هژده اردی بهشت نود و هشت
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۳۹ ب.ظ
- دیروز تو راه دانشگاه، پشت چراغ قرمز یه پسر بچه ای اومد شیشه پاک کن پاشید رو شیشه ماشینم و با این کاردک های پهن مخصوص شروع کرد به تمیز کردن شیشه ماشینم...انصافا هم خیلی داشت تمیز میشد! بهش اشاره کردم که الان پول همراهم نیست و فقط کارت عابر همراهم بود..ولی اون به کار خودش ادامه داد! منم هیچی بهش ندادم! سایپای درونم در مقابل حوای درونم حسابی واستاد! آموزه های بلاگر محترمه خانم حوا هم افاقه نکرد! این همه آموزش غیر مستقیم و ....اصلا ما مردها عاطفه نداریم!...نه عاطفه نه آزیتا! چراغ سبز شد...من پولی ندادم به پسرک، گازشو گرفتم و اومدم در حالی که نصف شیشه جلوی ماشینم تمیز شده بود و من....مگه چیه؟ کائوچیو ندیدید؟؟؟!!!:)
- دیروز تو دانشگاه داشتم از پارکینگ خارج میشدم یکی از کارمندا نزدیک بود یه پسره رو زیر بگیره! پسره همچین کارمنده رو شست گذاشت کنار، من حیرت کردم! همچین فحش و فحش کاری بود یه لحظه من خیال کردم باشگاه بوکسه نه دانشگاه! زمونه عوض شده! زمان دانشجویی ما خیال میکردیم دو نمره از پایان ترم هم دست کارمندای دانشگاه است! دخترای دانشگاه هم لو لو خورخوره ان! خدا شانس بده!
- ای کاش ما هیچ وقت نفت نداشتیم.! نه نفت نه گاز! نه نفت نه گاز نه صف! نه .....(بیخیال بابا)دیروز رفتم بازار میوه تره بار یه صف عریض طویل کشف کردم! بعد کلی سرک کشیدن متوجه شدم صف شکره !!اونم کیلویی ۳۵۰۰۰ ریال! فکرشو بکن!
- با توسعه مهارتهای فردی مهندسی را در ایران نجات دهیم!(ستاد اعاده حیثیت مهندسان ایران)!
- راستی یک کارت هدیه بهم داده بودن برای بانک آینده بود...بی انصافن رمزشو نداده بود....کلی گشتم تا بانک آینده پیدا کردم و پرسیدم!قابل توجه دوستانی که کارت هدیه بانک آینده دارن و رمزشو ندارن رمزش ۸۸۸۸ هست! نگی نگفتی:)
۹۸/۰۲/۱۸