نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشجو» ثبت شده است

امروز رفتم کلاس، به دانشجوها میگم فقط همین تعدادتون رو سیل نبرده؟ میگن نه استاد! نصف بیشترمون خواب موندن!:)

یکیشون گفت من وسط سیل گیر کرده بودم با هلی کوپتر اومدم، گفتم نکنه تو همونی بودی که کمک خلبانِ هلی کوپتر رو کتک زدی؟ گفت نه...ولی  آخرش معلوم شد خالی بسته و اصلا تو سیل گیر نکرده:) ولی یکی از دانشجوها گفت دلیل کتک زدن کمک خلبان این بوده که بدلیل نقص فنی که هلی کوپتر مجبور به فرود اضطراری شده کمک خلبان گفته پول خون شما ارزونتر از پول هلی کوپتره و بخاطر همین زدنش! راستش من تا حالا نشنیده بودم! جایی هم نخوندم ولی خب دانشجوها حتما اطلاعاتشون بیشتره! راست و دروغش گردن خودشون!

به دانشجوی متاهل اهل پایتخت فرهنگی ایران هم میگم اوضاع چطوره با این گرونی؟ متاهلی فاز میده هنوز یا نه؟ هنوز داری در مقابل زنده بودن مقاومت میکنی یا صدای بلندگویِ زندگی و گرونی به گوشت رسیده که دیگه مقاومت بسه و دیگه تسلیم شو!:)...میگه نه استاد هنوز دارم مقاومت میکنم! بهش میگم پس ادامه بده تو میتونی:)

یکی از خانما با همسرش همکارن و هر دو پشت کانتر، گفتم چرا مسافرای هواپیما رو وقتی دیر میرسن راه نمیدید میگه استاد قانونه! میگم جطور برای نور چشمی ها قانون نیست..میگه خوب خودتون دارید میگید نورچشمی:) راستش خلع سلاح شدم!:)

یکی از پسرا میگه استاد من اگر ازدواج هم بکنم بچه دار نمیشم..میگم چرا؟ میگه چرا یک انسان دیگه رو باید بدبخت کنم؟ میگم تو که الان بدبخت شدی و تو این دنیا اومدی میخوای چکار کنی؟ میگه اون دیگه کاریه که شده! میگم نسخه اتو برای خودت میتونی بپیچی ولی برای دیگران نه!بچه تو زندگی باعث میشه آدم انگیزه و  امیدش به زندگی بیشتر بشه! میگه یه انسان دیگه رو شما میخواید بدبخت کنید که امید و انگیزه تون به زندگی بیشتر بشه؟ اون چه گناهی کرده؟ بعدش با خودم فکر کردم دیدم بیراه نمیگه ها!  با این قیمت سیب زمینی و پیاز و پوشک و دلارو ...آدم بچه دار بشه که چی؟ نهایتش یه همسر بگیره و هر وقتم دلش خیلی بچه خواست بره یکی دو تا بچه پرورشگاهی رو بیاره بزرگ کنه..ولی باز خودم جواب خودمو دادم که هیچی بچه خود آدم نمیشه! دوباره سایپای درونم گفت که با شرایط فعلی و مشکلات و قیمت خونه و هزینه سرسام آور ازدواج و وضعیت فرهنگی جامعه که الان جووونا خودشونو زیادی می بینن حق با اون دانشجوئه...ولی باز ازدواج و داشتن فرزند بنظرم حق هر انسانی هست و مطابق با فلسفه شیخ اشراق وجود در این دنیا از عدم و نیستی بالاتره و ما هم هر چند شرایط سختی رو داریم تجربه میکنیم بخاطر بودنمون در این دنیا باید ممنون پدر مادرهامون باشیم فضایی را ایجاد کردند که از بین میلیون ها کروموزوم، ما درگیر این کره خاکی بشیم!!! (شاید خیلی موافق نباشید ولی مشکل اینجاست که ما فقط بودن رو تجربه کردیم و نبودن رو تجربه نکردیم و هیچ درک و شناختی از نبودن نداریم!)و اینکه طبیعت این دنیا تحمل رنج و سختی هست..هر چند خیلی ازاین سختیها تقصیر خودمونه یا تقصیر کسایی که این شرایط رو برای ما بوجود آوردن...ولی در کل باور کنیم که همه  لحظات زندگی هم سخت و طاقت فرسا نیست! خود من دقیقا وقتی به آلکساندرا یا  تویوتای خیالیم فکر میکنم یا حتی وقتی جورابامو در میارم و رد کش جورابمو روی پام میخارونم اون لحظات رو با هیچی عوض نمیکنم:) به همین سوی چراغ!!


۳۸ نظر موافقین ۱۷ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۰۷

این آبدارخونه دانشگاهی هست که من بناست به امید خدا تا یکی دو سه سال دیگه مدرک دکترامو بگیرم و بذارم درکوزه آبشو بخورم! البته سعی میکنم کار به اونجاها نکشه و قبل از در کوزه مدرکمو به چند جای معتبر ارائه کنم و تا میتونم ازش استفاده ونه خدایی نکرده سوء استفاده کنم...

این دانشگاه ما یه آبدارچی داره که پسر نسبتا جوونی هست...راستش هر وقت دیدمش یا کتاب مدار جلوش بوده یا کتاب الکترونیک....مدرک کارشناسی مهندسی برقشو یا از همین دانشگاه یا دانشگاه دیگه گرفته و الان داره حسابی برای ارشد میخونه...من مطمئنم همینطوری پیش بره اتاقشو از آبدرخونه به اتاق یکی از اساتید همین دانشگاه منتقل میکنه! آدم بسیار با پشتکاریه..هر وقت دیدمش تحسینش کردم...در عکس زیر اگر دقت بفرمایید بجای لیوان و پیش دستی یکی از باکس ها پر از کتابهای ایشونه (ایرانی تلاش کن)



۱۸ نظر موافقین ۲۴ ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۴۹

  • سلام استاد خیلی محبت کردید انشاءالله که خدا لیاقت بده یجا جبران کنیم. در پناه حق موفق و پیروز باشید❤️

  • واقعا بابت یک ترم ازشما سپاسگزارم؛استاد واقعا اگه کاری و حرفی سرکلاس زدم؛شما به بزرگی خودتون ببخشید؛واقعا ازصمیم قلب دوستون دارم استاد ،الگو و معلم اخلاق خوبی بودین برای من.
  • استاد واقعا نمیدونم چجوری تشکر کنم ازتون . سپاس گزارم

  • سلام استاد، وقتتون بخیر باشه.خواستم از شما بابت لطف و کمکتون تشکر کنم. درس .... و ...... رو داشتم که برای هر دو درس خیلی ارفاق کردید.بی نهایت از شما ممنونم.

  • استاذ خیلی خیلی خیلی ممنونم از لطفتون.نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم.از خدا میخوام هر چی که میخوایین قبل از آوردن به زبان بهتون بده و همیشه سلامت و شاد باشید.

  • عشقی عشق...ممنون استاد.

  • بازم ممنون استاد.خیلیییی لطف کردید🙏🙏🙏🙏

  • یعنی خیلی ممنونم ازتون واقعا لطف بزرگی کردین همه در حل تمرینا هم تو جزوه  که گفتین هم امتحان هم روش تدریس همه عااااااالی بود.

  • سلام استاد.... گرامی..صبح جمعتون بخیر..بابت تمام زحماتتون ممنون واقعا نمیدونم با چه زبونی تشکر کنم،انشالله فرصتی باشه بتونیم گوشه ای از زحمات شما رو جبران کنیم.براتون آرزوی موفقیتهای روزافزون رو دارم.🙏🙏🙏  ارادتمند شما .....

  • خیلی هم ازتون سپاسگزارم.استاد خیلی مردی ..استاد بخدا خیلی دوست دارم..باورم نمیشه بهم ۱۸/۵ دادی...استاد چشم منی واقعا ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️   🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

۱۴ نظر موافقین ۸ ۱۱ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۵۷

احسان آمد...

احسان با دست پر آمد..

احسان در باران آمد....

احسان با اسب سفید آمد...

احسان با نمرات بالای ۱۰ آمد.....

احسان با لبخند رضایت دانشجویان آمد....

احسان با وژدان درد برای پاس کردن ۹ دانشجوی افتاده و تزریق ۹ مهندس بیسواد به جامعه آمد....

احسان با رضایت مدیر گروه آمد....

احسان بدون آلکساندرا آمد....

احسان بدون تویوتای سی اچ دی آمد....


ب آخر.....ب غیر آخر!!!!


۱۸ نظر موافقین ۱۲ ۱۰ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۴۹

امروز باید نمرات رو اعلام کنم..از دو تا کلاس چهل و خورده ای، ۳۵ نفر امتحان دادن از این ۳۵ نفر، ۹ نفر تو آمپاس هستن! یعنی میفتن!

۲۹ نظر موافقین ۹ ۰۸ بهمن ۹۷ ، ۰۷:۰۸

یکی از دانشجوهام یعنی همون خانمه که کمربند مشکی کاراته داره در حال افتادنه!

اوایل خیلی منظم میومد سر کلاس و تمریناشو منظم تحویل میداد

از وقتی که اون نره خر(بلانسبت خوانندگان عزیز) اومد آدامسشو دزدید(یا شایدم اون آدامس پسره رو دزدیده باشه دقیق نمیدونم) و با هم سر وسری پیدا کردند و برو بیایی و سر کلاس من همیشه کنار هم می نشستند و حواسشون بهم بود دیگه دل به درس نداد! واقعا ارزششو داشت؟ اینم شد زندگی؟ ایزی پایپ؟ ایزی پایپ؟:))

(لازم به ذکره که نره خر یه پسر نسبتا خوش تیپ با پدری پولداره که مسئول محترم گروه خانم ....تلفنی توصیه کرده که من نندازمش چون فامیلشونه ولی چون نره خر از ۱۰۰ نمره امتحان پایان ترم، ۲ گرفته و بجای حل مسایل امتحان برای من یا برای شبکه پویا نقاشی کشیده  لذا من مصمم هستم نره خرو بندازمش حتی اگر ترم دیگه برام درس نذارن!)

خب معلومه  که من اصلا حسودیمون نمیشه:) خود من آلکساندرا دارم چه آلکساندرایی!! این دوران رو هم گذروندیم و دقیقا درکشون میکنیم و میدونیم که گوشت شده کیلویی یک میلیون ریال..همینطور میدونیم که الان دیگه شوهر جامع الشرایط و بر وفق مراد خیلی پیدا نمیشه و مخارج عروسی هم بالاست و همینطور اون نره خر یا همون آقا پسره از یک فروند بابای پولدار برخورداره!!!!

پس سر به گریبان فرو برده و بدان بانوی جسور و جنگجو حق داده و با خاطری آسوده و وجدانی آرام، او را به ورطه افتادگی سپارده تا ترم دیگر با همان نره خر دوباره در همین کلاس ثبت نام نمودندی و نماید همان چه این ترم نمود!

نره خر! (پسروه رو میگم!)

۱۳ نظر موافقین ۱۶ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۰۶:۵۵

اولا از همه مخاطبان گرامی بخاطر خصوصی بودن این پست و نامحرم بودن عکسها عذرخواهی میکنم...

خدایا ما رو ببخش و بگیر که اومدیم:)


۸ نظر موافقین ۹ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۳۰

دیروز یه اس ام اس تبریک اومد برام..کلی شاد شدم..احساس سرزنده بودن بهم دست داد!

1-پسره میگه استاد تو وقت بِرِکِ (یا همون آنتراکت کلاس) با شاسی بلندتون بریم یه دور بزنیم؟؟! 

میگم پسر خوب من اگه شاسی بلند داشتم الان اینجا بودم؟ 

میگه استاد کجا بودید؟

میگم پدر بزرگ من 105 سال عمر کرد!

میگه خوب چه ربطی داره؟

میگم میدونی دلیلش چی بود؟ دلیلش این بود که سرش تو کار خودش بود و در کار دیگران دخالت نمیکرد!:)

(این دانشجو همون دانشجوییه که یه پراید بسته به سیستم صوتی!!!:))

2-بحث رانندگی خانمها پیش اومد و اینکه خانومای کلاس  تا حالا تو رانندگی شده حال آقایون رو بگیرن؟ ماشالا بخوره به تخته همشون حرفه ای بودن و همه تجربیات ارزشمند در تو قوطی کردن حال آقایون داشتند!:) این بحث برای پسرا هم خیلی جذاب بود و داشتند همین بحث رو با اب و تاب در کلاس پیش میبردن...همون دانشجوی خانم که کمربند قهوه ای کاراته داشت گفت استاد یه بار نزدیک بود با قفل فرمون بیفتم به جون ماشین عقبی!!!.گفتم چرا آخه؟ گفت آخه پشت چراغ قرمز هی بوق میزد!(نمیدونم چرا آموزشِ بی انصافِ دانشگاهمون چرا به من سختی کار نمیده به این دانشجوها درس میدم؟؟)

3- تو تایم دوم کلاسام تا نیم ساعت اول کلاس فقط رو وایتبرد نوشتم و اصلا حرف نزدم...حتی یک کلمه!

دانشجوها: - استاد با ما قهرید؟  -استاد کسی اعصابتونو خورد کرده؟ - استاد با خانومتون دعوا شده؟ - استاد دوست دخترتون باهاتون کات کرده؟ -استاد جریمه شدید؟ - استاد فهمیدیم رفتید دندونپزشکی هنوز بخاطر آمپول یه طرف صورتتون سِر هست -استاد روزه سکوت گرفتید؟ (تو دلشون: این چرا خفه خون گرفته؟ قبلا خیلی ور میزد الان چرا ساکته؟)

من: خیلی نگران نباشید..کلاس قبلی خیلی حرف زدم صدام یکم گرفته بود گفتم یه نیم ساعتی استراحت بدم به حنجره م!:)

4-کلاس ساعت آخرمو خیلی دوست دارم..هر چند دو ساعته ولی دانشجوها سر تا پا گوشن..تقریبا همشون هم تمرین حل میکنن....خیلی هم علاقمند..کلی هم میخندیم...یه دانشجو دارم که یکم بیشتر دوستش دارم (لازمه باز تاکید کنم که ایشون هم آقاست یا تا حالا خم و چم کار اومده دستتون؟) دفعه قبل که با خانمش رفته بود فرانسه برام یه بسته شکلات بزرگ آورده بود..البته رو نمره اش تاثیری نداره و خودش شاگرد اوله...هفته قبل سه سری تمرین داده بودم..میگه استاد برای این تمرینا، سه تا از دانشجوها(ی پسر) میان خونه ما و گروهی تمرینا رو حل میکنیم...گفتم خانمت اذیت نمیشه؟ گفت نه استاد خانومم شاغله...میره سر کار اینا میان با هم میشینیم تمرینای شما رو حل میکنیم!!.....یکی دیگه شون گفت راست میگه استاد..الان دیگه دستمون اومده خانمش کی میره سر کار و کی برمیگرده؟..همون موقع که خانمش نیست ما میریزیم تو خونه شون:)).....منتها این چند روز از بس فست فود به ما داده بود داشتیم اذیت میشیدیم ازش خواستیم برامون قرمه سبزی بپزه!!:))

۲۵ نظر موافقین ۱۵ ۱۶ آذر ۹۷ ، ۰۶:۴۶