فقط ملخ ها...
بیکاران فضای مجازی امروز حسابی از ملخ ها بهره برداری کرده و انواع و اقسام جوکها را منتشر کردند. از پیش بینی بلای بعدی یعنی غورباقه ها تا گزارش حمله عربستان با سلاح ملخ و دیگر مطایبه ها و طنزهایی که نهایتا نیشخندی را به زور بر لبان ماتم زده مردمان سرزمین جاساز کند! ولی یک جمله من را حسابی به فکر فرو برد و فی الواقع زمین گیرم کرد. نتوانستم در مورد آن فکر نکنم. این جمله این بود:« تنها ملخ ها هستند که به ایران مهاجرت می کنند». این جمله حاوی دستمایه تلخ نقدبوده و حقیقت تلخی در ورای خود دارد. با خودم بفکر فرو رفتم. این سئوالات ذهنم را مشغول کرد:
یعنی هیچ موجود دیگری به ایران مهاجرت نمی کند؟ آیا غیر از ایران هرجای دیگری قابل زندگی کردن است؟ آیا این جمله کنایه و پیشینه انگاری به گذشته دارد؟ آیا خداوند بر این سرزمین غضب کرده؟ آیا هنوز دوران خشکسالی و غلبه هفت گاو لاغر یا چاق بر یکدیگر تمام نشده؟ آیا دیگر در ایران نمیتوان به زندگی ادامه داد؟ آیا جواب تمامی این سوالات مثبت است؟
اگر خیلی زیرکانه بخواهم بدون ورود به مسائل سیاسی و اجتماعی از پاسخ به این سوالات و دیگر سوالات دیگر شانه خالی کنم و دربروم، من اینطور خودم را قانع میکنم که خدا با ما سر جنگ ندارد. وقتی خودمان به خودمان رحم نکنیم انتظار زیادی نباید داشت. با خوردن و خوابیدن کاری درست نمیشود. با کار کردن هم چیزی درست نشده ظاهرا! آیا مسئولین....بگذریم! آیا....
دیروز از دو دانشجو پرسیدم مدرک تحصیلی را برای چه میخواهی؟ یکی گفت برای جلسه خواستگاری که دستم پر باشد و جلوی خانواده دختر سرافکنده نشوم و آن یکی که مسن تر بود گفت برای آنکه بروم کانادا! حقیقتش بهم برخورد...خیلی هم برخورد! احساس کردم من هم سرکارم!
بعد دانشجویان دیگری را در ذهنم مرور کردم که با عشق درس میخوانند و هنوز امید دارند با این مدرک کاره ای بشوند.. کمی احساس غرور کردم و امیدواری ام برگشت!
معمولا هر وقت این افکار به ذهنم خطور میکند دو راه به ذهنم میرسد! یک راه اینکه از غم آینده و غصه اینکه چه بلایی سر ماخواهد آمد روزگار امروزم را تباه کنم، خودم را حلق آویز کنم و آماده باشم تا مرگ مرا در آغوش بگیرد و تا آن زمان غر بزنم. و راه دوم آنکه شرایط هر چه سخت است و دشوار، خود را با آن تطبیق دهم و بفکر آن باشم چطور شرایط خودم را بهتر کنم و مهارتهای فردیم را توسعه دهم و کاری کنم که حداقل یک نفر هم که شده لااقل بخاطر من به ایران مهاجرت کند..ظاهرا عمری که در اختیار من هست محدود و تکرار نشدنی. پس چه بهتر که از شرایط حالم نهایت استفاده را ببرم و زندگی کنم...امید تنها سرمایه انسان است. حتی زمانی که همه دارائیش را سیل ببرد، یاراحتی و آسایشش را دشمن یا دوست جاهل!