دانشجوی ویژه من!
سر کلاس به سختی خودشو میتونه نگه داره..معمولا چرت میزنه
سوال میپرسی ازش یا میخواد سوال کنه معمولا چرت و پرت میگه
چند وقت پیش اومد تو اتاق اساتید..احساس میکرد خیلی راضی نیستم ازش
گفت استاد از ۱۸ سالگی من شبها خواب ندارم و شبا با دیازپام ۵ و مشابه اون میخوابم
گفتم چی میزنی؟ گفت فقط سیگار ولی یکی از اساتید خانم که شاهد ماجرا بود بعد بهم گفت مطمئن باشید یا صنعتی میزنه یا چیزه دیگه! میخواستم بهش بگم به تو چه فضول خانم؟ که حرف دلمو رو سانسور کردم و گفتم چی بگم والا!
خود پسره میگفت معمولا دختری با من بیشتر از یکی دوماه نمیتونه دوام بیاره و سریع راهشو میکشه و میره
بهش گفتم برو پیش یه مشاور ...سعی کن شبها اگر خوابتم نمیبره حداقل یکساعت تو رختخوابت چشمهاتو ببیندی
حتی اگر خوابت نبره
نمیدونم چقدر حرفای من تاثیر داره براش..شاید کار از کار گذشته و شاید...اینا قرصاشونو بیشتر از ما و حرفای ما قبول دارن
حیف این جوونا....
گفت زندگیمو گذاشتم پای موسیقی...گفتم چی میزنی؟ چشماش چهارتا شد و گفت گیتار...سریع گفت برم بیارم بزنم؟ گفتم برو بیارش...نهایتش منو از این دانشگاه پرت میکنن بیرون دیگه! گفتم بذار دلش خوش باشه
رفت و اومد وو گیتارشو درآورد و شروع کرد به زدن! گیتار زد چه گیتاری! کل اتاق اساتید تتتتت تاثیر! قرار گرفت!
موسیقی قشنگ و دلنشینی بود که توش حکایت از غصه های زیادی داشت...