو زندگیم..و خب با اینکه خیلی از رشته‌تون چیزی نمیگین ولی دیدم نسبت به مهندسین هم تغییر کرده(در جهت مثبت :) )

 

امیدوارم حداقل کامنت های ما هم اثرگذار باشه رو شما و یکهو نذارید از بیان برید :)

پاسخ:
بله خب طبیعیه..ولی میشه جبران کرد

شما لطف دارید.....احتمالا فکر می کنید تاثیر گذار بوده:) خدا رو شکر

کامنت های شما و سایر دوستان که خیلی تاثیرگذاره..وی خب چند بار خواستم برم نتونستم....در هر صورت ممنون

من بهار رو تحویل گرفتم نه خودمو ؛)

اگه نگید هر فصلی یه بویی داره :)

پاسخ:
بله دیگه یه تیر دو نشون:)
مگه نداره؟:)

داره اما مانیفست من اینه:

الهی همیشه بهار، همیشه اردی بهشت....

پاسخ:
همیشه خرداد، تیر مرداد شهریور مهر.....:)))

حتی مرداد و خرماپزونش:)

پاسخ:
دی ماه و سوز و سرماش، بهمن و برف سفیدش، اسفند و خونه تکونیش:)

تسلیم...:)

در دل ما نیز هر فصل جای خودش را دارد...

پاسخ:
خواهش میکنم
فکر کنم الان بهتر شد:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">