خوش حال شدید من یه هفته نبودم؟ اصلا معلوم بود؟ معلوم باشه یا نباشه اول از دست خودم و بعد از دست همتون، بعد از دست بیان ناراحت بودم!.....یه عکس با حجم زیاد هم گذاشتم که دقّ دلیم در بیاد!:)...الان کامل دراومده:) اون مخاطبایی هم که میان مفتی مفتی پست های زیر خاکی میخونن و لبخند میزنن و میرن هم حالشون جا اومد؟:) البته حالا مگر چقدر وبلاگ من مهم بود؟ کسی که اینجا رو نمیخونه خدا رو شکر...اتفاقا من گذاشتم یکم اینجا خلوت شه تا حرفهای خودمونی تر و مهمتری رو بزنم!....بذار یه عده برن و ما رو با وبلاگ بیان آنسکیور یا ناامن تنها بذارن...الان حسابی اینجا جو عرفانی شده....خودمم و خودممو و یه چند تا کاربر وفادار به بیان.....یه دودایی میاد و میره!! چند تا پرتو نور می بینم..گمونم کار خورشید خانمه....خلاصه یه داستانی داریم اینجا.تو این چند روز ویرگول برام ایمیل فرستاد که برگرد به ویرگول، ولی من وسوسه نشدم....من همینطور ادامه میدم..برای اینکه باز مفتی مفتی نیایید بخونید و با یه لایک و خدایی نکرده زبونم لال دیسلایک، بدون نظر برید هم گزینه لایک رو برداشتم..نظراتم خصوصی میکنم(البته هوز تصمیمم قطعی نشده)...اصن یه وضعی...بنظر شما به ما که تو این اوضاع اسفناک وبلاگ نویسی بازم داریم مینویسیم نباید یه پولی بدن؟ حالا پولم ندادن ولی خب قدر ما رو بیشتر بدونن....اصلا قدرمونوم ندونستن اشکالی نداره اینا جیب مارو نزنن قدر دونستن پیشکش! کاش همون خانم حلیمه سلیمی یه فیلیپینی بزنه به آقای مهندس قدیری تا دیگه اینقدر وعده سر خرمن به ما کاربرا نده! راستی بهتون گفته بودم چند وقت پیش یه خانمه از پشت کوبوند به سپر اسب سفیدم؟!!! واقعا هر چی در مورد رانندگی خانمها تعریف کردم پس میگیرم! هر چند تصادف اتفاق میافته و نمیشه به کسی خورده گرفت ولی از اینکه سپر اسب سفیدم یکم زیرش شکست و دردش گرفت دل منم به درد اومد! البته شکستگی به گونه ایه که اصلا معلوم نبست ولی خب از دست خانمه دلخور شدم..هر چند با رافت اسلامی و گذشتی که بایسته و شایسته احسان هاست، من خیلی سریع بعد از اینکه پیاده شده بودم ببینم چی شده، دوباره نشستم پشت فرمون و فقط به جمله " خانم یکم آرومتر رانندگی کن" بسنده کردم..حالا هر کی بود بعد کلی شلم شوربا....بگذریم..مگر ما هر کی هستیم؟ دیگه مشغول کلاس و مقاله ام..همین الانم یه ارائه مجازی دارم.....شما چی؟ شما کجای مملکتو مثل من دارید خراب می کنید؟::))