ژاپن، چگونه ژاپن شد؟
چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۳۹ ب.ظ
(این مطالب از جاهای مختلف استفاده شده که با ذکر منبع بخاطر اهمیت و مهمتر از همه به دلیل علاقه و کنجکاوی خودم که واقعا ژاپن بعد جنگ جهانی دوم چطور ژاپن شد رو اینجا آوردم- راستش خودم هم ژاپن نرفتم که از نزدیک ببینم لذا کلیه مطالب کپی هست و دوستانی که انتظار دارند تمام مطالب وبلاگ به قلم خود نویسنده باشه میتونن با یه کلیک این وبلاگ رو ببندند و نخونن این مطلبو)
آنچه اقتصاد ژاپن را بدون داشتن هیچگونه منابع تولیدی به این مرحله از رشد وشکوفائی رسانده، فرهنگ ژاپنی است یعنی ثروتمند و سرمایه دار ژاپنی بجای آنکه ثروت و سرمایه اش را در در مصرف و رفاه زدگی خرج کند برای تولیدی دیگر و ابتکاری نو هزینه می کند
.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از "کوگانا"، مجمع الجزایر ژاپن (به ژاپنی: 日本، نیپون یا نیهون ) کشوری است در اقیانوس آرام واقع در آسیای شمال شرقی "زبان ژاپنی " زبان رسمی مردم و دولت ژاپن است، که توسط حدود ۱۳۰ میلیون نفر گفته ونوشته می شود.
بیش از ۷۰ درصد خاک کشور ژاپن کوهستانی است. این کشور بیش از ۶۸۰۰ جزیره و بیش از ۲۰۰ آتشفشان دارد.. "نرخ باسواد ان "در ژاپن حدود ۱۰۰ درصد است. میانگین عمر ژاپنی ها ۴ سال طولانی تر از آمریکایی هاست. . ژاپن دومین کشور جهان از لحاظ کمترین میانگین قتل در دنیاست،
ژاپن تابحال ۱۵ نامزد جایزه نوبل (در علوم شیمی، پزشکی و فیزیک)، سه مدال آور در این رشته ها و یک نامزد "جایزه گاوس" داشته است. نرخ بیکاری در ژاپن کمتر از ۴ درصد است.
فرهنگ دیرینه سنگی از حدود ۳۰ هزار سال پیش از میلاد، ذز ژاپن قدمت دارد . ۲۱ درصد از جمعیت ژاپن سالمند هستند که این رقم بیشترین رقم در دنیاست.
حتی زندانی های ژاپن (از سال ۲۰۰۳) با ظرفیت ۱۱۷ درصد کار می کنند.
ژاپن بعنوان یکی از قدرتهای اصلی اقتصادیِ جهان ، سومین اقتصاد برتر دنیا محسوب می شود... در این نوشتار سعی می شود به استناد منابع جدید آنچه ژاپن را "ژاپن" کرد به اختصار بیان کند
اقتصاد ژاپن
آنچه اقتصاد ژاپن را بدون داشتن هیچگونه منابع تولیدی به این مرحله از رشد وشکوفائی رسانده، فرهنگ ژاپنی است یعنی ثروتمند و سرمایه دار ژاپنی بجای آنکه ثروت و سرمایه اش را در در مصرف و رفاه زدگی خرج کند برای تولیدی دیگر و ابتکاری نو هزینه می کند چون اعتقاد دارد این تولیداست که رفاه می آورد ونه عکس آن،بعبارت دیگر قناعت و مصرف صحیح و هوشیارانه وقناعت به مدل فرهنگی خود در مصرف اصولی در زهد ژاپنی پایه تفکر وزندگی اجتماعی اوست... و تمام تمرکز او بر تولید و گریز از مصرف زدگی است تولید سقف و مرز نمی شناسد حتی اگر نیاز باشد کل جهان را تحت تاثیر قرار بدهد اما مصرف استانداردی با حد و اندازه متعارف ومود نیاز دارد...در ژاپن "پاتروناژ"که بخش اصلی نظام"شینتوی از مذاهب دینی"ژاپن است خود را در قالب "پدر گونه بودن نسبت به زیر دستان " معرفی کرده است... و این ویژگی به خوبی وارد اقتصاد ژاپن شده است که برخلاف ادعای موجود که غرب دست ژاپن را گرفته، نشان می دهد که ژاپن با فرهنگ ومعنویت مخصوص به خودش تولید اقتصادش را شگفت انگیز کرده است ونه تقلید وچشم انتظاری به دروازه ی غرب، قبل از جنگ جهانی دوم کلید آنرا زده بود و بویژ ه بعدازجنگ باتعریف اهداف وتقویت الگوی خود با کار جدی وپشتکار واتکای وصف ناشدنی بر توانائی خود به کشوری قدرتمند در عرصه ی تولید وصنعت تبدیل شد.
همواره ماجرای خلبان های انتحاری ژاپن وفداکاری آنها برای کشورشان نیز مورد توجه نسلهای پس از جنگ و درسی برای کار در رسیدن به رشد و شکوفائی سرزمین مادری بوده است.
خاطره خلبانهای انتحاری محرک والگوی کار
در 70 سالگی پایان جنگ جهانی دوم ماجرای خلبانهای انتحاری این کشور بار دیگر در برخی محافل رسانه ی تکرار شد.
"هیسائو هوریاما" 92 ساله یکی از خلبان های بازمانده از آن مجموعه با روزنامه ی گاردین در منزلش که در توکیو دارد به مصاحبه می نشیند(ماه آگوست2015) او ماکتی از هواپیمای جنگی زمان خودرا بربالای گنجه ی اتاقش قرار داده است، که درکنار آن جعبه ی از عکسهای یادگاری بار همرزمان ، وبریده های روزنامه ها ومجلاتی که گزارشات و اخبار مربوطه را در برگرفته نگهداری کرده است.
اوتوضیح می دهد: قبل از 1945، بیش از 500 هواپیما در عملیات انتحاری شرکت کرده بودند، ولی تعداد آنها هنگامیکه خطر تجاوز قریب الوقوع متفقین به رهبری ایالات المتحدة به سواحل ژاپن جدی تر شده بود افزایش چشمگیری یافت. بطوری که تا پایان جنگ، بیش از 3800 خلبان دراینراه ازجان گذشتند. و دههای کشتی آمریکائی وهم پیمانان آنرا غرق کرده یا به آنها آسیب جدی رسانده بودند و تا 15 آگوست 1945،همچنان هواپیماهای انتحاری به استقبال متجاوزین می رفتند.
اما پس از بمباران هیرو شیما و ناکازاکی در حالی که به رادیو گوش میکردم“و اطلاعیه رادیو بسبب پارزیت جریان برق درست متوجه نمی شدم فریاد خشمناک فردی دیگر مرا به هم ریخت و فهمیدم که جنگ را باخته ایم “.
“بسیار عصبانی هستم چون نتوانسته بودم برای کشورم فداکاری کنم چون فکر می کنم با زنده ماندنم برای همه ذلت ببار آورده ام. ولی با این وجود یاد و خاطره همکاران خلبان بزرگ خودم را تا همیشه زنده نگه خواهم داشت.
“ ما احساس غم انگیزی بخاطر از دست دادن دوستان مان درطی آن جنگ داریم، ولی تصور اینکه چگونه بازسازی ژاپن را کامل کنیم هیچگاه رها نکرده ایم “،
کار تا آخرین رمق
“کاروشی” اصطلاحی است که ذهن مسئولین وافکار عمومی ژاپن را ،در چند دهه ی اخیربویژه در قضایا ی مربوط به "سلامت جسمانی" و ارتباطات اجتماعی واقتصادی بخود مشغول کرده است ، و با اینکه دستیابی به موفقیت ها و آرزوها ژاپنی ها را بعد از جنگ جهانی دوم خوشبخت نشان می داد ولی اکنو ن ، کابوس “ کاروشی” تبدیل به چتر سایه روشن درپیشرفت ژاپنی بشمار می آید.معنی « کاروشی» چیست وکی بوجود آمد؟
کاروشی یعنی “ مرگ ناشی از افراط در کار ”
ونشانه های اولیه آن ” کاروشی” درآغاز دهه ی 70 تا پایان دهه ی 90 بخاطر فشار کاری ظاهر شد
توضیح اینکه حالت "کاروشی"، برای مثال برای یک کارگر، که 110 ساعت در طول هفته کارمی کرده ، با حمله ی قلبی درگذشته است، که نمونه متنوعی از آن در سایر عرصه های کاری بروز کرده است.و یکی از علل این وضعیت انگیزه های شدت وکنترل نشده ی داخلی بوده است
تتعدد عللی واسبابی که باعث می شود تا کارمندان ژاپنی به افراط در کار روی آورند بیشتر مربوط به عوامل داخلی کشور است تا جائیکه بسیاری از آنان قید مرخصی خود را بخاطر رسیدن به اهداف انگیزشی می زنند،
همچنین فرهنگ جاذبیت های کار دراین کشور بگونه ی است که حتی برخی بدون دریافت اضافه کار پس از پایان ساعات کاری به فعالیت ادامه می دهند
دولت ژاپن در پزوهش سال 2013، مشخص کرد که 16% درصد ار کارمندان هیچگونه مرخصی با حقوق هم نرفته اند همچنین وزارت بهداشت و درمان وکار وتامین اجتماعی در سال 2014 اعلام کرد که کارگران آن کشور حدمتوسط 173 ساعت اضافه کاری داشته اند.و تعداد قربانیان “ کاروشی” درسال 2013 به 197 مورد رسیده است ،
مؤسسه همکاریهای اقتصادی وتوسعه بین الملل ژاپن را در رتبه ی اول کشورهای پیشرفته که کارمندان آن 50 ساعت در هفته کار می کنند قرارداده است ، (به نسبت 22.3 % از کارمندان ژاپنی)
در جهت رهائی از عواقب منفی " کاروشی" دولت ژاپن قانون مرخصی اجباری و کاهش ساعات کار برای کارمندان و کارگران را به مجلس آن کشور ارائه کرده است .
عبدالمجید اورتهیه وترجمه: ا _نجوا کنگان
-----------------------------------------------------------
* Japanese bid for labor ‘reform’ revives ‘karoshi’ fears
* Japan’s plan to stop employees from working selves to death
*Karoshi: Stroke, heart attacks and suicide attributed to overwork killing hundreds of Japanese employees
* Case Study: Karoshi: Death from overwork
منابع
* گاردین
سید علی صدرایی: ژاپن همواره برای ما کشوری پر جاذبه است. هم از لحاظ فرهنگی، هم از لحاظ صنعتی و تکنولوژیکی. جالب است بدانیم که ژاپن با فرهنگی کهن مملو از آداب و مناسک دینی و مذهبی و روحیات سامورایی و نظامی مآبانه چگونه پس از اتمام جنگ جهانی دوم و با وقوع انفجار های فاجعه بار اتمی،ظرف مدت کوتاهی خود را بدل به یکی از قدرت های بلامنازع تکنولوژیکی کرده است؟ چگونه آدمیانی که دل در گرو روحیات و اخلاقیات طبیعت باورانه مشرق زمین داشته اند، امروز همچون غربیان رویای استیلای بر طبیعت و کام جویی هر چه بیش تر از آن را در سر می پرورانند؟
ژاپنی ها در قرن بیستم تحولی را در عرصه صنعت تجربه کردند. تحولی که براستی می توان نام انقلاب را بدان نسبت داد. وضعیت صنعت در ژاپن نسبت با سایر کشور های آسیایی در هنگام مواجهه با صنایع تکنولوژیک و پیشرفته غرب متفاوت بود. چرا که ژاپنی ها در دهه 20 و 30 میلادی به شکلی درون زا پیشگام در برخی ابداعات تکنولوژیک بودند و به شکل مستقل به برخی یافته ها و اختراعات در این زمینه دست یافتند. کارخانه تویوتا در ابتدای قرن بیستم به عنوان یک کارخانه ریسندگی وجود داشت. ساکیشی تویودا در سال ۱۸۹۴ یک ماشین بافندگی صنعتی ابداع کرده و ساخته بود. او در سال ۱۹۲۴ نوع تمام اتوماتیک آن را ساخت و دو سال بعد کارخانه اتوماتیک ریسندگی تویوتا، به وجودآمد. پسر کنجکاو و مستعد او، کیشیرو که در رشته مهندسی مکانیک فارغ التحصیل شده بود درکارخانه پدر مشغول به کار شد اما همه توجه و همت او صرف تولید موتور خودرو شد. در سال ۱۹۳۷ شرکت تویوتاموتور به طور رسمی افتتاح شد. بدین ترتیب یکی ازموفقترین کارخانجات ریسندگی ژاپن در بین دو جنگ جهانی با تغییر گرایش، به کارخانه خودروسازی تبدیل شد.
این تاریخچه بسیار کوتاه نشان می دهد که انقلاب صنعتی در ژاپن شاید تا حدودی مشابهت هایی با انقلاب صنعتی انگلستان یا آمریکا داشته باشد. تفاوت انگلستان با سایر کشور های اروپایی در انقلاب این بود که انقلاب انگلستان کاملا خودجوش و دورن زا بود در حالی که در فرانسه یا دیگر کشور های اروپایی انقلاب صنعتی با وارد کردن اختراعات و ابداعات انگلیسی رخ نمود. این مسئله به نحوی متفاوت در ژاپن تکرار شد. این کشور هر چند از دستاورد های رقیبان اروپایی و آمریکایی استفاده کرد ولی خود نیز به شکل مستقل دست به کار شد.
ژاپنی ها ضمن استفاده و بهره گیریِ معقول از تجربیات موفق اروپائیان و آمریکایی ها در عرصه صنعت نگاهی نقادانه و فعالانه به صنعت غرب داشتند. پیشرفت تکنولوژیک غرب و قدرت ابزار سازی کارخانه های تولیدی آن و قابلیت هرچه بیشتر انسان غربی در کشف قانون مندی های طبیعت و تسخیر طبیعت در جهت امیال انسانی، ژاپنی ها را دچار یاس و سرخوردگی نکرد. آن ها به درستی نکات مثبت این انقلاب عظیم را دیدند و به شکلی واقع بینانه به نقایص آن هم توجه کردند. منتها نگاه نقادانه آنان در حد روش ها باقی ماند. همان طور که پیش تر گفتیم ژاپن کشوری نبود که توریست وار پا در ممالک غربی بگذارد و از دیدن آن همه پیشرفت شگفت زده شود بلکه ژاپن از سالیانی قبل نفحاتی از انقلاب صنعتی را به شکلی بومی دریافته بود و برای حل مشکلات پیشرو به مطالعه میدانی صنعت غرب پرداخت.
ژاپنی ها مشاهدات میدانی خود را از سیستم های تولیدی جهان غرب به دقت ثبت کردند، سپس تلاش نمودند این مفاهیم به دست آمده را در قالب داشته های فرهنگی خود ترجمه کنند. همان طور که امروز مشاهده می شود واژگان بسیار زیادی از دل فرهنگ ژاپن در درون سیستم های تولیدی و ابزار های رایج در آن ها رسوخ کرده است. کانبان، کایزن، پوکایوکه، 5اس و ... . ژاپنی ها سعی کردند آنچه را که در غرب مطلوب یافته بودند با پیشینه های فرهنگی خودشان تطبیق بدهند و از طرف دیگر از سنت های تاریخی و فرهنگی خویش استفاده کنند. به طور کلی در مواجهه با انقلاب صنعتی و نظام های تولیدی نوین دو رویکرد وجود داشته است:
یکی رویکرد منفعلانه محض که در اکثر کشور های رو به صنعتی شدن رواج دارد. این نوع نگاه هم پیش فرض های انقلاب صنعتی را می پذیرد و هم روش های آن را.
دیگری رویکردی است که ژاپن در پیش گرفت. یعنی برخورد فعالانه در عرصه روش ها و مواجهه منفعلانه در عرصه پیش فرض ها.
منظور از روش ها همان سیاست هایی است که برای رسیدن به اهداف سیستم مورد استفاده قرار می گیرد. و منظور از پیش فرض ها برداشت هایی است که متولیان انقلاب صنعتی از هستی و انسان و فرهنگ داشتند. همه می دانند که تاثیر انقلاب صنعتی فقط در حوزه های صنعتی و تولیدی خلاصه نمی شود. با وقوع انقلاب صنعتی نحوه زندگی، اخلاق توده های مردم، نحوه روابط و تعاملات فردی و اجتماعی دستخوش تغییر و تحول شد. آن چه که در قرن هجدهم در انگلستان رخ داد فقط وجهی از وجوه مختلف یک انقلاب عظیم را نمایان کرد. انقلاب صنعتی در اروپا دارای بنیه فلسفی، انسان شناختی و اخلاقیِ بسیار نیرومندی بود. به همین دلیل باید دقت کرد که انقلاب صنعتی جز سخت افزاری انقلاب فرهنگی- اجتماعیِ عظیم اروپا در دوران جدید است. البته این گفته ها به معنای آن نیست که این ابزار های صنعتی، شیوه های تولیدی و محصولات شان قابلیت انفکاک از فرهنگ جهان غرب را ندارند. بلکه نکته این جاست که باید کمی عمیق تر این تحولات سخت افزاری را مطالعه کرد.
ژاپنی ها زمانی که با غرب و انقلاب عظیم اروپا رو به رو شدند، ضمن فهم کامل و جامع انقلاب صنعتی، از چهره فرهنگی این انقلاب غفلت کردند. و آن را نادیده گرفتند. این مسئله زمانی پیامد های خود رانشان داد که ژاپن تلاش کرد فرهنگ جدیدِ جهانی را در جامعه ای تزریق کند که پیشینه های مختلف و متفاوتی داشت. شرقی ها اصولا مردمی سطحی، مصرف گرا، خوش گذران و مادی گرا نبودند. در صورتی انقلاب صنعتی ژاپن که با انقلاب کیفیت این کشور رنگی بومی به خود گرفت، در عرصه فرهنگ با مردم این کشور بیگانه ماند. روح مصرف گرایی بی حد و حصر و مادی گرایی شکافی عمیق در روان انسان ژاپنی از خود برجا گذاشت. انسانی که در طول تاریخ خود را فنای در عالم طبیعت میدانست به یکباره از جهان طبیعت گسست و در یک جهان کاملا ماشینی و مکانیکی گرفتار شد. و دچار از خود بیگانگی عمیقی گشت.
به نظر می رسد برای برخورد صحیح با این مسئله می بایستی رویکرد سومی را در نظر گرفت. رویکردی که هم روش هارا در سطح عقل ابزاری مورد بررسی قرار دهد و به فکر بهینه سازی باشد و هم با کاوش های عقل نظری به پیش فرض های معرفتی این انقلاب بپردازد، فهم صحیحی از انسان و جایگاه او در نظام تولیدی ارائه دهد، متناسب با این فهم، غایت صحیحی برای یک نظام اقتصادی و تولیدی ترسیم کند و در نهایت به طراحی ساختار ها بپردازد. حال چه زمانی اندیشه اسلامی توان می یابد که به شکل مستقل یک انقلاب اقتصادی در جنبه های عینی پدید آورد به متغیر های زیادی وابسته است. و بیان این نکته که نظام صنعتی امروز تا چه حد دستخوش تحول خواهد شد، مسئله ای نیست که براحتی قابل بیان باشد بلکه می بایستی به زمان فرصت داد تا بگذرد و سرنوشت را رقم بزند.
ژاپنی ها در قرن بیستم تحولی را در عرصه صنعت تجربه کردند. تحولی که براستی می توان نام انقلاب را بدان نسبت داد. وضعیت صنعت در ژاپن نسبت با سایر کشور های آسیایی در هنگام مواجهه با صنایع تکنولوژیک و پیشرفته غرب متفاوت بود. چرا که ژاپنی ها در دهه 20 و 30 میلادی به شکلی درون زا پیشگام در برخی ابداعات تکنولوژیک بودند و به شکل مستقل به برخی یافته ها و اختراعات در این زمینه دست یافتند. کارخانه تویوتا در ابتدای قرن بیستم به عنوان یک کارخانه ریسندگی وجود داشت. ساکیشی تویودا در سال ۱۸۹۴ یک ماشین بافندگی صنعتی ابداع کرده و ساخته بود. او در سال ۱۹۲۴ نوع تمام اتوماتیک آن را ساخت و دو سال بعد کارخانه اتوماتیک ریسندگی تویوتا، به وجودآمد. پسر کنجکاو و مستعد او، کیشیرو که در رشته مهندسی مکانیک فارغ التحصیل شده بود درکارخانه پدر مشغول به کار شد اما همه توجه و همت او صرف تولید موتور خودرو شد. در سال ۱۹۳۷ شرکت تویوتاموتور به طور رسمی افتتاح شد. بدین ترتیب یکی ازموفقترین کارخانجات ریسندگی ژاپن در بین دو جنگ جهانی با تغییر گرایش، به کارخانه خودروسازی تبدیل شد.
این تاریخچه بسیار کوتاه نشان می دهد که انقلاب صنعتی در ژاپن شاید تا حدودی مشابهت هایی با انقلاب صنعتی انگلستان یا آمریکا داشته باشد. تفاوت انگلستان با سایر کشور های اروپایی در انقلاب این بود که انقلاب انگلستان کاملا خودجوش و دورن زا بود در حالی که در فرانسه یا دیگر کشور های اروپایی انقلاب صنعتی با وارد کردن اختراعات و ابداعات انگلیسی رخ نمود. این مسئله به نحوی متفاوت در ژاپن تکرار شد. این کشور هر چند از دستاورد های رقیبان اروپایی و آمریکایی استفاده کرد ولی خود نیز به شکل مستقل دست به کار شد.
ژاپنی ها ضمن استفاده و بهره گیریِ معقول از تجربیات موفق اروپائیان و آمریکایی ها در عرصه صنعت نگاهی نقادانه و فعالانه به صنعت غرب داشتند. پیشرفت تکنولوژیک غرب و قدرت ابزار سازی کارخانه های تولیدی آن و قابلیت هرچه بیشتر انسان غربی در کشف قانون مندی های طبیعت و تسخیر طبیعت در جهت امیال انسانی، ژاپنی ها را دچار یاس و سرخوردگی نکرد. آن ها به درستی نکات مثبت این انقلاب عظیم را دیدند و به شکلی واقع بینانه به نقایص آن هم توجه کردند. منتها نگاه نقادانه آنان در حد روش ها باقی ماند. همان طور که پیش تر گفتیم ژاپن کشوری نبود که توریست وار پا در ممالک غربی بگذارد و از دیدن آن همه پیشرفت شگفت زده شود بلکه ژاپن از سالیانی قبل نفحاتی از انقلاب صنعتی را به شکلی بومی دریافته بود و برای حل مشکلات پیشرو به مطالعه میدانی صنعت غرب پرداخت.
ژاپنی ها مشاهدات میدانی خود را از سیستم های تولیدی جهان غرب به دقت ثبت کردند، سپس تلاش نمودند این مفاهیم به دست آمده را در قالب داشته های فرهنگی خود ترجمه کنند. همان طور که امروز مشاهده می شود واژگان بسیار زیادی از دل فرهنگ ژاپن در درون سیستم های تولیدی و ابزار های رایج در آن ها رسوخ کرده است. کانبان، کایزن، پوکایوکه، 5اس و ... . ژاپنی ها سعی کردند آنچه را که در غرب مطلوب یافته بودند با پیشینه های فرهنگی خودشان تطبیق بدهند و از طرف دیگر از سنت های تاریخی و فرهنگی خویش استفاده کنند. به طور کلی در مواجهه با انقلاب صنعتی و نظام های تولیدی نوین دو رویکرد وجود داشته است:
یکی رویکرد منفعلانه محض که در اکثر کشور های رو به صنعتی شدن رواج دارد. این نوع نگاه هم پیش فرض های انقلاب صنعتی را می پذیرد و هم روش های آن را.
دیگری رویکردی است که ژاپن در پیش گرفت. یعنی برخورد فعالانه در عرصه روش ها و مواجهه منفعلانه در عرصه پیش فرض ها.
منظور از روش ها همان سیاست هایی است که برای رسیدن به اهداف سیستم مورد استفاده قرار می گیرد. و منظور از پیش فرض ها برداشت هایی است که متولیان انقلاب صنعتی از هستی و انسان و فرهنگ داشتند. همه می دانند که تاثیر انقلاب صنعتی فقط در حوزه های صنعتی و تولیدی خلاصه نمی شود. با وقوع انقلاب صنعتی نحوه زندگی، اخلاق توده های مردم، نحوه روابط و تعاملات فردی و اجتماعی دستخوش تغییر و تحول شد. آن چه که در قرن هجدهم در انگلستان رخ داد فقط وجهی از وجوه مختلف یک انقلاب عظیم را نمایان کرد. انقلاب صنعتی در اروپا دارای بنیه فلسفی، انسان شناختی و اخلاقیِ بسیار نیرومندی بود. به همین دلیل باید دقت کرد که انقلاب صنعتی جز سخت افزاری انقلاب فرهنگی- اجتماعیِ عظیم اروپا در دوران جدید است. البته این گفته ها به معنای آن نیست که این ابزار های صنعتی، شیوه های تولیدی و محصولات شان قابلیت انفکاک از فرهنگ جهان غرب را ندارند. بلکه نکته این جاست که باید کمی عمیق تر این تحولات سخت افزاری را مطالعه کرد.
ژاپنی ها زمانی که با غرب و انقلاب عظیم اروپا رو به رو شدند، ضمن فهم کامل و جامع انقلاب صنعتی، از چهره فرهنگی این انقلاب غفلت کردند. و آن را نادیده گرفتند. این مسئله زمانی پیامد های خود رانشان داد که ژاپن تلاش کرد فرهنگ جدیدِ جهانی را در جامعه ای تزریق کند که پیشینه های مختلف و متفاوتی داشت. شرقی ها اصولا مردمی سطحی، مصرف گرا، خوش گذران و مادی گرا نبودند. در صورتی انقلاب صنعتی ژاپن که با انقلاب کیفیت این کشور رنگی بومی به خود گرفت، در عرصه فرهنگ با مردم این کشور بیگانه ماند. روح مصرف گرایی بی حد و حصر و مادی گرایی شکافی عمیق در روان انسان ژاپنی از خود برجا گذاشت. انسانی که در طول تاریخ خود را فنای در عالم طبیعت میدانست به یکباره از جهان طبیعت گسست و در یک جهان کاملا ماشینی و مکانیکی گرفتار شد. و دچار از خود بیگانگی عمیقی گشت.
به نظر می رسد برای برخورد صحیح با این مسئله می بایستی رویکرد سومی را در نظر گرفت. رویکردی که هم روش هارا در سطح عقل ابزاری مورد بررسی قرار دهد و به فکر بهینه سازی باشد و هم با کاوش های عقل نظری به پیش فرض های معرفتی این انقلاب بپردازد، فهم صحیحی از انسان و جایگاه او در نظام تولیدی ارائه دهد، متناسب با این فهم، غایت صحیحی برای یک نظام اقتصادی و تولیدی ترسیم کند و در نهایت به طراحی ساختار ها بپردازد. حال چه زمانی اندیشه اسلامی توان می یابد که به شکل مستقل یک انقلاب اقتصادی در جنبه های عینی پدید آورد به متغیر های زیادی وابسته است. و بیان این نکته که نظام صنعتی امروز تا چه حد دستخوش تحول خواهد شد، مسئله ای نیست که براحتی قابل بیان باشد بلکه می بایستی به زمان فرصت داد تا بگذرد و سرنوشت را رقم بزند.
ژاپن فقیر چگونه تبدیل به اقتصاد برتر جهانی شد؟
ژاپن در شرایطی جایگاه خود را به عنوان یکی از قدرت های اقتصادی جهان تثبیت کرده است که به لحاظ منابع طبیعی و نیز سرگذشت سیاسی شرایط بسیار نامطلوبی دارد. کشور ژاپن با داشتن تولید ناخالص داخلی به میزان ۴٫۵ تریلیون دلار در سال ۲۰۰۵ دومین قدرت اقتصادی دنیا پس از آمریکا بوده و در آسیا نیز رتبه اول را از این لحاظ دارد. این کشور در سال 2014 با نزدیک به 5 تریلیون دلار در جایگاه سوم جهان پس از چین و آمریکا قرار گرفته است.
سرویس اقتصادی فردا؛ حانیه سادات مومنی: پیش تر گفتیم اقتصادی مقاومتی است که بتواند در شرایط دشواری، تهدید و موانع مختلف به اهداف خود برسد و به طبع همه دولتمردان هوشمند به دنبال مقاوم سازی اقتصاد ملی خود در مسیر تحقق اهداف هستند.
در اقتصاد مقاومتی عنصر تولید ملی به عنوان رکن اساسی در مرکز همه برنامه ها قرار می گیرد و همه راهبردها، سیاست ها، برنامه ها و طرح ها در تناسب با آن طراحی می شوند. سیاست های اقتصادی داخلی مانند نظام مالیاتی، نظام بودجه ریزی، نظام یارانه ای، نظام برنامه ریزی و...، سیاست های اقتصادی خارجی مانند نرخ ارز، سیاست های تجاری، نظام گمرکی، نظام مبادلات مالی و... و نیز الگوی سیاست خارجی و داخلی و حتی برنامه های فرهنگی و اجتماعی کشورهای پیرو اقتصاد مقاومتی به نحوی تنظیم می شود که منجر به تقویت تولید ملی یا داخلی این کشورها شود.
یکی از کشورهایی که به این رکن اساسی به هر نحو ممکن در تاریخ پیشرفت اقتصادی خود توجه جدی کرده، ژاپن است.
کشور ژاپن با داشتن تولید ناخالص داخلی به میزان ۴٫۵ تریلیون دلار در سال ۲۰۰۵ دومین قدرت اقتصادی دنیا پس از آمریکا بوده و در آسیا نیز رتبه اول را از این لحاظ دارد. این کشور در سال ۲۰۱۴ با نزدیک به 5 تریلیون دلار در جایگاه سوم جهان پس از چین و آمریکا قرار گرفته است.
۱۳ میلیون بیکار در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم
ژاپن در شرایطی جایگاه خود را به عنوان یکی از قدرت های اقتصادی جهان تثبیت کرده است که به لحاظ منابع طبیعی و نیز سرگذشت سیاسی شرایط بسیار نامطلوبی دارد. به لحاظ طبیعی این کشور منابع بسیار محدودی دارد و اکثر جزایر و خاک آن کوهستانی و آتشفشانی است. به لحاظ سیاسی نیز شکست در جنگ دوم جهانی وضعیت اسفباری را برای این کشور رقم زد. پس از شکست در این جنگ، ژاپن با داشتن ۱۳ میلیون نفر بیکار، شرایط بسیار سخت اقتصادی را تجربه کرد. کمبود مواد غذایی، تورم بسیار شدید تا حدی که حقوق افراد کفاف سیر کردن شکمشان را نمی داد، شکل گیری بازار سیاه تنها بخشی از مشکلات این کشور بود.
این مسائل به علاوه ضرورت بازسازی کشور ناشی از خرابی های جنگ که منجر به ویرانی 25 درصد از دارایی های غیرنظامی و نابودی 41.5 درصد از ثروت ملی این کشور شده بود و نیز مسئولیت پرداخت غرامت به متفقین باعث بروز فشار بیشتری بر این مردم و دولت ژاپن شده بود؛ اما مردم و دولت ژاپن با رویکردی منطقی که لااقل در بخش تقویت تولید ملی شباهت زیادی به برنامه های اقتصادی مقاومتی دارد و با همکاری یکدیگر ژاپن فقیر و ویران را به یکی از قدرت های اقتصادی و تولیدی جهان تبدیل کردند. با همکاری دولت، مردم و صنعت و نیز با توسعه فناوری های پیشرفته، ژاپن به یکی از پیشگامان عمده در صنعت و فناوری دنیا تبدیل شد.
اما چه چیزی ژاپن ویران و فقیر را به ژاپن ثروتمند و غنی تبدیل کرد؟
فرهنگ تولیدی قوی
یکی از عوامل پیشرفت شگفت انگیز تولید ملی اقتصاد ژاپن فرهنگ بالای تولید در مردم این کشور است. در این دهه ها مردم ژاپن نه تنها برای سود تولید می کردند، بلکه تولید و کار را امری مقدس و ارزشمند می دانستند. ژاپنی ها همچنین برای ارتقای بهره وری و کارآیی خود تلاش می کردند. آنها با کنجکاوی به پیگیری مهارت ها و روش های مناسب تر برای کار و تولید می پرداختند. درواقع انگیزه نیروی کار ژاپنی برای بهبود کارآیی خود، فراتر از آنکه تحت تاثیر نظام انگیزشی اقتصادی باشد به صورت درونزا و با انگیزه های شخصی صورت می گرفت. ارزش قائل شدن برای کار و تولید، تلاش مضاعف و نیز تلاش برای ارتقاء دانش و مهارت سه ویژگی مهم نیروی کار ژاپنی هستند.
فرهنگ مصرف صحیح
در کنار فرهنگ تولیدی بالا، الگو و فرهنگ مصرف صحیح نیز از کلیدهای پیشرفت اقتصادی ژاپن طی دهه های پس از جنگ دوم جهانی بوده است. دو ویژگی مهم مردم ژاپن در حوزه مصرف عبارت بود از: قناعت و اعتدال در مصرف و تاکید بر مصرف کالاهای وطنی.
مردم ژاپن طی این سال ها به قناعت مشهور بوده اند و مصرف خود را متناسب با شرایط اقتصاد ملی تنظیم و کنترل می کرده اند. همین قناعت که معنای دیگر آن خودداری از اسراف و تجمل گرایی های زائد است باعث انباشت سرمایه بیشتر و در نتیجه تامین منابع مالی برای تقویت تولید ملی در این کشور شده است.
همچنین تاکید مردم ژاپن بر مصرف کالاهای ساخت داخل طی دهه های اولیه پس از جنگ با هدف تقویت صنایع داخلی موضوعی مهم در پیشرفت اقتصادی این کشور محسوب می شود. این زمینه فرهنگی باعث شد دولت سیاست کاهش واردات از کشورهای دیگر را به منظور تقویت صنایع داخلی در ژاپن با موفقیت اجرا کند، سیاستی که گاهی چنان افراطی محسوب می شد که با عنوان سیاست انزواطلبی از آن یاد شده است. تامین بازار داخل بر تولیدات و محصولات ژاپنی نقطه اتکایی مهم برای تقویت تولید ملی در ژاپن محسوب می شود.
سیاست های اقتصادی تولیدمحور دولت
اما بهترین مکمل برای فرهنگ اقتصادی قوی مردم ژاپن سیاست های دولتی این کشور طی دهه های پیشرفت بوده، سیاست هایی که منجر به ارتقای دانش و فناوری و در نهایت رشد بالای تولید ملی در این کشور می شده است.
حمایت از صنایع داخلی تا تحقق قدرت رقابتی
در دهه های پیشرفت ژاپن، رشد تولید ملی این کشور تا حد زیادی مرهون تقویت و توسعه صادرات آن بوده است. دولت ژاپن با سیاست های مناسب علاوه بر تشویق صادرات، واردات کالا را محدود می کرد تا زمینه برای تقویت تولیدکنندگان ژاپنی فراهم شود. این دولت برای افزایش مزیت های صادراتی خود حتی بارها اقدام به کاهش ارزش پول ملی خود (ین در مقابل دلار آمریکا) کرد تا کالای ژاپنی برای خریداران خارجی ارزان تر تمام شود و صادرات ژاپن افزایش یابد. در مقابل توسعه صادرات، دولتمردان ژاپنی به خوبی واقف بودند که نیازمند فناوری های موجود در سایر کشورهای پیشرفته هستند. از سوی دیگر به هیچ عنوان قصد نداشتند با آزادسازی واردات بازار مصرف تولیدات داخلی خود را دچار خطر کنند. به همین جهت بر واردات کالاهایی تمرکز کردند که همزمان با ورود آنها انتقال فناوری نیز ممکن می شد. این کشور طی دهه های شکوفایی خود هرگز در صنایعی که قدرت رقابت جهانی نداشتند، اجازه واردات آزاد را نداد و دائما تا تحقق قدرت رقابتی بالا از صنایع خود حمایت کرد.
اولویت تولید است نه سود کوتاه مدت!
الگوی صادرات ژاپن مبتنی بر صادرات کالاهای ساخته شده و با ارزش افزوده بالاست و نه بر صادرات مواد اولیه. درآمد بالای ناشی از این الگو، دوباره برای رشد و توسعه کشور، هزینه میشود. الگوی واردات مبتنی بر واردات مواد خام و مواد اولیه مورد نیاز صنایع این کشور است. اولویت در ذهن مدیران «تولید» است نه سود کوتاه مدت، بنابراین الگوی اقتصادی حاصل، مبتنی بر ۴ گزاره است: واردات مواد خام از خارج برای تولید در وطن به منظور مصرف کالای ساخت وطن و صادرات کالای ساخت ژاپن برای اعتلای نام ژاپن در دنیا.
در سالهای اولیه پس از استقلال ژاپن، کالاهای ژاپنی به کیفیت پایین اما قیمت ارزان مشهور بودند؛ اما ژاپنیها نمیتوانستند این نگاه را به محصولات خود تحمل کنند. از طرف دیگر افزایش رشد تولیدات، رقابت را در صحنه جهانی شدت بخشیده بود. لذا تمام هم و غم ژاپنیها بر کاهش ضایعات تولید در حد صفر قرار گرفت، نظام درست سر وقت و نظام کنترل کلی کیفیت برپا شد. فقط کالاهایی که مطابق با استانداردها بودند اجازه صدور مییافتند و از این زمان، ارزش گذاری توانایی شرکتها، براساس «تحقق بهترین کیفیت» انجام میشد.
شرکت های ژاپنی رقیب شرکت های آمریکایی
ژاپن پس از استقلال توانست به سرعت خود را به یک ابر قدرت اقتصادی بدل کند، در سال ۱۹۸۰ بیش از۸۰درصد از رشد ژاپن ناشی از رشد صادرات بود که قسمت اعظمی از آن به آمریکا صورت میگرفت. در داخل خاک آمریکا، شرکتهای ژاپنی به سرعت از رقیبان آمریکایی خود پیشی گرفته بودند. بالاخره گسترش مازاد تجاری ژاپن در مقابل آمریکا، به ایجاد منازعات و فشارهایی از طرف آمریکا برای محدودیت صادرات منجر شد. فشارهای آمریکا دولت ژاپن را واداشت تا مردم را به طرف کالای آمریکایی تشویق کند و ارزش دلار را در برابر ین کاهش دهد، تا کالاهای آمریکایی ارزانتر تمام شوند؛ اما ژاپنیها با زیرکی تمام از ارزان شدن کالاهای آمریکایی استفاده کرده و برخی مستغلات استراتژیک آمریکا را خریداری کردند!
در کنار سیاست تجاری همسو با تقویت تولید ملی، سیاست مالی و بانکی این کشور نیز موجب فراهم شدن منابع مالی و سرمایه ای کافی برای تولیدکنندگان ژاپنی شد. شبکه بانکی ژاپن همگام با روحیه و فرهنگ اعتدال در مصرف و پس انداز مردم ژاپن، با جمع آوری سرمایه های خرد و تخصیص تسهیلات به تولیدکنندگان موتور محرک صنعت و فناوری این کشور محسوب می شد.
نظام برنامه ریزی اقتصادی ژاپن شرایطی را فراهم می کرد که سیاست های مالیاتی، بودجه ای، بانکی، تجاری، ارزی و فناوری همگی در خدمت تولید باشند. آنچه میتواند در تجربه توسعه ژاپن برای ایران آموزنده باشد روشی است که ژاپن برای «حرکت مداوم و تکاملی» به کار برده است. ژاپنیها با آگاهی کامل از نقاط ضعف و قوت خود، عزم خود را برای دستیابی به هدف آرمانی کشور که همان «برتری و اقتدار ژاپن» بود، جزم کرده و پیامد تصمیمگیریهای خود را در مواجهه با چالشها پیشبینی کردهاند. با انگیزه قوی (غرور ملی)، بستر مناسب توسعه را ایجاد کردند و توانستند با هماهنگی و مدیریت صحیح منابع مادی، مالی و انسانی و با تصمیمگیری صحیح در مقابله با بحران و استفاده از فرصتها به آرمان خود دست یابند.
سایت فردا هر دوشنبه تجربه یکی از کشورهای پیشرفته را به طور ویژه بررسی کرده و عواملی که سبب پیشرفت اقتصادی و رفاه برای مردم آن جوامع شده را برمی شمارد.
۹۵/۱۲/۱۱
انقدر قانع ان.
واقعا خیلی خوبن